کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۹۷۷۴
تاریخ خبر:
«هفت‌صبح» از یک ماه بی‌آبی دشتیاری گزارش می‌دهد

ما زیر آسمان بی‌ابر، زنده‌ایم | معمای آب دشتیاری

ما زیر آسمان بی‌ابر، زنده‌ایم | معمای آب دشتیاری

دشتیاری یک ماه است با بحران بی‌آبی دست‌وپنجه نرم می‌کند. مردم با جیره‌بندی، تشنگی و وعده‌های بی‌سرانجام مسئولان روبه‌رو هستند

هفت صبح، لیلا مهداد| در سکوتِ سنگینِ کوچه‌های خاکی، نفس‌های زمین به شماره افتاده. خش‌خشِ شن‌های بیابان تنها نوایی است که گویی آوای مرثیه‌خوانِ این سرزمین خشکیده شده. یک ماه است که زندگی، زبانه‌های آتشِ تشنگی را بر جان می‌کشد؛ آتشی که نه دودش به آسمان می‌رود، نه خاکسترش بر زمین می‌نشیند، بلکه زبانه‌هایش در رگ‌های خشکیده کودکان زبانه می‌زند.

دشتیاری

لب‌های ترک‌خورده‌شان، نقشه‌هایی از رودهای فراموش‌شده‌اند، خط‌خطی‌هایی که فریاد بی‌آبی را در سکوت می‌نوازند. مادران با کوزه‌های تهی در کوچه‌هایی قدم می‌زنند که روزگاری زمزمه قنات‌ها، ترانه زندگی بود. امروز چشمانشان چاه‌های خشکیده‌ای است که اشک‌هایش را بیابان بلعیده. پیرمردان زیر سایه‌سارِ نخل‌های خمیده، خاطراتِ رودهای خروشان را ورق می‌زنند. قامت‌هایشان از سنگینیِ این خاطرات و خشکیِ امروز خم شده، گویی هر برگِ پژمرده، برگِ دفترِ روزگارِ از دست رفته‌ای است.

 

این سرزمین که روزی آب، نغمه‌سرایِ زمینش بود، امروز زمزمه‌اش در گلو شکسته. 30 روز... این عدد بر پیشانی هر خانه چون زخمی عمیق حک شده؛ زخمی که با هر نسیمِ گرمِ بیابان فریاد می‌زند؛«ما را فراموش نکنید... ما در میانِ خاک‌های تشنه، هنوز نفس می‌کشیم.» گویی زمین و آسمان در بی‌عدالتیِ خاموش همدست شده‌اند؛ یکی آسمانِ بی‌ابر، دیگری خاکِ بی‌باران. در این میانه، فریادِ بی‌آبی، آوایی است که از ترک‌های زمین سر برمی‌آورد و در بادهای سوزان گم می‌شود.

 

جیره‌بندی آب هم چاره نیست 

در دلِ دشتیاری، روستاها چون کشتی‌های شکسته در دریای خشکی به گِل نشسته‌اند. جیره‌بندی آب - 24ساعت، 48ساعت - نه چاره‌ای برای تشنگی که پرچمِ تسلیم در برابر بی‌پناهی است. «برکت» و خانواده‌اش، تشنگی را نه در گلو که در مغز استخوان‌های خود می‌چشند؛ مردی از جنسِ خاک‌های سوخته دشتیاری  که فریاد می‌زند:«آب بر ما قهر کرده... آب را قطره‌قطره بخشیده‌اند.»

18-9-16-1642289

30 آبادی، 30 زخمِ کهنه بر پیکرِ این سرزمین که نامش از ازل با بی‌آبی گره خورده. اما این 30 روز، زخم‌های کهنه را به تب‌زخم‌هایی سوزان بدل کرده است:«جیره‌بندی‌های بی‌رحم: 6 آبادی، 48 ساعت آب می‌بینند و بیست‌وچهار آبادی، در انتظارِ معجزه‌ای که هرگز نمی‌آید.» هرچند فشارِ آب چنان ضعیف است که گویی رگ‌های زمین، خونِ زندگی را یک‌باره پس داده‌اند، همان رگ‌چک‌های آبی هم که گاه‌گاه از لوله‌ها می‌خزد، پیش از آن که به خانه‌های محروم برسد، در چنگالِ پمپ‌ها اسیر می‌شود:«آنان که پمپ دارند، آب را در انبان‌های سرد ذخیره می‌کنند و دستِ بیشترِ روستاییان، خالی می‌ماند...» مردمانی که سطل‌های تهی، تنها همنشینانِ شب‌های بی‌ستاره‌شان است.

