کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۹۰۴۷۵
تاریخ خبر:

روح این‌خانه‌ها‌ کشته می‌شود!

روح این‌خانه‌ها‌ کشته می‌شود!

نقدهایی درباره مرمت ابنیه تاریخی 

هفت صبح، سید محمود چاوشی / مرمتگر|  در میان پروژه‌های مرمتیِ ابنیه تاریخی، بیشتر کارها زیر نظر کارشناسان وزارت میراث فرهنگی و بر اساس استانداردهای علمی انجام می‌شود؛ اما متأسفانه در بعضی از کارها، مداخلات سلیقه‌ای و غیراصولی وجود دارد که نیازمند بازنگری است. برای نمونه، چند سال پیش در گفت‌وگو با یکی از استادکاران باسابقه کاشان متوجه شدم که او در مرمت برخی بناها، بخش‌های فاقد تزئینات را به میل شخصی طراحی و اجرا کرده است. در بازدید از حمام سلطان امیراحمد، این تغییرات را به من نشان داد؛ طرح‌هایی که هیچ پایه تاریخی نداشتند و صرفاً سلیقه فردی بود.

 

نگران‌کننده‌تر آنکه برخی پروژه‌های مرمتی صرفاً به بازسازی کالبد فیزیکی بنا می‌پردازند، در حالی که به حیات اجتماعی و اقتصادی آن توجهی نمی‌کنند. نمونه‌های متعددی وجود دارد که پس از مرمت، تمامی یا قسمتی از مشاغل و فعالیت‌های بومی که در طول دهه‌ها در آن بنا جریان داشته، از بین رفته است. این رویکرد اگرچه ممکن است ظاهر بنا را احیا کند، اما در واقع روح زنده آن را می‌کشد و آن را به پوسته‌ای بی‌جان تبدیل می‌کند .

 

در حال حاضر برای بعضی از مسئولان، خانه‌های مردم عادی بی‌اهمیت است و حفاظت از بناها به صورت سلیقه‌ای انجام می‌شود. مثلاً تصمیم گرفته می‌شود که عمارت اربابی مرمت شود اما مسجد، آب‌انبار و خانه‌ رعیت‌ها تخریب می‌شود. در نظر داشته باشید که کاخ‌ها و معابد هم زمانی ارزش بیشتری پیدا می‌کنند که در بستر اولیه خود باقی بمانند. اگر فعالان میراث فرهنگی همواره فریاد می‌زنند که بنا‌ها و بافت‌های تاریخی را تخریب نکنید، دلیلش صرفاً گردشگری، زیباشناسی یا هویت جمعی نیست، بلکه بیشتر به نگه‌داری و شناخت ساختار زندگی مردم توجه داریم که این ساختار می‌تواند درون یک شهر یا روستا قرار گرفته باشد. 

 

همچنین بعضی افراد یا نهادها به شکلی آگاهانه و در پوشش حفظ اصالت، تغییرات ساختاری گسترده‌ای در کالبد بناهای تاریخی ایجاد می‌کنند تا آنها را برای اهداف تجاری (مانند هتل‌سازی یا مراکز خرید) آماده سازند. این اقدامات که گاهی با شعارهای فریبنده‌ای مانند «احیای کاربری هوشمند» همراه است، در واقع تخریب هویت واقعی اثر به بهانه‌ نوسازی است. شاید اگر گزارش‌های دقیق مرمت به صورت عمومی منتشر می‌شد، جامعه زودتر از این اقدامات غیرکارشناسی آگاه می‌شد. شفافیت نه‌تنها از اشتباهات جلوگیری می‌کند، بلکه زمینه‌ساز مشارکت مردم و نقدهای سازنده می‌شود.

 

شکاف بین محیط کار و فضای آکادمیک

از دیگر مواردی که در حوزه مرمت می‌تواند مورد نقد قرار گیرد، شکاف بین محیط کار و فضای آکادمیک است. دانشگاه‌ها معمولاً بر مبانی نظری و مدل‌های ایده‌آل تمرکز می‌کنند، اما هنگام مواجهه با واقعیت‌های عملی در حوزه‌هایی مانند مرمت، این نگاه نظری با چالش‌های جدی روبه‌رو می‌شود. در فضای آکادمیک، راهکارها باید دقیق و مبتنی بر شواهد علمی باشند، حال آنکه در عمل، تصمیمات بر اساس تجربه، شرایط محیطی و حتی مصالحه‌های ناگزیر گرفته می‌شوند.

