تنهایی ابراهیم | داستان رابطه عاشقانه فروغ و ابراهیم گلستان

درباره ابراهیم گلستان یکی از عجیبترین و در عین حال موثرترین چهرههای فرهنگ و هنر معاصر ایران
هفت صبح| برگی از تاریخ امروزمان به ابراهیم گلستان اختصاص دارد؛ 26 مهر سالروز تولد این نویسنده و فیلمساز مشهور است که از سال ۱۳۵۶ در انگلستان ساکن بود؛ «شاید همین خوب است، تنهایی؛ همیشه تنهایی؛ از مرگ هیچکس دلت نمیگیرد، هیچکس هم از مردنت دلش نمیسوزد؛ اینجور بهتر است».(از کتاب از روزگار رفته حکایت)
از او چه میدانیم؟
متولد 26 مهر 1301 در شیراز؛ پدر عکاس مشهور کاوه گلستان و لیلی گلستان مترجم و گالریدار. نوه او مانی حقیقی هم از فیلمسازان شناخته شده به حساب میآید. گلستان در سال ۱۳۴۰ برای مستند «یک آتش» موفق به دریافت مدال برنز جشنواره فیلم کوتاه ونیز میشود. از او فیلمهای سینمایی مانند خشت و آینه و اصرار گنج دره جنی به جا مانده. خالق هشت فیلم مستند که همگی آنها پیش از سال ۱۳۵۶ ساخته شده بودند.
ابراهیم گلستانی که ایدههای چپگرایانه داشت و مدتی از اعضای مهم حزب توده هم بود. پیرمرد رک و صریح و بداخلاق ولی جذابی که داستان جنگ و جدالهایش با بقیه شعرا و نویسندهها زبانزد است؛ مثل جدالهایش با جلال آلاحمد و نادر نادرپور و محمد قائد یا نفرتش از براهنی یا رابطه مبهمش با دولتآبادی و نفرتش از شاملو و علاقهاش به نیما...
رابطه عاشقانه فروغ و ابراهیم
درباره زمانی مینویسیم که ابراهیم گلستان با تکیه بر نفوذ و کاریزمایش دل از دل فروغ فرخزاد شاعر جوان 24ساله که از همسرش جدا شده بود، میبرد. پوران فرخزاد خواهر بزرگتر فروغ درباره رابطه آنها گفته بود: گمانم با معرفی اخوان ثالث بود که فروغ در «گلستان فیلم» مشغول به کار شد. یک روز فروغ با التهاب و هیجان خاصی به من گفت با مردی آشنا شدم که خیلی جالب است. اثر فوقالعادهای روی من گذاشته. محکم و با نفوذ است. بسیار جدی است.
اصلا غیر از مردهایی که تا به حال شناخته بودم. برای اولین بار است که از کسی احساس ترس میکنم. از او حساب میبرم. او خیلی محکم است و این مرد که بعدها شناختم کسی نبود غیر از ابراهیم گلستان. وقتی گلستان در زندگی فروغ جدی شد، او هر روز آرامتر، تودارتر و ساکتتر میشد. بعد از اینکه ابراهیم گلستان در نزدیکی استودیوی گلستان خانهای برای فروغ ساخت من که تقریبا هر روز ناهار با فروغ بودم، دیگر کمتر او را میدیدم.
گلستان هر روز برای فروغ مسئلهای جدیتر و عمیقتر میشد. فروغ با همه قلبش عاشق گلستان شده بود و برای فروغ گویی جز گلستان هیچ چیز وجود نداشت. این عشق فروغ را از سرگردانیها نجات داده بود. بسیار آرام و ساکت شده بود. از دوستان قدیمیاش کاملا کناره گرفت و هر وقت در تهران بود تمام ساعاتش را در استودیوی گلستان سپری میکرد.
فروغ برای تهیه فیلمها زیاد به مسافرت میرفت. یادم هست چندی قبل از فاجعه مرگش با گلستان، سفری به شمال رفتند که در راه اتومبیلشان تصادف میکند و گلستان زخمی میشود. وقتی به تهران بازگشتند، فروغ با نگرانی و از ته قلبش با جوش و خروش خالصانهای گفت: «میدونی پوران اگر خدایی نکرده در این تصادف گلستان میمرد، من حتی یک لحظه هم پس از او زندگی را تحمل نمیکردم و خودم را میکشتم.»
رفاقت با زاهدی و تیمسار خاتم و برادران هویدا
یکی از نکات جالب زندگی سیاسی گلستان اینکه عکاس دادگاه محمد مصدق هم بود. او زیرکانه در دادگاه دکتر مصدق پس از کودتا حاضر شد و عکسهای تاریخی محاکمه 17 آبان 1332 به همت او ثبت شد. گلستان خود شخصا از رابطه خوبش با فضلالله زاهدی گفته و اینکه حضورش در دادگاه مصدق با توصیه زاهدی بود.
گلستان از رفاقتش با تیمسار خاتم هم گفته بود. آنقدر که خاتم به ابراهیم زنگ میزده و از او برای آب کردن یک دوربین 16میلیمتری سوغاتی راهنمایی میخواسته یا رفاقتش با هویدا و برادر منتقدش فریدون هم داستانی آشکار و مشهور است و رفت و آمدی که گلستان به خانه هویداها داشته است. گلستانی که در افسردگی ناشی از مرگ فروغ و در عین حال در ناامیدی حاصل از رویت گسترش تفرعن و خودپسندی در حاکمیت پهلوی بهخصوص در آغاز دهه 50 با فیلم «اسرار گنج دره جنی» خشم دربار را برانگیخت.
پایان گلستان
ابراهیم گلستان که از سال ۱۳۵۶ در انگلستان ساکن بود، 31 مرداد سال 1402 در ۱۰۱ سالگی درگذشت. در قصر باشکوه قرون وسطاییاش در جنوب بریتانیا.