 

روستاهای ما روی نقشه وجود ندارند؟ 

در دلِ دشتیاری، فشارِ آب چنان ناچیز است که گویی زمین، رگ‌های زندگی را فراموش کرده. مردمان، برای جرعه‌ای آبِ نوشیدن، پخت‌وپز و حتی وضوی نماز، در تلاشی بی‌پایان دست‌وپا می‌زنند. برکت، رو به آسمانِ بی‌ابر سوگند می‌خورد: «برای وضو، قطره‌ای آب نداشتم... ناچار شدم 3میلیون تومان برای تانکری بپردازم که آبی شور بود.»

 

سدهای بالادست، لبریز از آب‌اند، ولی دیواری نامرئی، رودِ زندگی را از روستاها بریده است. فریادِ روستاییان در فضای خالی می‌پیچد:«حقابه ما را دزدیده‌اند.» فریادی که در برابر سکوتِ مسئولان در بادهای سوزان گم می‌شود. «مَزِن پالا» با 90خانوار، تصویری زنده از این فاجعه است:«حقِ ما این نیست... روستاهایی هستند که از ما هم محروم‌ترند.» برکت از ناامیدی‌های تلخ می‌گوید؛ از شکایت‌های مکرر به مسئولان که تنها با قول‌های توخالی پاسخ داده شد:«گویی روستاهای ما روی نقشه وجود ندارند.»

 

زمین‌ها هر روز ترک‌های عمیق‌تری می‌بلعند، امیدها هر صبح، خشک‌تر از دیروز می‌شکفند. دشتیاری امروز، تنها یک نام روی نقشه نیست؛ خاکش از فرط تشنگی ترک‌خورده، آسمانش با بغض‌های فروخورده ابری شده، مردمانش با چشمانی به افق دوخته‌اند که انتظارِ بارانِ عدالت را می‌کِشند. در این سرزمین که آب، طلاست؛مردمانش با سطل‌های خالی،  گنجینه‌های فراموش‌شده تاریخ‌اند.» 

 

هر هفته، ترک‌های زمین عمیق‌تر می‌شوند؛ گویی زمین زیر پای روستاییان نعره‌های خاموش سر می‌دهد. خشکسالی نه یک بلای طبیعی که زخمِ بی‌توجهی است که بر پیکر دشتیاری نقش بسته. امیدها مانند برگ‌های پاییزی می‌ریزند: «هفته‌به‌هفته بدتر می‌شود... انگار آسمان هم از دادخواهی‌مان خسته شده.» برکت، مردی که صدایش از فرط ناامیدی می‌لرزد، گلایه دارد:«روستائیان دستِ گدایی دراز نکرده‌اند. آب یک امتیاز نیست حق هر انسانی است.» زنان برای یک سطل آب شور، 10کیلومتر پیاده‌روی می‌کنند.حیواناتِ بی‌جان در کنار جاده‌ها، آخرین نگاه‌شان به آسمان بی‌ابر است.

 

وعده‌هایی که عملی نشد

در قلبِ چهار روستا با 400خانوار، زمین‌های کشاورزی «شهوار» با آن موزها و هندوانه‌های تشنه، زیر آفتاب سوزان، ترک‌های عمیق خورده‌اند. اینجا، 72 ساعت بی‌آبی تنها یک عدد نیست؛ قصه‌ زنانی است که با دبه‌های سنگین از «هوتک» آب می‌آورند و کودکانِ خُردسال که بارِ رنجِ بی‌آبی را بر دوش‌های نحیف‌شان حمل می‌کنند.

 

بشیر یکی از اهالی همین روستاهاست:«از تشنگی می‌میریم... راهی نیست.» در این میان سکوتِ مرگبارِ مسئولان، دیواری بلندتر از خشکسالی ساخته:«سازمانِ آب و فرمانداری تنها وعده‌هایی توخالی دادند.» بشیر و اهلی بر این باورند نمایندگان، صدای مردم را به بادِ بی‌تفاوتی سپردند:«کلی گزارش بردیم دادگاه اما اتفاقی نیفتاده.»

