به پناهندههای بیشتری احتیاج داریم| همان سازنده ناهید و آذر و تیتی
درباره کارگردانی که بهترین سریال سال را ساخت
هفت صبح| همکارمان نوشته بود ما به پناهندههای بیشتری احتیاج داریم. او هم مثل ما تحت تاثیر زیبایی و ایجاز قسمت آخر در انتهای شب قرار گرفته بود که قوس نزولی دو قسمت قبلیاش را با یک حرکت صعودی بیوقفه به بالاترین سطح سریالهای ایرانی پایان داد.
نمیدانم ارزیابی ما درباره در انتهای شب چگونه باید باشد. آیا میشود آن را با سریالهای مهم ایرانی مثل روزی روزگاری و شب دهم و کوچک جنگلی و مختار در یک کاسه قرار داد؟ آیا میشود آن را در کفه ترازو با شهرزاد گذاشت؟ نمیدانم. این طور مقایسهها به نظر زودهنگام است.
هرچه هست در انتهای شب در آخرین قسمتش آن قدر زیبایی به شما هدیه میدهد، آن قدر درک درست و متجددانهای از روابط طبقه متوسط ایرانی و همه خوبیها و بدیهایش و همه لحن و ادبیات و کلامشان به تو عرضه میکند که برای مدتی نقطه ضعفهای نه چندان کم شمار این روایت 9 قسمتی را از یاد میبری.
شگفتیها از همان ابتدای این قسمت شروع میشود. سکانس خلاصه اتفاقات قسمتهای قبل که این بار با تاکید روی اشیا، صندلی و تخت و چراغ مطالعه و فنجان قهوه و تابلوهای نقاشی و همه اشیا و اجسامی که ما را در داستان مجادله این زوج زیبا همراه کرده بود، روایت میشود و ازهمین جاست که تو در سطحی از مغازله و نوستالژی و ظرافت شناور میشوی که به هیچ وجه انتظارش را نداشتی.
این شروع غافلگیر کننده با مجموعهای از فصلهای زیبا تو را به یک پایان درخشان رهسپار میکند تا در نهایت با یکی از منصفانهترین روایتها از زندگی طبقه متوسط امروز ایران روبهرو بشوی. ما به پناهندههای بیشتری نیاز داریم. همان سازنده ناهید و آذر و تیتی که حالا با در انتهای شب به همه سریالسازان تلویزیونی و پلتفرمها، استانداردهای جدیدی در سریال سازی را گوشزد میکند. در طراحی صحنه، در طراحی لباس، در بازیگری، در تصویر برداری و در میزانسن. ممنون خانم پناهنده. به خاطر همه چیز.