کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۳۳۸۴
تاریخ خبر:

آیا روانشناسی می تواند به رشد اقتصاد کمک کند؟

آیا روانشناسی می تواند به رشد اقتصاد کمک کند؟

در ابتدا به تعریف علم روانشناسی و علم اقتصاد بپردازیم و سپس ببینیم آیا روانشناسی تاثیری بر دنیای اقتصاد و رشد اقتصادی کشورها دارد و اگر پاسخ مثبت است چگونه تاثیر گذاشته؟

حوریه پورعلی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی| روانشناسی علم مطالعه رفتار و فرآیندهای ذهنی موجود زنده است. بسیاری از مردم وقتی کلمه روانشناس را می‌شنوند یک روانشناس بالینی که پشت یک میز مشغول مشاوره و یا روان درمانگری است و به صحبت‌های مراجعش گوش می کند را در ذهن تصور می کنند.در حالیکه این برداشتی ساده انگارانه است روانشناسی بالینی فقط یک گرایش از روانشناسی است که به مردم کمک می کند.

 

روانشناسی به عنوان یک دانش پایه شاخه‌های گوناگونی دارد: روانشناسی صنعتی، سازمانی، اجتماعی تحولی، بالینی، قانونی، تربیتی، آموزشگاهی و... نمونه‌هایی از این شاخه‌هایند.

امروزه به خوبی می‌دانیم که خصوصیات فرهنگی، اجتماعی، روانی و فردی بر انتخاب‌های فرد و رفتار او تاثیر دارند. 

 

 اقتصاد به یک نظام اقتصادی در یک یا چند منطقه جغرافیایی یا سیاسی خاص گفته می‌شود و در برگیرنده تولید، توزیع یا تجارت، مصرف کالاها و خدمات در آن منطقه یا کشور است. یک اقتصاد مجموع کل ارزش معاملات میان فعالان اقتصادی نظیر افراد، گروه‌ها، سازمان‌ها و حتی ملت‌هاست.

اقتصاد به مثابه علمی انسانی، برای پیش‌بینی، سیاست‌گذاری و تمام کارکرد‌های خود نیازمند شناختی مناسب از انسان، بسان محور تصمیم‌گیری‌های اقتصادی است و این شناخت به صورتی علمی و به عنوان دانش مطالعه موجود زنده در علم روانشناسی بررسی و تحقیق می‌شود.

 

اقتصاد رفتاری یکی از زیر شاخه‌های علم اقتصاد است که در کشورهای توسعه یافته مورد توجه قرار گرفته و متاسفانه در ایران توجهی به این علم نشده و جای خالی آن بسیار در کشور محسوس است.

 

ریچارد تیلر استاد و پژوهشگر اقتصادی که کتاب‌های بسیار در زمینه اقتصاد رفتاری به قلم طبع درآورده و برنده جایزه  یادبود نوبل علوم اقتصادی در اکتبر ۲۰۱۷ شده‌ است و آکادمی علوم سلطنتی سوئد در مورد این انتخاب تصریح کرد که: «مشارکتهای او باعث ایجاد یک پل بین تحلیل‌های اقتصادی و روانشناختی تصمیم‌گیری فردی شده‌است. همچنین یافته‌های تجربی و دیدگاه‌های نظری او در ایجاد زمینه جدید و سریع در حال رشد اقتصاد رفتاری علت برگزیدن وی برای این جایزه است. پس از اعلام نامش به عنوان برنده نوبل اقتصاد گفت:"به نظرم مهم‌ترین جنبه از تأثیرات پژوهش من پذیرش این واقعیت است که انسان‌ها یکی از عوامل مهم در تعیین وضعیت اقتصادی هستند و الگوهای اقتصادی باید این عامل را در نظر بگیرند".

تعامل بین علم اقتصاد و روان‌شناسی عمدتاً تلاش‌هایی است که تحت عنوان «علم اقتصاد رفتاری» صورت گرفته تا از نظر روانشناختی ماهیت و نتایج بسیار واقعی‌تر از طبیعت انسان در علم اقتصاد به‌دست آید که این ماهیت‌ها به طرز نامحدودی در دهه اخیر، گسترش و افزایش یافته‌است.

چند مثال ساده به فهم بهتر این موضوع کمک می‌کند:

بسیاری رفتار فرد را در سطح رخدادهای درون روانی می‌دانند در حالیکه در غرب تکنولوژی رفتار، وقوع رفتار را بافتاری/زمینه‌ای می‌داند یعنی اینکه شرایط و محیط را تغییر بدهید رفتار تغییر می‌کند مثلا در روانشناسی رفتاری یکی از اصولی که اسکینر مطرح می‌کند این است که بین رفتار و پیامد و نتیجه آن نباید فاصله‌ای باشد .

