داستانهای عامهپسند| عشای جسمانی
درباره «مکسین» و رویکرد تای وست به ژانر وحشت
هفت صبح| احتمالا هیچ ژانری در سینما به اندازه وحشت (هارور) مناقشهبرانگیز نبوده است. خیلیها اعتقاد دارند که تماشای فیلم ترسناک توجیه عقلانی ندارد و تجربه هراس و خشونت در سالن سینما صرفا نوعی لذت خودآزارانه را تداعی میکند. در مقابل طرفداران فیلمهای ترسناک میگویند که اصیلترین و صادقانهترین کارکرد سینما را در همین ژانر شاهد هستیم؛ نمایش کابوسهای ساختگی که در صورت به نتیجه رسیدن، عقدهها و ترسهای پنهان در ناخودآگاه ما را بازتاب میدهند.
فرقی نمیکند که دنبال ماهیت کابوسها باشید یا شیفته رویاسازی، سینما در هر دو حالت با فرمولهایی ثابت و مشخص کار خودش را انجام میدهد. تجزیه و تحلیل ژانر وحشت به خوبی چنین فرضیهای را ثابت میکند و نمونهاش کاری است که تای وست با ساختن سهگانه ترسناک انجام داده.
آخرین فیلم از این سهگانه، «مکسین» است که روی موج موفقیت دو فیلم قبلی («ایکس» و «پرل») سوار شده و با توجه به فروش قابل قبول و نقدهای مثبت، یکی دیگر از محصولات موفقی به حساب میآید که برچسب A24 را دارند. شخصیت اصلی داستان مکسین مینکس (میا گاث) است که از حوادث فیلم «ایکس» جان سالم به در برده و بعد از چند سال فعالیت در زمینه هرزهنگاری، میخواهد راهش را به هالیوود باز کند.
بالاخره بعد از کلی تلاش، برای بازی در یک فیلم ترسناک ارزان و خشونتبار انتخاب میشود اما مشکل اینجاست که سایه سیاه گذشته دست از سرش برنداشته؛ فردی مشکوک دنبال مکسین میگردد و اطرافیانش به طرز فجیعی کشته میشوند. همزمان پلیسها به او مشکوک میشوند و کارگردان سختگیر هم منتظر بهانه است تا دختر را اخراج کند. پس چارهای نیست جز اینکه به جای فرار، خودش با عامل هراس مواجه شود.
پیوند روایی میان سه فیلم تای وست آنقدر محکم و مشخص نیست که بشود بنا به تعاریف معمول دنباله در نظرشان گرفت. عنصر مشترک رویکردی است که نسبت به ذات ژانر در لحنها و سبکهای متفاوت دارد و هر بار به صورت خودآگاه لحن و قراردادهای ژانری را بازیافت میکند.
این بار نوبت به اسلشرهای فتیشیستی دهه هشتاد و جالوهای ایتالیایی رسیده که به زمان خودشان چندان جدی گرفته نمیشدند و صرفا قرار بود سرگرمیهای بزرگسالانه و درجه دو باشند. وست هم مثل شخصیت اصلی فیلم به کارش آگاه است و نسبت به آن احساس شرمساری ندارد اما شاید چون نگران کژفهمی یا دستکم گرفته شدن «مکسین» بوده، تلاش کرده تا نشانهها و ارجاعات در تمام صحنهها بهقدری پررنگ باشد که جای حرف و حدیث باقی نماند.
ژانر وحشت بیش از هر چیز درباره بروز و غلبه قدرت جنسی از منظر نرینه است؛ چه زمان نظربازی و برانگیختگی و چه جایی که نوبت به نمایش آسیبپذیری جسم و جان قربانیان میرسد. چنین تفسیری را میشود با کمی گستاخی به کلیت سینما یا حداقل هالیوود تعمیم داد. فاصله دو سر طیف از کجا میآید که میان هیولا و قربانی حتی در دنیای واقعی مرز میکشد؟ طبعا غریزه حرف اصلی را میزند.
ما هر چقدر هم که درصدد انکار باشیم، سیاهترین و پلیدترین غرایز حقیقت وجودی ما را بازتاب میدهند و در عوض منزهترین عقاید و اخلاقیات برساخته و تحمیلی هستند. «مکسین» درست با دست گذاشتن روی همین تِز، تمام پیشفرضها درباره هرزهنگاری و تعصب یا قاتل سیاهپوش و دختر بلوند را به بازی میگیرد.
«مکسین» ابایی ندارد از اینکه هالیوود را کارخانه هیولاسازی بداند و اصلا رویا و کابوس را مترادف هم نشان دهد. اما برخلاف افشاگراییهای چپگرایانه، واقعیت را میپذیرد؛ باید به هیولای شُهرت غذا بدهی و زنده ماندن و هیولا بودن به مراتب بهتر از تبدیل شدن به قربانیانی است که همان اول فیلم کشته و حذف میشوند!
همانطور که میبینید با فیلمی بازیافتی طرفیم. پس مختصات «مکسین» هم به منابع الهام و خاستگاهش وفادار مانده؛ پیرنگ داستانی زیاد پیچیده نیست، اطلاعات پنهان نگه داشته میشود، منطق روایی به ضرورت داستان تقلیل پیدا میکند و نمایش خشونت و تنانگی ابزاری است برای بالا نگه داشتن شعله تنش در صحنهها. ضمنا در تمام مدت لحظات شوخطبعی شرورانه هم به چشم میآید.
میزان موفقیت «مکسین» در ارتباط برقرار کردن با مخاطب بستگی دارد به شناخت قبلی از عناصر ژانر و البته سلیقه و روحیه فردی. با این وجود، فیلم مدیون حضور میا گاث است که در عین نمایش بیتفاوتی، توحش و حتی طلبکاری شخصیت اصلی، بدون ایجاد فاصله و دافعه برای تماشاگر جذاب باقی میماند.