باشگاه مشتزنی| روح فراموش شده شمال لندن
واقعیت ماجرا این است که بازیکنهای امروزی عاشق پول هستند. به صفرهای روی اسکناس بوسه میزنند و ...
هفت صبح| دنیای فوتبال امروز پر است از انتقالهای پر سر و صدا و چندصد میلیونی. انتقالهایی که در آنها از وفاداری تنها به عنوان یک جوک یاد میشود. فوتبال این روزها روی پول بنا شده و نمیتوان انتظار رفتاری متفاوت از آن را داشت. بازیکنها با رقمهایی سرسامآور از راه میرسند، به نماد باشگاه بوسه میزنند و از عشقشان به طرفداران صحبت میکنند.
باید طرفداری سادهلوح باشید که چنین رفتارهایی را باور کنید. واقعیت ماجرا این است که بازیکنهای امروزی عاشق پول هستند. به صفرهای روی اسکناس بوسه میزنند و شبها خواب ماشین و خانه بهتر را در سر دارند. به دو دهه پیش که برگردیم اما با وضعیتی کاملا متفاوت روبرو میشویم. عشق آن روزهای فوتبالیستها اینقدر ارزانقیمت و دمدستی نبود. آنها میآمدند که بمانند و تبدیل به بخشی از تاریخ باشگاه شوند.
در این دنیای بدون وفاداری و بیوفا، انتقال سول کمپل از تاتنهام به آرسنال شاید بزرگترین رویداد ابتدای قرن بیست و یکم فوتبال بود. هرچند اکثر توجهها در این بازه زمانی به خیانت لوییس فیگو متمرکز شده بود اما کمپل آن بازیکنی بود که شاید راه و روش امروزی فوتبال را پایهریزی کرد. جایی که عشق به هوادار و باشگاه تبدیل به یک جمله بیمعنی شد. سول کمپل فوتبال خود را از تیم جوانان تاتنهام در سال 1989 شروع کرد و سه سال بعد به تیم اصلی پیوست.
نزدیک به 9 سال در تاتنهام 255 بازی کرد و طرفداران او را به عنوان نمادی از باشگاه خود میشناختند. کاپیتانی که در قلب دفاع ایستاده تا لیلیهای سفید شمال لندن آروزی قهرمانی خود را تبدیل به واقعیت کنند. در یکی از روزهای آفتابی جولای 2001 بود که طرفداران فوتبال با صحنهای روبهرو شدند که شاید هیچ کس فکرش را نمیکرد. سول کمپل در کنار آرسن ونگر مربی وقت آرسنال ایستاده بود و پیراهن توپچیها را در دست داشت. از نظر هواداران تاتنهام این خیانتی شکسپیری بود.
خنده بیانتهای کمپل با پیراهن قرمز رنگ کابوسی بود که سالها ذهن تاتنهامیها را درگیر خود کرد. حرفهای دروغین کمپل که گفته بود جایی نمیرود، همچون تکههای شیشه خورد شده روی زمین اعتماد طرفداران ریخت. برای ریشهیابی این موضوع باید به 1998 برگردیم. تاتنهام در مقابل داربی کانتی قرار گرفت و بازی با گل کمپل به پایان رسید. در جریان خروج بازیکنها از زمین، درگیریای ایجاد شد و یکی از نیروهای امنیتی دچار شکستی انگشت دست شد.
با اینکه حضور سول در این درگیری برای پایان دادن به آن بود اما علیه او شکایتی تنظیم شد. باشگاه و شخص الن شوگر مدیرعامل آن در این درگیری حقوقی آنطور که باید از کمپل حمایت نکردند و ریشههای اختلاف نمایان شد. مدتی دیلیمیل مقالهای را درباره مشکلات مدیریتی شوگر منتشر کرد و در مقابل مدیرعامل تاتنهام تصمیم به شکایت از این نشریه گرفت. جریان حقوقی این شکایت باعث شد تا برخی اطلاعات محرمانه باشگاه به شکل عمومی منتشر شود.
مهمترین قسمت این ماجرا فهرست حقوقی باشگاه بود که نشان میداد سول کمپل، ستاره و کاپیتان تیم که جایگاه ثابتی در تیم ملی انگلیس داشت، حتی در میان 10 بازیکن اول لیست حقوقی تاتنهام نیست. باید به این مسئله هم توجه کرد که در این بازه زمانی، تنها دو سال از قرارداد سول با سفیدهای شمال لندن باقی مانده بود. الن شوگر که با انتقادهای زیادی روبرو شده بود باشگاه را به مالکان جدید واگذار کرد و دنیل لیوی که هنوز هم مدیرعامل تاتنهام است، جایگزین او شد.
لیوی سعی کرد تا وضعیت کمپل را بهبود داده و قرارداد جدیدی را به او پیشنهاد دهد اما نهایتا موفق نشد به توافق نهایی برسد. کمپل از باشگاههایی همچون بارسا و اینتر پیشنهاد داشت اما در این میان به یکباره آرسن ونگر وارد شد. ونگر که در حال پشت سر گذاشتن بهترین دوران مربیگری خود بود نهایتا توانست نظر کمپل را جلب کند.
ستاره و کاپیتان وایت هارتلین، در یک چشم به هم زدن به آن سوی دیوارهای شمال لندن رفت و پیراهن قرمز توپچیها را به عنوان بازیکن آزاد، به تن کرد. خیانتی تاریخی که طرفداران هیچ نقشی در آن نداشتند. کمپل تنها به دنبال گرفتن انتقام از تاتنهام بود و این کار را با بیرحمی تمام انجام داد. حالا این شعاری است که در وایت هارتلین میشنویم. «جایی که کمپل بمیرد، محل مهمانی ماست.»