اتفاقی که امروزه ما در کشورهای پیشرفته شاهد آن هستیم پرداخت دستمزد افراد به صورت هفتگی است و یا مثلا در ژاپن که بر حسب بسامد کار(اینکه شما در طول ساعت کاری چه مقدار فعالیت داشتید و چه میزان کاری را انجام دادید) در پایان همان روز دستمزد را پرداخت می‌کنند در حالیکه در ایران این پرداخت همچنان به صورت زمان ثابت است که بدترین شیوه پرداختی است و پرونده ‌ها و کارها همینطور بی‌سرانجام می‌مانند وتکریم ارباب رجوع شعاری بیش نیست.

 

مبحث مهم دیگری که مطرح می‌شود این است که آیا انسان موجودی منطقی است و تصمیماتی که در موقعیت‌های مختلف می‌گیرد بر اساس دانش و عقلانیت و دانسته‌هایش هست یا که تصمیمات تحت تاثیر هیجانات فرد قرار دارند؟

 

اکثر افراد به خصوص مدیران و... معتقدند که تصمیمات را تحت تاثیر شرایط و محیط و هیجانات نمی‌گیرند در واقع افراد خیلی تمایل دارند که اینگونه باشد آنها در خیلی از تصمیمات و رفتارهایی که از خود بروز می‌دهند اتفاقا اصلا بر اساس دانش و منطق عمل نمی‌کنند تحقیقات زیادی این امر را ثابت کرده و پروفسور داماسیو در دو کتاب خطای دکارت و در جستجوی اسپینوزا به خوبی این موضوع را روشن ساخته. حال دانستن این موضوع چه کمکی به اقتصاد می‌کند؟

 

تصور کنید که برای خرید تیشرت به مغازه‌ای می‌روید ولی در انتها می‌بینید که با کلی خرید که اصلا قصد خریدن آن کالاها را هم نداشتید از فروشگاه بیرون می‌آیید در واقع اینکه در آن لحظه چه موسیقی پخش می‌شده، برخورد فروشنده با شما، چیدمان کالاها حتی تعداد مشتریان فروشگاه و میزان خرید آنها و خیلی عوامل دیگر که با فعال شدن هیجانات در شما مرتبط هستند بر تصمیم شما موثر بودند همچنین وقتی به فروشگا‌ه‌های بزرگ مواد غذایی و... که برندهای مختلفی هم در این فروشگاه‌ها عرضه می‌شود می‌روید به دلیل اینکه شما دایم مجبور به انتخاب می‌شوید و این انتخاب کردن مغز را خسته می‌کند فرد بیخیال فکر کردن می‌شود و با سبدی پر شده از اقلامی که خریده از فروشگاه خارج می‌شود.

 

پس تصمیمات تحت تاثیر هیجانات تغییر می‌کنند و ربطی به هوش و میزان اطلاعات فرد ندارد و بر روی رفتار فرد تاثیر می‌گذارند.

 

مثال دیگر در زمینه انگیزه است در روانشناسی گفته می‌شود اگر می‌خواهید انگیزه را برای انجام کاری در فرد بالا ببرید او را درساخت و پیشبرد هدف و یا کالای مورد نظر مشارکت دهید آنگاه آن شی یا کالا و یا حتی فکر و ایده به هویت آن فرد پیوند می‌خورد. بر اساس تحقیقات صورت گرفته نه تنها خلق و نقش داشتن در ساخت محصولات عینی و ملموس بلکه حتی در امور انتزاعی‌تر مثل ایده‌پردازی هم  افراد اینها را جزیی از هویت خود می‌دانند و انگیزه افراد وقتی در این امور و تولید آنها نقشی دارند بسیار بالا می‌رود. در آمریکا شرکت‌هایی هستند که به کارکنان خود در قبال ایده‌هایی که ارایه دهند پاداش داده می‌شود و با تعامل و ردوبدل کردن این ایده‌ها با دیگران زمینه همکاری مناسبی به وجود می‌آید. وقتی مدیران با احترام به کارکنان خود شنوا و بینای ایده‌ها و کار آنها باشند همه این عوامل افزایش کارآیی و بهره‌وری را در آن شرکت ها رقم زده بر خلاف شرکت‌هایی که با وضع قوانین و چهارچوب‌های خشک بسیاری از ایده‌ها و بهره‌وری را از کارکنان خود گرفته‌اند و کارکنان احساس تعلق خاطر کمتری به شرکت یا حتی همکاران خود دارند.

