زبانِ روزگارِ ما | درباره مجله «نگین» که این روزها شصتمین سال آغاز انتشار آن است

«محمود عنایت» آدم بسیار مستقل و معیارِ گذار بود. رضا براهنی
هفت صبح، حمیدرضا محمدی| وقتی در خرداد ١٣۴۴، نخستین شمارۀ مجلۀ مهم و مؤثر «نگین» را در 60 صفحه و بهبهای ١۵ ریال در دفتری به نشانی «خیابان پهلوی، کوچۀ عدل، شمارۀ ٣٠» منتشر کرد، سابقه و پیشینهای تعریفکردنی و قابل توجه در روزنامهنگاری داشت. خودش میگوید: «در دوران مصدق که با قلم و نویسندگی آشنا شدم، در ضمن کار با آثار شخصیتهایی چون [مجتبی] مینوی، [محمد] قزوینی، و بعدها سیدمحمد فرزان آشنا شدم.»
وقایع ملیشدن صنعت نفت و شور و حال آن سالها او را به فعالیتهای اجتماعی کشاند. نخستین کارهای مطبوعاتیاش را در تابستان ١٣٣٠ با مقالاتی در روزنامۀ «شاهد» شروع کرد. او ستونی داشت با نام «کندوکاو روزنامهها» که پیشتر در اختیار جلال آلاحمد بود اما قلم این جوان ١٩ ساله چنان حیرتانگیز مینمود که پس از مدتی تعطیلی، توانست جای او را بگیرد و صاحب این ستون شود بهطوریکه «این واقعۀ بسیار بزرگی در زندگی من بود.
برای اولین بار نوشتهای از خودم را در روزنامهای میخواندم. اگرچه امضا هم نداشت!» این ستون را در روزنامۀ «نیروی سوم» متعلق به خلیل ملکی ادامه داد. بهدنبال کودتای ٢٨ مرداد و توقیف این جریده، به مجلۀ «فردوسی» به مدیریت نعمتالله جهانبانویی رفت و چنان ارتقا یافت که طی سالهای ١٣٣٧ تا اوایل ١٣٣٩ و ١٣۴٠ تا ١٣۴٣ سردبیری آن را عهدهدار شد و درآن اثنا مجلۀ «ایرانِ آباد» را در 13 شماره درآورد.
چون «سلیقهها [با مدیر مجله] متفاوت بود» و «میخواستم مجلهای برای طبقه یا قشر خاصی منتشر کنم»، از فردوسی بیرون آمد و در اوایل سال 1344 «اجازۀ انتشار مجلۀ نگین را گرفتم.» و از دو سال بعد هم، ضمن مدیریت و سردبیری، «مقالاتم را با عنوان «راپُرت» در نگین منعکس میکردم.» که تلاش داشت بهمثابۀ آینه، آگاهانه و نقادانه و با ظرافتی خاص، مسائل و مصائب جامعه را بازتاب دهد و بیاشارۀ مستقیم به دردها، مخاطب را به تأمل و تعمق وادارد.
او در شروع سرمقالۀ شمارۀ نخست نوشت: «با اجازۀ شما میخواهیم از این طرف میز به آن طرف میز بنشینیم. تابهحال ما میکاشتیم و دیگران میخوردند. حال خودمان میکاریم و خودمان هم میخوریم. این خودمان شامل همۀ کسانی است که این چندسال پا به پا و در رکابشان یدک مجلات سنگین و نیمهسنگین را میکشیدیم و قلم صدتا یکغاز میزدیم و آب در هاون میکوبیدیم و چندگاهی نیز با دلی سرد و بیطپش و هزارگونه سخن در دهان و لب خاموش برکناره میرفتیم.» مجلهای که ١٧٧ شماره دوام یافت تا آنکه در اردیبهشت ١٣۵٩ «متوقف شد» و درستترش، توقیف شد و در عمل، روزنامهنگاری حرفهای او پایان یافت و خانهنشین و عزلتگزین شد.
در شمارۀ اول نگین شخصیتهای برجستهای چون محسن هشترودی، فخرالدین شادمان، محمود صناعی، شاهپور راسخ، احسان نراقی، نصرتالله باستان، علیاصغر حاجسیدجوادی، علی جواهر کلام، عبدالرضا امیرابراهیمی، اردشیر لطفعلیان و مهشید امیرشاهی نوشتند و بهمرور ازجمله فرشید مثقالی، سیاوش کسرایی، محمد زهری، مهدی پرهام، بهمن فرسی، حمید نطقی، داریوش آشوری، عباس میلانی، محمد قائد، سیدمحمد دبیرسیاقی، انور خامهای، علیاکبر سعیدی سیرجانی، منصوره اتحادیه، ابوالقاسم انجوی شیرازی و محمدرضا شفیعی کدکنی نیز با آن همکاری کردند.
رضا براهنی در توصیف سالهای همکاری با عنایت در نگین گفته است: «نگین یک مجلۀ ماهانه بود. در دورههایی هم که اندازهای به تأخیر میافتاد، میشد گفت فصلنامه میشد. ولی عنایت سلیقه داشت، فارسیاش فوقالعاده خوب بود و مطالبی را که میگرفت خیلی با دقت چاپ میکرد. من هم به او شعر دادم و هم بخشهایی از رمانهایم و سایر مقولاتی را که مطرح بود. هروقت که متنها آماده میشد و دکتر عنایت خودش مطالب را از اینطرف و آنطرف میگرفت تقریباً هر یکی، دو ماه درمیآمد. خب طبیعی بود که آنجا دقت بیشتری در انتخاب میشد.»
نگین از موضعی فرهنگی، رویکردی انتقادی به ساخت قدرت سیاسی و نارساییهای فرهنگی و اجتماعی زمانۀ خود داشت و پیرو نوعی گفتمان اصالتگرایی فرهنگی بود و حتی در قالب و پوشش داستان، روایت، تمثیل، شعر، طنز و فکاهی سانسور، دخالت بیضابطۀ دولت در امور مطبوعات، عدم رعایت حقوق دیگران، عدم تحمل نقد و فقدان آزادی، تبعیض و عدم امکان مشارکت در امور سیاسی را به محکمه و مهلکۀ تیغ تیز نقد میبرد و میکوشید به مفاهیمی چون تعهد و کوشندگی روشنفکر برای اصلاح جامعه، تمیز حضور کاذب از اصیل روشنفکر و بازگشت به فرهنگ اصیل با تأکید بر تاریخ و اهمیت زبان فارسی نقب زند.
اما درد و دریغ که قلم مانا و دانا و توانای محمود عنایت در جایی از زمان مُهر ممنوع و موقوف خورد و روزنامهنگاری ایران برای همیشه از آن بیبهره ماند و در 28 دی 1391، در 80 سالگی، دور از وطن، در غربتِ غرب، بر تخت یکی از بیمارستانهای شهر سانتاباربارا در ایالت کالیفرنیا درگذشت.
*سطری از شعری سرودۀ محمد زهری منتشر شده در مجلۀ نگین
(شمارۀ ١٠، اسفند ١٣۴۴)