زواره آرام آرام محو میشود| اهمال در میراث فرهنگی نابخشودنی است

مساحت بافت تاریخی زواره از 85 هکتار به 36 هکتار رسیده است
هفت صبح، مرجان حاجی رحیمی| بافت تاریخی زواره روز به روز بیشتر و بیشتر تخریب میشود. گاه به دست مالکان و بیشتر توسط شهرداری و طرحهایی که هدف ندارد اما اجرا میشود، مانند خیابانکشیهایی که مبدا و مقصد مشخصی ندارد اما به هر بهانهای اجرا میشود و با اجرای آن بخشی از تاریخ معماری ایران برای همیشه از بین میرود.
زواره، شهر کوچکی بین شهرهای تاریخی ایران است که نامش را از برادر رستم گرفته و در طول قرنهای گذشته، اتفاقات مهم تاریخی در آن روی داده و در زمان سلجوقیان، نخستین مسجد چهارایوانی ایران در آن ساخته شده است.
شهری که هویت تاریخی کشور است اما با وجود ثبت ملی، این بافت تاریخی که بخشی از تاریخ معماری و هویت تاریخی است، روزبهروز کوچکتر میشود.
در سال 1381 بافت تاریخی زواره حدود 85 هکتار بود که با شماره 6050 در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید، حالا این بافت تاریخی 36 هکتار شده و اگر کسی به فریاد آن نرسد، روز به روز کوچکتر هم
میشود.
اهمال در میراث فرهنگی نابخشودنی است
سیداحمد محیط طباطبایی، رئیس ایکوم ایران که اهل زواره است درباره تخریب بافت تاریخی این شهر به هفتصبح میگوید: نه تنها تخریب بافت تاریخی زواره بلکه هر تخریب دیگری در میراث فرهنگی و هر اشتباهی، جبران ناپذیر و نابخشودنی است چرا که میراث فرهنگی چیزی نیست که بتوان آن را دوباره ساخت و ایجاد کرد و چون تکرارناپذیر است هر اشتباهی در حفظ و نگهداری آن، تخریب همیشگی تاریخ به شمار میرود.
او با اشاره به تخریب خانه میرزا علی آموزگار که تنها معلم شهر زواره در دوره قاجار به شمار میرفت و بزرگانی چون سیدمحمد محیط طباطبایی، ایرانشناس، شاگرد او بودند، میگوید: شهرداری این خانه را که هم مکتبخانه و هم محل زندگی میرزا علی آموزگار و خانوادهاش بود را تخریب کرد.
برای ساخت گذری که هیچ دردی را از شهر دوا نمیکند. در حقیقت فقط خانهها تخریب و آسفالت شدند آن هم درست در میانه بافت تاریخی. مگر میشود وسط بافت تاریخی را بدون هدف خیابان کرد؟ این فقط تخریب یک خانه تاریخی نیست بلکه حذف تاریخچه آموزشی شهر زواره است.
رئیس ایکوم ایران با اشاره به معماری چهارصفهای زواره که یکی از معماریهای خاص مناطق کویری است، میگوید: معماری سنتی ایران متناسب با اقلیم است و معماری کویری با معماری کوهستانی و ساحلی متفاوت است. معماری چهارصفه نیز یکی از شیوههای ایرانیان گذشته در برخورد با آب و هوای گرم و خشک بوده که بتوانند این اقلیم را برای زندگی مناسب کنند.
معماری سنتی ایران در دنیایی که همه چیز رو به سبز شدن و ارگانیک شدن است شاید میتوانست دنیا را درنوردد و دانش معماری ایرانیان را به رخ همگان بکشاند اما با تخریب آن دیگر چیزی برای عرضه جهانی نداریم.
تخریب بافت تاریخی نشانه ترک فعل است
محمدمهدی کلانتری، دبیر پویش ملی نجات بافت تاریخی که سالهاست عمر خود را برای اطلاعرسانی و جلوگیری از تخریب بافت تاریخی سپری کرده و خود دکترای مرمت دارد، در این باره به هفت صبح میگوید: بافت تاریخی شهرها توسط مالکان به بهانه نوسازی و شهرداریها به بهانه توسعه عمرانی تخریب میشود که این نشان از نبود آگاهی عمومی بر حفظ ارزشهای معماری دارد.
او با تاکید بر اینکه وزارت میراث فرهنگی متصور است که اگر عددی را به عنوان شماره ثبت به بافت تاریخی اختصاص دهد، وظیفه خود را انجام داده است، میگوید: مهم حفظ و حراست و شناخت است و ثبت بافت تاریخی هیچ ضمانتی بر حفاظت آن نیست.
