۱۰۰ قصه دیگر از لابهلای تاریخ| غوغای نواب در قاهره
مروری بر پرونده نواب صفوی در دهه بیست .
روزنامه هفت صبح، آرش خوشخو | نواب صفوی پس از یک دهه ناآرام و پرشور در سالهای بیست در بدو دولت محمد مصدق به بهانه یک پرونده قدیمی (در سفر نوابصفوی به ساری)، به شکلی ناباورانه 22 ماه به زندان افتاد! پرونده نوابصفوی در دهه بیست حیرتانگیز است. در 19سالگی جمعیت فدائیان اسلام را تاسیس کرد (همراه با مهدی سراج انصاری، قاسم اسلامی و مهدی شریعتمداری).
بعد از گرفتن فتوا برای ترور احمد کسروی (علامه امینی مخالف این ماجرا بود و فتوا نداد) و دو نوبت تلاش برای کشتن کسروی که در نهایت در تلاش دوم او را کشتند. این ترور با پشتیبانی بازار و علما و تلگرامهای تهدیدآمیز نسبت به هرگونه مجازات در قبال نواب و امامی و دیگر مشارکتکنندگان در نهایت موجب آزادی نواب صفوی و برادران امامی شد.
تهران هنوز در اشغال متفقین بود و دولت مرکزی بیشتر به یک شوخی شبیه بود. آنها از میانه دهه بیست درگیر نهضت ملی شدن نفت شدند و با آیتالله کاشانی و همینطور جبهه ملی و دکتر مصدق همراه شدند. فدائیان اسلام بهوضوح خواهان اجرای احکام اسلام و برچیده شدن بیحجابی و مشروبات الکلی و موسیقی و آوازخوانی و محدودیت سینما و تئاتر بودند و جدا بودن مرد و زن در محل کار.
در گردهمایی بزرگشان در سال 1327 و همینطور در منشور سازمانیشان بر این خواستهها پافشاری کردند. در همین سالها برای اولینبار یک تجمع بزرگ علیه اعلام موجودیت اسرائیل در تهران شکل میگیرد که فدائیان اسلام محور اصلی این تجمع بزرگ هستند. در سال 1328، فدائیان، عبدالحسین هژیر سیاستمدار مکار و وزیر دربار محمدرضا را ترور کردند.
اینبار هم سیدحسین امامی دستاندرکار ماجرا بود اما اینبار بلافاصله محاکمه و اعدام میشود. سومین ترور بزرگ فدائیان اسلام که با حمایت و سفارش جبهه ملی بود، به قتل علی رزمآرا اختصاص داشت. اینبار هم خلیل طهماسبی که عامل این ترور بود با فشار نمایندهها و علما از مجازات رهایی یافت و حتی بهعنوان یک قهرمان در مطبوعات آن دوران مورد تجلیل قرار گرفت.
هرچه بود این ترور موجب صاف شدن راه نهضت ملی نفت و بهقدرت رسیدن مصدق شد. با آمدن مصدق، فدائیان اسلام و نوابصفوی در انتظار عملیاتی شدن خواسته ایشان بودند اما دولت مصدق چنین تصمیمی نداشت و در نهایت در تیرماه 1330 نوابصفوی را به زندان انداختند و او 22 ماه حبس بود.
جالب آنکه حبس نوابصفوی ربطی به رهبری گروه فدائیان اسلام و سه ترور خبرساز دهه بیست نداشت و یک پرونده قدیمی به ظاهر بیاهمیت، محور صدور حکم بود. در متن دادنامه دادستان ساری، فرزادنیا چنین آمده است: «سیدمجتبی نوابصفوی فرزند جواد، ۲۹ساله، دارای عیال بدون اولاد، ساکن تهران خیابان امیریه کوچه اسلحهدارباشی....
به موجب دادنامه شماره ۲۴۳–۲۸/۷/۲۷، دادگاه جنحه ساری که به شرح گزارش مأموران کلانتری تهران مشارٌالیه از دیدار آن استنکاف نموده به گناه ورود به عنف به دبیرستان ایراندخت ساری به دو سال حبس تأدیبی و پنج هزار ریال غرامت نقدی... غیاباً محکوم گردیده...»