 

چند وقت پیش که مسئولان آبفا وعده خطوط انتقال آب را دادند اهالی خوشحال از اینکه دیگر هوتک‌ها فراموش می‌شوند، دست به جیب شدند:«400هزار تومان به حساب دهیاری واریز کردیم تا خط لوله بیاد روستا.» حتی آن 400هزار تومان که هر روستا برای لوله‌کشی به دهیاری پرداخت، گویی در چاهِ فراموشی گم شد چون لوله‌ها بی‌آبند. 

 

معمای آب دشتیاری 

در سرزمینی که آسمان باران را دریغ کرده، زمین لبخند زندگی را فرسوده است. سدهای زیردان و پیشی با گنجینه‌ای از 170میلیون مترمکعب آب، همچون دو چشمه‌ امید در دل کویر می‌درخشند، اما این گنج در دستان کوته‌بینان اسیر شده است. کریمدادی از رنج تشنگی اهالی دشتیاری به «هفت‌صبح» از لوله‌هایی که با خون دل مردم کشیده شده‌اند می‌گوید که نه رحمت که زنجیر اسارت شد!

 

آب، این مایع زندگی در شبکه‌ها جاری است اما به کام تشنگان نمی‌رسد. او که از اهالی قلم و رسانه دشتیاری است از تانکرهای سیاری می‌گوید که روزگاری تنها جرعه‌ امید بودند اما اکنون به بهانه‌ لوله‌کشی فراموش شده‌اند. اینجا در دشتیاری آب معما شده، آب شور رگ‌های این سرزمین تنها از همین دو سد می‌جوشد، اما جیره‌بندی بی‌رحمانه، زندگی را قطره‌قطره می‌خشکاند:«سالانه تنها 10میلیون مترمکعب مصرف می‌شود، این میزان قطره‌ای در برابر اقیانوس ذخیره‌ سدها.

 

اینجا حتی اگر هفت سال باران نبارد، آب برای همه کافیست، اما...» او از زمین‌های کشاورزی موز و هندوانه‌ای روایت می‌کند که رگ‌های آب را می‌مکند! لوله‌هایی که نیمه‌کاره رها شده‌اند، شیرهای فلکه‌ای که دزدانه به سوی باغ‌های پررونق باز می‌شوند:«پلیس آب؟ دادگستری؟ این واژه‌ها در این سرزمین خشک تنها طنزی تلخ است.» 

 

فریاد خاموش

کریمدادی از مردمان شهر و دیارش می‌گوید؛ مردمان نجیب سیستان و بلوچستان با صبری اسطوره‌ای:«حتی پای دروازه‌ فرمانداری را هم نمی‌کوبند.» مردمانی که به گفته کریمدادی میزبان دو رئیس‌جمهور بودند. آنها که رئیسی و روحانی را میزبانی کردند و تحسین شدند، امروز 3میلیون برای تانکر آبی می‌پردازند که شورمزه است. اینجا مردمانی زندگی می‌کنند که درد را با سکوت می‌بلعند و محرومیت را با وقار حمل می‌کنند:«گاهی اوقات قیمت تانکرهای آب به 8میلیون هم می‌رسد.» او به واسطه آشنایی‌اش با اهالی رسانه از برخی روزنامه‌ها خواسته تا گواهی بدهند بر این تراژدی بی‌پایان. 

 

سد پیشین؛ آرزوی بر باد رفته

در دلِ گرمای سوزان جنوب، جایی که آسمان با زمین در آغوشِ خشکسالی گره خورده، بخش هوکلات با 74 آبادی و 45هزار نفر جمعیت، نفس‌های آخرش را می‌کشد. اینجا، پایینِ دستِ سد پیشین، جایی که باید زندگی جاری باشد، حالا تنها ردپایی از تشنگی و ناامیدی به جا مانده. سدی که برای آبادانی ساخته شد، امروز به نمادی از بی‌توجهی تبدیل شده؛ چرا که خطوط انتقال آب، تنها به سوی کشاورزی 6هزار هکتاری نشانه رفته و مردمِ روستاها، حتی برای یک لیوان آب آشامیدنی، دست به گریبان تانکرهای بی‌وفا هستند.