 

مسئله دستمزد و فهرست‌بهای مرمت نمونه بارز این ناهماهنگی است؛ در حالی که هزینه‌ها بر اساس شرایط استاندارد محاسبه می‌شوند، اجرای پروژه در موقعیت‌های دشواری مانند پایه‌های سست یا سقف‌های در حال ریزش نیاز به زمان و هزینه بیشتری دارد، اما در نهایت همین مبالغ ثابت برای تمام شرایط در نظر گرفته می‌شود.‌

 

این چالش در جزئیات فنی نیز خود را نشان می‌دهد. به عنوان مثال، در اجرای تاق، قیمت‌گذاری بر مبنای پلان معکوس انجام می‌شود، در حالی که عوامل مؤثری مانند خیز تاق که تأثیر مستقیمی بر دستمزد استادکار دارد، نادیده گرفته می‌شود. از سوی دیگر، محدودیت‌های زمانی ناشی از بودجه‌بندی سالانه ادارات، فشار مضاعفی بر پروژه‌های مرمتی وارد می‌کند.

 

الزام به مصرف بودجه در بازه زمانی مشخص، بدون توجه به نیازهای واقعی پروژه، باعث می‌شود پیمانکاران مجبور به اجرای فشرده کارها شوند و در صورت تأخیر ناشی از شرایط دشوار مرمت، با جریمه مواجه گردند. این تناقضات و ناهماهنگی‌ها در نهایت به کیفیت کارهای مرمتی لطمه می‌زند. وقتی هزینه‌ها بدون توجه به شرایط واقعی محاسبه شوند، زمان‌بندی‌ها انعطاف‌ناپذیر باشد و عوامل فنی مؤثر بر دستمزد نیروی کار نادیده گرفته شوند، طبیعی است که نتیجه نهایی از استانداردهای مطلوب فاصله بگیرد.

 

جای خالی چارچوب‌نظری در‌مرمت

با وجود تأکید دانشگاه‌های ایران بر مباحث تئوریک مرمت، هنوز چارچوب نظری جامعی که بتواند مبنای علمی برای حفاظت و مرمت آثار تاریخی کشور باشد شکل نگرفته است. منشورهای بین‌المللی اگرچه مفید هستند، اما بیشتر به اصول کلی می‌پردازند و به نیازهای خاص میراث معماری ایران پاسخ نمی‌دهند. این در حالی است که مرمت در کشوری با چنین تنوع فرهنگی و تاریخی، نیازمند نظریه‌ای بومی است که هم اصالت اثر را حفظ کند و هم کارکرد اجتماعی آن را مد نظر قرار دهد.

 

دانشگاه‌ها عمدتاً به تکرار مفاهیم کلی و ترجمه نظریه‌های خارجی بسنده کرده‌اند، بدون آنکه این مفاهیم را با واقعیت‌های میدانی و دانش بومی تلفیق کنند. در نتیجه، شکافی عمیق بین آموزش آکادمیک و عمل مرمتی به وجود آمده است. بسیاری از مفاهیم تدریس شده در دانشگاه‌ها، هنگام مواجهه با چالش‌های عملی در پروژه‌های مرمتی ایران، کارایی خود را از دست می‌دهند. مسئله‌ای اساسی‌تر از کمبود نظریه، فقدان فرهنگ تفکر انتقادی در نظام دانشگاهی کشور است.

 

دانشگاه‌های ما عمدتاً به جای پرورش اندیشه‌ تحلیلی و خلاق، به تکرار مفاهیم و حفظ محفوظات می‌پردازند. این رویکرد در حوزه مرمت آثار تاریخی به وضوح قابل مشاهده است، جایی که دانشجویان بیشتر با تئوری‌های ترجمه‌شده‌ غربی آشنا می‌شوند تا با چارچوب‌های تحلیلی بومی. در کنار نقدهای سازنده‌ای که در خصوص مرمت‌های اخیر بیان شده است، افرادی هم هستند که بدون در نظر گرفتن محدودیت‌های مالی، فنی یا زمانی پروژه‌های مرمتی، صرفاً به دنبال یافتن ایراد هستند و کوچک‌ترین تغییرات را بزرگ‌نمایی می‌کنند.

 

این گروه معمولاً بدون ارائه راهکار عملی، فقط به بیان کلی‌گویی‌های تخریبی می‌پردازند. در مقابل، عده‌ای دیگر چنان در دام بدبینی افتاده‌اند که هر اقدام مرمتی - حتی اگر کاملاً اصولی باشد - را مسخره می‌کنند و به بهانه‌های واهی مانند «اتلاف بودجه» یا «بی‌فایده بودن حفظ بناهای قدیمی»، اساساً نفسِ حفاظت از میراث تاریخی را زیر سؤال می‌برند.   

 

امروزه که معماری سنتی به فراموشی سپرده شده و شهرها پر از ساختمان‌های تقلیدی از سبک‌های غربی است، حفظ اصالت در مرمت بناهای تاریخی کاری دشوار اما ارزشمند است. اگر می‌خواهیم میراثمان را زنده نگه داریم، باید همراهی مردم، نظارت کارشناسانه و شفافیت را جدی بگیریم. مرمت واقعی نه‌تنها باید کالبد بنا، بلکه باید حیات اجتماعی و اقتصادی آن را نیز حفظ کند.

 

 

 

کدخبر: ۵۹۰۴۷۵
تاریخ خبر:
ارسال نظر