کلانتری با اشاره به اینکه ایران از نظر داشتن قوانین مناسب برای حفظ و حراست از میراث فرهنگی یک کشور پیشرو است، توضیح میدهد: با وجود قوانین مترقی و بازدارنده، نهادی که باید پیگیر باشد تا قوانین اجرا شود به وظیفه خود عمل نمی کند. تاکنون حتی وزارت میراث فرهنگی از یک نهاد عمومی تخریب کننده میراث همچون شهرداری شکایت نکرده تا هم قانون اجرا شود و هم درس عبرتی باشد برای بقیه نهادها تا میراث فرهنگی را تخریب نکنند و این کار نشانه ترک فعل وزارت میراث فرهنگی است.
آگاهی مردم مانع تخریب است
محمد ابوطالبی یکی از شهروندان زواره است که با هزینه شخصی سه خانه را مرمت و احیا کرده است. عملیات مرمت خانههای او از 13 سال پیش شروع شده و به خاطر وسواس در اجرای دقیق شیوه سنتی مرمت و همینطور هزینههای سرسامآور آن، هنوز ادامه دارد.
او خانه 400 ساله اجدادی خود و همینطور خانه ثریا که زن نانوای شهر بوده و خانه دیگری را مرمت میکند تا از یکی برای اقامتگاه خود و خانوادهاش در زواره استفاده کند و آن دو را یکی کتابخانه و دیگری مرکز صنایع دستی شهر کند.
او در این باره میگوید: خیلی از استادکارانی که برای مرمت بنا میخواستم از دانش فنی آنها استفاده کنند وقتی اصرار من را در استفاده دقیق مصالح گذشته میدیدند، قهر میکردند و میگفتند که بهتر است از مصالح روز استفاده کنم. آنقدر اصرار کردم تا متوجه شوند که این مصالح بومی این منطقه است و باید استفاده شود.
ابوطالبی ادامه میدهد: نه دولت و نه شهرداری و نه هیچ کس دیگر نمیتواند بافت تاریخی شهرها را حفظ کند و تنها مردم و مالکان هستند که میتوانند این مهم را به انجام برسانند. مردم و مالکان هم تنها زمانی سبب حفظ و حراست خانههای تاریخی خود میشوند که از ارزش آنها آگاه شده باشند.
او با یادآوری اینکه در گذشته کشاورزان حافظان خانههای قدیمی خشت و گلی بودند، میگوید: معماران خانهها را میساختند و تعمیرات آن را به دست کشاورزان میسپردند. آنها زمستانها که بیکار میشدند خاک را از مناطقی که مناسب مرمت بود میآوردند، ملات میکردند و کاهگل را برای مرمت به بنا و پشت بام میزدند اما حالا دولت برای حفظ و حراست از بافتهای تاریخی منتظر صرف هزینههای هنگفت است. شنیدهام گفتهاند برای طرح مرمتی زواره میخواهند دو میلیارد تومان اعتبار مصوب کنند اما باید گفت چه طرحی؟ بهترین طرح همان چیزی است که از گذشته سینه به سینه منتقل شده و همان باید رواج پیدا کند.
چرا بافت تاریخی مهم است؟
نخستین چیزی که درباره بافت تاریخی مهم است و باید به آن توجه داشت این است که بافت تاریخی با بافت فرسوده متفاوت است. بهتر است بگوییم بافت فرسوده همان چیزی است که این روزها به عنوان بسازبفروشی در معماری ایران رایج شده است. بافتی بیهویت، بیفکر و بیتوجه به اقلیم که از هر مصالحی حتی اگر مناسب نباشد هم در ساخت آن استفاده میشود.
تصور غلط دیگری که درباره بافت تاریخی وجود دارد این است که همه خانهها باید واجد ارزش معماری و از تزئینات فاخر بهرهمند باشد و اگر نباشد باید تخریب شود و فقط خانههای ارزشمند حفظ شود، اما اینگونه نیست. در گذشته طبقات اجتماعی آنقدر زیاد نبود که ثروتمندان محلات مخصوص خود را داشته باشند و خانه تاجر، کارگر، کشاورز و دیگر مشاغل در کنار هم بود، کوچک و بزرگ و با این اشتراک که نمای خارجی خانهها همه شبیه هم بود.
ساده و بیآرایش و در مناطق کویری خشت و گلی. این امر از منش متواضع و دور از ریای ایرانیان ناشی میشد که اهل تظاهر نبودند. خانه ثروتمندان نیز مانند فقرا از بیرون یکی بود و تنها تفاوت داخل خانهها بود و تزئیناتی که استفاده میشد.
بنابراین بافت تاریخی نیز مانند زندگی روزمره اجتماعی است، هم خانه کوچک و محقر دارد هم خانه اشرافی و بزرگ و این بزرگترین اشتباه است که خانههای کوچک تخریب و فقط خانههای اشرافی حفظ شود چرا که دیگر معنای بافت تاریخی به منزله نمود زندگی اجتماعی از بین میرود.