در این فاصله فدائیان اسلام در انتقام از این ماجرا سعی میکنند فاطمی را که در حال سخنرانی بر سر مزار محمد مسعود بود با گلوله مهدی عبدخدایی 15ساله بکشند که گلولهاش آسیب چندانی به فاطمی نمیزند.
یک تحصن مشهور در محوطه زندان قصر و بازداشت دستهجمعی گروهی از فدائیان اسلام، رابطه دکتر مصدق و نوابصفوی را تیرهتر از قبل میکند (رابطه فدائیان با آیتالله کاشانی هم خیلی روبهراه نبود اما در برابر حکومت ملیگراها، ترجیح دادند به آیتالله کاشانی نزدیک شوند). نوابصفوی بعدها به علامه امینی گفته بود:
چرا ملّیّون که با دست مذهبیّون روی کار میآیند، بعد، مذهبیّون را سرکوب میکنند؟... در الجزایر سرهنگ بومدین، در تونس احمد بورقیبه، در اندونزی، دکتر احمد سوکارنو کلیه حرکتهای اسلامی را متوقف کردند. در مصر هم عبدالناصر و نجیب مبارزان مسلمان را قلع و قمع کردند. در ایران هم دکتر مصدق تلاش کرد که حرکتهای اسلامی را متوقف کند...
نواب صفوی در خرداد 1332 از زندان آزاد میشود. او در ماجرای کودتای 28 مرداد یک ناظر بیطرف است و شاید از سقوط حکومت مصدق خرسند هم باشد. او در شهریورماه (چند روز پس از کودتا) بدون هیچ مشکلی تهران را ترک میکند و به اردن میرود تا یک سخنرانی پرشور علیه حکومت اسرائیل انجام دهد.
او که حالا 30 ساله است، بعد از این سخنرانی به دعوت اخوانالمسلمین مصر به قاهره میرود. جاییکه پس از سرنگونی حکومت ملک فاروق، در شرایطی مشابه ایران بین گروه ملیگرای افسران آزاد و گروه مذهبی اخوانالمسلمین تنشهای متعددی رخ داده بود و ملی شدن کانال سوئز یک خواسته ملی در اندازههای ملی شدن نفت در ایران بود.
سخنرانیهای او در قاهره جنجالهای فراوانی را پیش میآورد و شایعه است که گروه افسران آزاد (شامل ژنرال نجیب و عبدالناصر و بقیه) دستور به انحلال اخوانالمسلمین میدهند. هرچه بود و در میان انبوهی از خبرهای ریز و درشت و متناقض و مبالغهآمیز در مورد پذیرایی عبدالناصر و دولت افسران آزاد از نواب و بقیه داستانها (ازجمله این شایعه که یاسر عرفات بیست ساله آن روزها بهشدت تحتتاثیر نواب صفوی قرار گرفته بود)، او در قواره یک مبارز بینالمللی در جهان اسلام به تهران بازمیگردد.
تلگرافی به او منسوب شده که او در بدو ورود به تهران طی آن کودتای 28 مرداد را تبریک گفته است. نواب پس از بازگشت از سفر خود را برای مجلس ۱۸ از شهر قم نامزد انتخابات مجلس شورای ملی اعلام میکند، این عمل باعث میشود که برخی از یارانش از او جدا شوند و با توجه به مخالفتهای پیش آمده سرانجام از این امر منصرف میشود.
در سال 1333 اطلاع چندانی از فعالیتهای نواب صفوی در دست نیست. و حکومت هم ترجیح میدهد در حالیکه بهشدت درگیر محاکمه و اعدام افسران حزب توده است، با فدائیان مدارا کند. اما در سال 1334 وقتی علا نخست وزیر وقت پیوستن ایران به پیمان سنتو را اعلام میکند، فدائیان دوباره فعال میشوند.
ترور ناکام حسین علا موجب میشود تا تیمور بختیار مامورانش را برای دستگیری فدائیان اسلام بسیج کند. فدائیان پنهان میشوند و چند روز هم در خانه آیتالله طالقانی پناه میگیرند. در نهایت دستگیر و در بهمن 1334 به جوخه اعدام سپرده میشوند. نواب صفوی به همراه مظفر ذوالقدر، خلیل طهماسبی و محمد واحدی.