 

«علی‌بخش‌ شه‌بخش»، رئیس شورای اسلامی بخش باهوکلات به «هفت‌صبح» می‌گوید:«35روستا در تنش آبیِ مرگبار دست و پا می‌زنند.» بنابرگفته‌های او تانکرهای پیمانکاری که روزی قرار بود نجاتبخش باشند، حالا با دو دستگاهِ نیمه‌جان (یکی از آنها خراب و بی‌استفاده) به جنگ بحران رفته‌اند. مردمِ هوکلات هر روز با سطل‌های خالی، چشم به جاده می‌دوزند؛ آیا امروز هم آب می‌رسد؟ یا باز باید شب را با لب‌های ترک‌خورده و گلوهای خشک به صبح برسانند؟ به گفته «شه‌بخش» در برخی روستاها، حتی تانکرها هم نمی‌توانند برسند؛ جاده‌ها پر از دست‌اندازهای بی‌مهری است و زمین، سخت و بی‌رحم. 

 

 هوتک‌ها؛ آخرین چاره در آتشِ خشکسالی

خط انتقال آب، مانند رگ‌های قطع‌ شده، ناتوان از رساندن زندگی به این دیار است. 7 کیلومتر از مسیر پروژه، ناتمام مانده و 9 پارچه آبادی خط انتقال‌شان روی کاغذ خاک می‌خورد:«در حالی که کشاورزان پایینِ‌دست، از آب سد بهره‌مند می‌شوند، مردم هوکلات همچنان در حسرتِ یک جرعه آب می‌سوزند.» رئیس شورای اسلامی بخش باهوکلات رنجیده:«گویی ارزشِ جانِ انسان‌ها، پایین‌تر از موزهای کشاورزی است. جان آدمیزاد مهم نیست، فقط موزها آب بخورند!»

 

هوتک‌ها قبل از آمدن خطوط لوله تنها امید اهالی بودند. پای لوله‌های آب به آبادی‌ها که باز شد اهالی با هوتک‌ها غریبه شدند؛ هوتک‌هایی که به رسم نسل‌های گذشته از سر ریز رودخانه‌ها به وقت سیلاب پر از آب می‌شدند. «شه‌بخش» از روزهایی می‌گوید که آب لجن گرفته هوتک‌ها هم زیر دمای 50درجه تاب نیاورده و تبخیر شده‌اند. هوتک‌ها، مانند نفس‌های آخر یک بیمار، در حال تمام شدنند. زمین ترک‌خورده، گواهی می‌دهد که اینجا، آب نیست؛ فقط گردبادهای گرم و ناله‌های خاموش مردم است که در هوا می‌پیچد. 

 

بی‌آبی بحران تلخ 350 روستای پایین‌دست سد زیردان 

روستاهای حاشیه سد زیردان که روزگاری چشم ‌به‌ راه قطرات آب در هوتک‌های کم‌جان بودند، امروز با دستاورد بزرگی روبه‌رو شده‌اند؛ جریان پایدار آب شرب.  نعمتی که در چنگال سوءاستفاده‌ عده‌ای معدود گرفتار شده. این را  علی‌اکبر آقایی، مدیر امور آب و فاضلاب شهرستان چابهار در فروردین‌ گفته بود.

 

در آن برهه با گرم‌ شدن هوا، هزاران خانوار در 350 روستای پایین‌دست سد زیردان با بحرانی تلخ به دلیل دستکاری عمدی شبکه‌های انتقال آب توسط برخی سودجویان، تخریب شیرآلات و انحراف آب به سمت زمین‌های کشاورزی و قطع مکرر آب شرب در اوج نیاز روستاییان مواجه بودند.

 

اقداماتی که زندگی را برای ساکنان به چالشی سخت تبدیل کرد. به گفته آقایی برخی کشاورزان با هدایت آب به زمین‌های هندوانه و موز، جریان آب شرب را قطع می‌کنند. به اعتقاد او  این مسئله یعنی تخریب چندباره تأسیسات و این در حالی است که همین موضوع بازگرداندن پایداری آب را تا دو هفته به تأخیر می‌اندازد:«هزار و 730کیلومتر خط انتقال، حیات 110هزار نفر را به این سد گره زده.» 

 

تازه‌ترین تحولاتاجتماعیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۵۹۹۷۷۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر