شهری در میان برجها و دود

کرج امروز با ساختمانهای بلندمرتبه، متراکم و بی قوارهاش شناخته میشود. رودخانهاش دیگر بهسختی نفس میکشد، باغها جایشان را به برجهای سیمانی دادهاند و نسیم خنک البرز میان دود و ترافیک گم شده است
هفت صبح،مسیحا اقتداریان| صبح مهر در کرج، بوی خاک بارانخورده دارد. از دامنههای سبز البرز تا کوچههای تاریخی فلاحت، شهری بیدار میشود که آینهای است از تاریخ بخشی از این کشور. شهری که با همه ظرفیتهای تاریخی، فرهنگی و انسانیاش، هنوز در سایه پایتخت فرصت عرض اندام پیدا نکرده؛ اما شاید نامگذاری روزی به نامش نقطه آغازی برای بازشناسی هویت مستقل آن باشد.
از جاده ابریشم تا جاده چالوس
کرج در گذر تاریخ، همیشه «مسیر» بوده است. گذرگاه فرهنگها، کاروانها و مردم. از جاده ابریشم تا پل شاهعباسی، از کاخ سلیمانیه تا مدرسه عالی فلاحت، این شهر گواهی است بر پیوند دیروز و امروز. در روزگاری که کاروانها میان ری و قزوین از اینجا میگذشتند، کرج پناهگاه خستگان و رهروان بود؛ و بعدها، مأمن شاهان و باغهای ییلاقیشان.امروز، در میان ترافیک و برجهای بلند، دیگر خبری از آن شهر آرام و سرسبز نیست؛ اما هنوز صدای تاریخ در گوش نسیم البرز جاری است.
ریشه در خاک، بال در باد
وجب به وجب کرج پر است از رد پاهای به جا مانده از تاریخ. تپه «ازبکی» در نظرآباد با 9هزار سال پیشینه، یکی از نخستین نشانههای زیست شهری در فلات ایران و نمادی است از قدمت کرج. از دوران صفوی تا تاسیس مدرسه عالی فلاحت، کرج همیشه در نقطه گذار تمدنها ایستاده است.این پیشینه باعث شده که کرج همواره به عنوان دروازه البرز شناخته شود؛ پلی میان کوه و دشت، سنت و مدرنیته.
از باغ تا برج
دهههای ۳۰ و ۴۰ خورشیدی، آغاز فصل تازهای برای کرج بود. مهاجرت، صنعت و دانشگاه، چهره شهر را دگرگون کرد. باغهای انبوه در دل ساختمانها محو شدند، اما مردمانی از اقوام مختلف ایران گرد آمدند و شهری تازه ساختند؛ شهری که از دل خاک برآمد اما در آینه انسان معنا گرفت.
بهانهای برای نامگذاری یک روز به نام یک شهر
اینها تنها گوشههایی از تاریخ و تمدنی است که باعث شده تا از حدود یک دهه قبل روزی را به نام «کرج» و بزرگداشت آن نامگذاری کنند. روزی که گرچه پیش از این تاریخش در اردیبهشت بود اما، از سال جاری مقرر شد تا برگزاریاش به 20 مهر موکول شود. بزرگداشتی که قرار است تا 24 مهرماه نیز ادامه داشته باشد. درست مانند خواهر خواندهاش، تهران که از 14 تا 20 مهرماه و به مدت یک هفته شهروندانش، یاد تهران دوست داشتنی را با برگزاری مراسمهای مختلف گرامی میدارند.
اما چرا روز 20 مهر؟ به گفته رجبی دلیل نامگذاری چنین روزی به یک رخداد قابل تامل بر میگردد. 118 سال پیش، در روز 20 مهر سال 1294 ، یعنی زمانیکه بسیاری از شهرها و روستاهای کشور حتی مدرسه مناسبی هم نداشتند، یک مرکز معتبر پژوهشی در زمینه کشاورزی به نام دبستان برزگران در محل دانشکدگان کشاورزی و منابع طبیعی کرج تاسیس شد، البته نه برای کودکان بلکه جوانان 17 تا 25 ساله دارای سواد خواندن و نوشتن در آن ثبتنام میکردند. موضوعی که میتواند نشان دهد چقدر این شهر از لحاظ علمی و صنعتی غنی بوده و هست. تاریخی که حالا بهانهای شده برای نامگذاری روزی به نام «کرج». آنهم با شعار «یک روز برای کرج، کرج برای همه».
از قاب زیبای دیروز تا تصاویر مبهم امروز
حالا اما روز کرج در حالی به تقویم این شهر اضافه شده که دیگر نه خبرچندانی از رودهای پرآبش به چشم میخورد و نه باغهای پردرخت و سرسبز و بهشتیاش و نه تفرجگاههایی که قرنها، محل گشتوگذار و ییلاق شاهان و ثروتمندان تهرانی و شهرهای اطراف بوده است. آنهم در حالیکه نامش، در روزگاری نهچندان دور، با آب، درخت و خنکای البرز گره خورده بود.