 

در ژاپن وقتی فردی در سازمان یا شرکتی استخدام می‌شود توسط یکی از مدیران ارشد با تمام مراحل کار و یا تولید آشنا می‌شود واینکه این کالا یا خدمات در نهایت چه کاربری دارند اینها همگی باعث می‌شود وقتی فرد در حلقه‌ای از این تولید یا خدمت قرار می‌گیرد با توجه به وسعت دیدی که نسبت به کل مجموعه پیدا کرده احساس تعلق خاطر داشته باشد و فعالیت خود را مفیدتر ببیند که در پیشرفت و کارآیی آن سازمان و بالا بردن  فرد بسیار مفید است.

 

حتی یک محصول ساده مثل پودر کیک‌های آماده را وقتی روانه بازار کردند خیلی مورد استقبال قرار نگرفت و فروش بالایی نداشت اما بعد که با حذف پودر شیر و تخم مرغ از این پودرها از مشتری‌ها خواسته شد این مواد را اضافه کنند به سرعت فروش این کالا افزایش پیدا کرد چرا که مشتری خودش را در خلق این کیک موثر دیده بود.

 

یک مثال دیگر از رفتار انسان که بخصوص در بازار بورس شاهد آن هستیم رفتار گله‌گرایی در آدمی است. رفتار گله‌گرایی را در خیلی از حیوانات مانند گاو گوسفند و... شاهد هستیم وقتی حیوانی در راس گله قرار می‌گیرد و چندتایی به دنبال او راه می‌افتند بقیه اعضای گله هم به دنبال آنها می‌افتند وبه اصطلاح دنباله‌رو او می‌شوند این رفتار در آدمی هم دیده می‌شود دانشمندان روانشناسی با آزمایشات و پژوهش‌های زیادی این رفتار را در انسان نشان داده‌اند. بازار کالا و ارز، لباس و مد، رشته تحصیلی و پدیده مهاجرت از جمله مثالهایی است که می‌توان از این پدیده گله‌گرایی در انسان نام برد

 

در بازار بورس بارها دیده شده که به یکباره سرمایه برای خرید یا فروش سهام خاصی بدون دلیل موجهی هجوم می‌برد اتفاقی که در بازار بورس سال 1399 ایران هم شاهد آن بودیم و دولت این بازی را زیرکانه برای جبران کسری بودجه با مردم کرد مردم سهامی را می خرند یا می‌فروشند که در بازار بقیه هم متقاضی آن باشند این را حتی در سفرهای مردم در تعطیلات به سمت شمال کشور هم می‌توان دید.  هر چند که افراد خود منکر این پدیده باشند و مثلا انتخاب رشته یا دلایل سفر و یا مهاجرت خود را شخصی بدانند.

 

شاید بهتر باشد رستوران‌ها برای جذب مشتری کاری کنند که صف‌های طویلی پشت در رستوران آنها به وجود آید آنگاه شاهد هجوم بقیه افراد به آنجا خواهید بود.

 

الگوی رفتاری مشتریان و کارمندان شرکت‌ها و سازمان‌ها تحت تاثیر خصوصیات فرهنگی، اجتماعی، روانی و فردی آنان قرار می‌گیرد.

 

خصوصیات اجتماعی مانند تاثیر از جامعه و خصوصیات فردی می‌توان به سن، شغل، و سبک زندگی اشاره کرد. سبک زندگی همان الگوی زندگی فرد است که براساس علائق، سلیقه و... وی شکل می‌گیرد و لذا بر رفتار خرید و تولید او موثر است خصوصیات روانی شامل شخصیت فرد، درک، یادگیری،  باورهای او است. خصوصیات فرهنگی که بسیار بر رفتار افراد تاثیر گذار است، شامل خرده فرهنگ‌هایی است که افراد تشکیل دهنده آن دارای ارزش‌های مشترکی هستند که بر پایه آداب و رسوم و... آنها استوار است. اینها همه عوامل انسانی هستند که بر بازار مورد نظر سازمانها موثر هستند و در اقتصاد رفتاری به آنها توجه می‌شود. با شناخت این الگوها، سازمان‌ٰها می‌توانند نسبت به انتظارات مختلف و رضایت‌مندی مشتریان و همچنین افزایش انگیزه در نیروی کاری خود و افزایش بهره‌وری آگاه شوند و با بهره‌گیری از این اطلاعات ارائه کالا و خدمات  را در محیط پیچیده رقابتی موجود بهبود بخشند.

 

این فقط گوشه ای از تاثیر روانشناسی و مطالعه رفتار انسانها بر اقتصاد کشور هاست.

پژوهش‌ها امروزه نشان می‌دهند که رشد اقتصادی علاوه بر اینکه تابعی از نیروی کار، سرمایه، سطح سواد، بهره‌وری نیروی کار و... است عوامل موثر بر سلامت روان و جسم انسان و همچنین رفتار و تصمیم گیری‌های انسانی  نیز بر رشد اقتصادی کشورها تاثیر گذار است.

