تولد شاعر رمانتیک و لطیف و محبوب تهرانیها

خاطره جذاب فریدون مشیری از محمدرضا شجریان
هفت صبح| برگی از تاریخ امروزمان متعلق است به شاعری که قریب به دو دهه مسئول صفحه ادبیات مجله روشنفکر بود؛ از سال 1332 تا 1351. با کمترین علاقهای به سیاست و با کمترین واکنش نسبت به تحولات سیاسی چه قبل از انقلاب و چه بعد از انقلاب. مشیری دلبسته شعر و موسیقی بود و همکاری نزدیکی با ابتهاج در سروسامان دادن دوباره برنامه گلها داشت. شاعری که سال ۱۳۳۴ نخستین دفتر شعرش را با نام تشنه طوفان و با مقدمه محمدحسین شهریار و علی دشتی منتشر کرد.
از او چه میدانیم؟
متولد خیابان ایران در تهران بود. پدرش ابراهیم مشیری اما متولد همدان بود؛ به خاطر اینکه جد فریدون، میرزا جواد موتمنالممالک (از اشرافزادگان قاجاری) برای ماموریت کاری عازم همدان شده بود، ابراهیم در این شهر متولد میشود و خیلی زود به تهران بازمیگردد و در وزارت پست مشغول به کار میشود. درباره مادرش هم اینکه اعظمالسلطنه نام داشته ولی به او لقب خورشید را داده بودند. گفته میشود مادر فریدون به شعر و ادبیات خیلی علاقه داشته و گاهی شعر هم میسروده؛ برای همین فریدون هم از 15سالگی شعر گفتن را شروع میکند.
تحصیل در دارالفنون؛ خدمت در اداره پست
فریدون کلاس اول و دوم ابتدایی را در تهران میخواند و بعد به دلیل مأموریت اداری پدرش به مشهد میروند و پس از چند سال دوباره به تهران بازمیگردند. فریدون سه سال دبیرستان را ابتدا در مدرسه دارالفنون میخواند و پس از آن به دبیرستان ادیب میرود. مشیری همزمان با تحصیل در سال آخر دبیرستان و به واسطه شغلی که پدرش داشت، در اداره پست و تلگراف مشغول به کار میشود.
او سپس در آموزشگاه فنی وزارت پست و تلگراف مشغول تحصیل میسود و از همان زمان به نویسندگی روی میآورد و در روزنامهها و مجلات مشغول به کار میشود. فریدون به موسیقی ایرانی هم علاقه زیادی داشت و به خاطر همین سال ۱۳۵۰ به عضویت شورای موسیقی و شعر رادیو در میآید. در ادامه خاطرهای جالب از او و شجریان را بخوانید.
خاطره جذاب فریدون مشیری از شجریان
«سال ۱۳۶۵ در سفری به خراسان، چنین پیش آمد که شجریان و من از راه هراز عازم مشهد شدیم و قرار بود در گرگان به محمدرضا لطفی (استاد سهتار) و گروهش که میخواستند برنامهای در مشهد اجرا کنند بپیوندیم. از تهران که راه افتادیم، شجریان رانندگی میکرد و من در کنارش موسیقی میشنیدم (بد نیست به نکتهای اشاره کنم؛ به گمان من در دنیای شلوغ امروز، یکی از بهترین راههای شنیدن موسیقی در راه سفر است زیرا در اتومبیل دیگر کسی در نمیزند، میهمانی نمیرسد، مزاحمی رشته ارتباط با موسیقی را قطع نمیکند.)
باری پس از طی مقداری از راه و سخن گفتن از هر دری، شجریان نوار تازهای را که از مصر خواسته بود و برایش فرستاده بودند، در دستگاه پخش اتومبیل گذاشت تا به اتفاق بشنویم: «خوشآوازی به بانگ بلند قرآن همی خواند» و پس از قرائت هر آیه، فریاد از مرد و زن برمیخاست زیرا معنای سخن را میفهمیدند. شیوه قرائت او ظاهرا به شیوه الازهر معروف است. نوار را در سکوت کامل شنیدیم؛ وقتی تمام شد و دقایقی چند گذشت، شجریان با همان شیوه اما شیرینتر و دلنشینتر، آیاتی چند خواند. حرکتها، سکونها و تجوید، به اندازهای زیبا و حیرتآور بود که تنها میتوانم بگویم: بینظیر!»
ازدواج و پایان مشیری
مشیری سال ۱۳۳۳ با اقبالالزمان اخوان ازدواج میکند و حاصل زندگیاش با اقبال دو فرزند به نامهای بابک و بهار است. مشیری سال ۱۳۵۷ از شرکت مخابرات ایران بازنشسته میشود. نکته جالب درباره مشیری اینکه در 10 سال آخر عمرش آنقدر پُرکار شده بود که از مجموع 12 دفتر چاپ شده از او، شش دفتر مربوط به همین 10سال آخر عمرش است. مشیری سرانجام در سوم آبان 1379 در سن 74سالگی و بعد از پشت سر گذاشتن یک دوره سخت بیماری دنیا را وداع میگوید. روحش شاد...