رودخانهای زلال از دل کوه میآمد، میان باغها میپیچید و در هر خانه صدای آب در جویها جاری بود. هوای پاک از دامنه کوه میوزید و بوی خاکِ خیس با صدای پرندگان در هم میآمیخت. کرجِ قدیم، شهر زندگی آرام و چهرههای آشنا بود؛ شهری که در آن باغهای میوه، پل تاریخی، کاخ سلیمانیه و کاروانسراها یادگار گذشتهای اصیل بودند.
کلانشهری که هم اینک دیگر نای بلند شدن ندارد. آنقدر در میان دود و آهن و کورههای مازوت مانده که دهان ریههایش روی سرفه را نیز سیاه میکند و سدهای پر آبش هم در این روزها توان خیس کردن بدن خود را نیز ندارند چه رسد به رفع تشنگی باغها و مزارع باقی مانده آن را. شهری عصا به دست و کمر تاخورده، فرتوت و بیرمق! توگویی جوانی است که در عنفوان شباب، گیسهایش سپید گشته و کچه چشمانش نابینا.
کرجی که امروز با ساختمانهای بلندمرتبه، متراکم و بیقوارهاش شناخته میشود. رودخانهاش دیگر بهسختی نفس میکشد، باغهایش جایشان را به برجهای سیمانی دادهاند و نسیم خنک البرز میان دود و ترافیک گم شده است. گلشهری که در این روز، درختان باغ سیب فاتحش را، نارسیده چیدهاند. حالا شاید گره خوردن روز کرج به روز بزرگداشت خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی، باعث شود تا یمن این روز قرعه فال خوشبختی و سرسبزی به نام این کلانشهر کشور نیز بیفتد.
صدای مردم؛ از پارک ایران کوچک تا میدان کرج
اما شهر را باید با مردمش شناخت. در میانه این هیاهو، میان خیابانهای شلوغ، با یکی از شهروندان کنار پارک «ایران کوچک» همکلام میشوم. وقتی از او میپرسم که آیا میداند «روز کرج چه روزی است؟» لبخند تلخی میزند و به طعنه میگوید: «کدام کرج؟ کرج امروز یا دیروز؟» میگویم: «زنبیلت که خالی است همشهری!»
میخندد و ادامه میدهد: «جیبهامان سوراخ است، اما دلهامان پر از عشق به این شهر.» و بعد آرامتر میگوید: «روز کرج یادآور پیوند دلهاست؛ فرصتی است تا از گذشته بگوییم و به فردا امیدوار شویم.» در خیابانی دیگراز این شهر، جوانی از حصارک کرج را اینگونه توصیف میکند: «کرج فقط دود و ترافیک نیست؛ هنوز میشود صدای رود را شنید. این شهر نفس دارد، فقط باید گوش داد.»
تصویری از جمع اقوام
کرج امروز تصویری زنده از ایران کوچک است؛ شهری که اقوام گوناگون از سراسر کشور در آن گرد آمدهاند، از ترک و کرد و لر تا گیلک و بلوچ و خراسانی.در کنار هم، فرشینهای از فرهنگ ساختهاند، همانگونه که دکتر رجبی توصیفش میکند: «کرج، قالیچهای ابریشمین و خوشنقش است که هر گرهاش را مردمانی وطندوست از سراسر ایران بافتهاند.»
از فراموشی تا خودآگاهی
اما این روز فقط یک نام نیست. همانگونه که نظامزاده، معاون بنیاد ایرانشناسی در وصف آن میگوید: «ما معتقدیم که ارائه روایتی صحیح و تصویری روشن و مستند از زیست اقوام ساکن کرج، با وجود ظرفیتهای دانشکدههای بزرگ کشاورزی و منابع طبیعی، کار چندان دشواری نیست.»
با مرور گفتوگوها، حقیقتی روشن میشود. اینکه کرج در آستانه انتخاب است.یا در حاشیه تهران بماند، یا خود را به عنوان شهری مستقل و فرهنگی پویا بازتعریف کند. بزرگداشت کرج، اگر تنها مراسمی تقویمی نباشد، میتواند نقطه آغاز همین بازتعریف باشد.دکتر عسکری، پژوهشگر و البرزشناس میگوید: «کرج فقط شهر کار نیست، شهر زندگی است. باید به تاریخ و مردمش گوش داد؛ آنوقت میفهمیم چرا البرز، روح این سرزمین است.»
نگاه به آینده؛ از حافظ تا البرز
در روزی که نام حافظ بر زبانهاست و بوی مهر در هوا، کرج نیز باید به خود بیندیشد. به خود بیاید. شهری که باید، نه در نسبت با تهران، بلکه بر مدار هویت خویش تعریف شود. کرج سالهاست که با چالشهای هویتی و مدیریتی روبهروست. شهری مهاجرپذیر با فرهنگی چندلایه که گاه میان «تعلق به تهران» و «استقلال البرز» در نوسان بوده و هست.
بزرگداشت روز کرج، فرصتی است برای گفتوگو درباره همین هویت. فرصتی برای بازتعریف کرج نه فقط به عنوان شهری خوابگاهی یا صنعتی، بلکه به عنوان شهر فرهنگ، طبیعت و تنوع انسانی. فرصتی برای بازشناسی خود؛ برای نگاهی دوباره به شهری که میتواند نماد همزیستی، اندیشه و امید در دل ایران باشد.