 

روانشناسی سلامت از دیگر زیر شاخه‌های روانشناسی به مطالعه فرآیندهای رفتاری و روان شناختی در هنگام سلامت، بیماری و مراقبت سلامت می‌پردازد. این که چگونه عوامل فرهنگی، رفتاری و روان شناختی باعث سلامت یا بیماری جسمی می‌شود. این شاخه از علم به مطالعات بین رشته‌ای بین علم پزشکی، تغذیه، جامعه‌شناسی و غیره می‌پردازد. این حیطه از علم روانشناسی به تأثیرات متقابل سلامت جسم و روان بر یکدیگر پرداخته و تأکید بر این که عوامل روان شناختی می‌تواند به‌طور مستقیم بر سلامت جسم اثرگذار باشد و برعکس.

 

ورود سلامت به مدل‌های رشد اقتصادی به سال‌های قبل از 1965 بر می‌گردد. پژوهش‌های زیادی انجام شده که نشان می‌دهد جامعه سالم (منظور از سلامت نه تنها فقدان بیماری است بلکه رفاه کامل جسمی روانی و اجتماعی است و تعریف سلامت روان را همان بهزیستی روانی  می‌دانند.) ثروتمند است و این  دور تسلسل و تاثیر این دو بر هم ادامه خواهد داشت. 

 

شاخه‌ای دیگر از روانشناسی که  به رابطه ی میان انسان و دنیای کار می‌پردازد روانشناسی صنعتی سازمانی است که در واقع کاربرد اصول روانشناسی است به مسایلی که انسان در حیطه کار و تولید و صنعت با آن دست به گریبان است. امروزه استفاده از خدمات روانشناسی صنعتی یکی از ضروریات دنیای تولید و کار است.

 

بررسی مسایل و مشکلات کارکنان و حل و فصل آنها نیروی کارآمد و پر انرژی را در خدمت اهداف سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف قرار می‌دهد بهبود رضایت کارمندان، پیشگیری از فرسودگی شغلی ایجاد محیط مناسب برای کار و تولید، رقابت سالم، بالا بردن انگیزه کارکنان و کارمند‌یابی و استخدام کارکنان آموزش نیروی انسانی... از جمله خدمات روانشناسی صنعتی سازمانی است که همگی به رشد و بازدهی بهتر و بیشتر تولید و خدمات در سازمان‌ها کمک می‌کند.

 

مثالهای زیادی در کشورهای توسعه یافته به خوبی با تکیه بر دانش روانشناسی و شناخت رفتار انسان است که منجر به رشد اقتصادی و پیشرفت تکنولوژی در این کشورها شده است.  متاسفانه در کشور ما توجهی به اقتصاد رفتاری و روانشناسی نمی‌شود و به جای پرداختن و استفاده از علم روانشناسی در زمینه اقتصاد آموزش وپرورش و ارگان‌های دیگر شاهد شعارگرایی و تصمیم‌گیری‌هایی هستیم که باعث آسیب بیشتر به بدنه کشور و مخصوصا اقتصاد می‌شود.

 

یکی از مشخصه‌های توسعه اقتصادی هر کشور به پایان رساندن طرح‌های عمرانی به نحو مطلوب با کمترین هزینه و بیشترین سود است. نگاهی به پروژه مسکن مهر یکی از این موارد است که عدم کار پژوهشی و علمی دقیق و عدم  بررسی جوانب مختلف پروژه و مخصوصا بی‌هویتی که در این ساختمان‌ها دیده می‌شود در نظر نگرفتن شرایط ساکنین و شرایط فرهنگی و قومیتی  این طرح را حتی زمینه‌ساز خیلی از معضلات اجتماعی کرده است. (جهت مطالعه بیشتر رجوع شود به مقاله آسیب شناسی طرح مسکن مهر به عنوان گامی به سوی برقراری عدالت اجتماعی زمین در ایران) وقتی در دنیا اینگونه در تمامی زمینه‌ها از علم جهت رشد و ارتقای کشورها استفاده می‌شود امید و انتظار می‌رود که مسئولین این مرزو بوم هم با نگاهی بدون تعصب مسایل را حل و امور مملکت را اداره نمایند.

 

روانشناسی امروز مدعی است که در زمینه‌های شخصیت، انگیزه، هوش، حافظه، کسب مهارت، یادگیری، پیشرفت تحصیلی، تست‌های کارآیی، علایق شغلی و تحصیلی، درمان ناهنجاری‌ها، بهداشت روانی، تعامل اجتماعی، تنظیم روابط بین‌ فردی و عناوین بسیاری از این قبیل داده‌های تجربه‌ شده در اختیار دارد که می تواند  در قلمرو اقتصاد، کاربردی وسیع داشته باشد.

 

 

 

کدخبر: ۵۵۳۳۸۴
تاریخ خبر:
ارسال نظر