کلاسیک ببینیم | عصر طلایی؛ سرریز سوررئالیسم
درباره فیلم عصر طلایی به کارکردانی لوئیس بونوئل
هفت صبح| یک: لوئیس بونوئل و سالوادور دالی، در سال ۱۹۲۹ و با ساخت فیلم «سگ آندلسی» شهرتی فراوان بههم زدند. فیلمی که میتوان آن را یکی از اولین جلوههای سوررئالیسم در تاریخ سینما دانست، به محبوبیت زیادی دست یافت و مورد ستایش فراوانی قرار گرفت. بد نیست بدانید که این زوج طلایی یک سال بعد، در اثری دیگر دوباره همکاری کردند؛ در فیلمی یکساعته، جنجالی و پرحاشیه به نام «عصر طلایی».
دو: اصولا روایت داستان این فیلم کار سختی است. چرا که در آن بونوئل خیلی اهل روایت یک داستان سرراست منطقی نیست. «عصر طلایی» همچون خیلی از آثار او، ترکیبی از چند روایت و تصویر مختلف است که تا حدودی از نظر مضمونی پیوستگیهایی با هم دارند (بعضی از این تصاویر آرشیوی هستند و حتی تولید خود فیلم نیستند، از جمله افتتاحیه فیلم در مورد عقربها که برگرفته از مستندی محصول سال ۱۹۱۲ است). اما شاید بتوان گفت مهمترین و برجستهترین خط روایت فیلم، داستان زوجی است که عشقی شورانگیز به یکدیگر دارند و دنبال راهی هستند که به دور از نگاه مراقب جامعه و باورهای سنتی، به خواسته خود برسند.
سه: خود بونوئل گفته بود که فیلم را با هدف انتقاد از جامعه بورژوایی و مذهب کاتولیک ساخته است. همین فیلم باعث اختلافهایی هم بین بونوئل و دالی شد. بونوئل بیشتر دنبال نگرشهای انتقادی به جامعه بود و دالی بیشتر دوست داشت سنت را زیر سؤال ببرد. زوج جوان داستان هم کل فیلم در حال تلاش برای فرار از جامعه و شمایلهای کاتولیک و رسیدن به خواستههای خود هستند. میزان افراطیگری بونوئل به حدی بود که حتی آدم جسوری چون سالوادور دالی هم در میانه راه از ادامه این پروژه کنار کشید.
همچون همه آثار سوررئال، اینجا هم با اثری طرف هستیم که مرز بین واقعیت و خیال را از بین میبرد و داستانهایی فراتر از باورهای مرسوم مخاطب ارائه میدهد. هنری میلرِ نویسنده در وصف بونوئل گفته بود که او جنون را به تصویر میکشد؛ نه جنون خودش، بلکه جنون تمدن و دستاوردی که بشر بعد از دهها هزار سال به دست آورده است.
چهار: چند سال قبل و بعد از اکران فیلم «عصر طلایی» را میتوان دوره اوج سوررئالیسم در سینما در نظر گرفت. علاوه بر «عصر طلایی» و «سگ آندلسی»، من ری «ستاره دریایی» را سال ۱۹۲۸ ساخت، ژرمن دولاک «صدف و کشیش» را در سال ۱۹۲۹ روی پرده برد و ژان کوکتو هم «خون یک شاعر» را در سال ۱۹۳۳ تولید کرد.
پنج: اگر «عصر طلایی» را با فیلمهای اواخر کارنامه بونوئل مثل «میل مبهم هوس»، «شبح آزادی» و «جذابیت پنهان بورژوازی» مقایسه کنیم، متوجه نوعی پختگی و تغییر محسوس در کارهای بعدی او میشویم. برخلاف «عصر طلایی» که ترکیبی از چند ایده مختلف و بیربط به یکدیگر است، بونوئل در فیلمهای پایانی خود به یک پیوستگی قویتر میرسد.
دستکم یک داستان منسجم و پرداختشده در آنها دیده میشود. حتی در فیلمی مثل «شبح آزادی» هم که ساختاری بخشبندی شده دارد، باز هم میتوان نوعی ارتباط مضمونی بین این قسمتهای جدا از هم پیدا کرد. به نظر میآید بونوئلِ «عصر طلایی» یک جوان جسور و پر شروشور است و بونوئل فیلمهای پایانی، پیرمردی خردمند و فاضل.
شش: خود بونوئل در مصاحبهای گفته بود که این فیلم، یک رسوایی اخلاقی است که میخواهد عادتهای بد یک جامعه را عیان کند. او در یک اظهار نظر جسورانه گفته بود که با «عصر طلایی» میخواهد ارزشهای مطرح یک جامعه همچون وطن، خانواده و عرف را به انتقاد بکشد. این نگاه انتقادی فیلم بیپاسخ نماند و کلی دردسر برایش درست کرد.
مخاطبان متعصب که متوجه مضمون فیلم شده بودند، به سالنهای سینما هجوم میبردند و با پرتاب رنگ و جوهر، مانع نمایش آن میشدند. این اعتراضها بدتر شد و حتی نمایشگاههای آثار دالی هم مورد حمله قرار گرفت. در نهایت وقتی تهیهکنندگان فیلم متوجه وخامت اوضاع شدند، نمایش آن را متوقف کردند. تازه چند دهه بعد و در سال ۱۹۷۹ بود که فیلم دوباره فرصتی برای نمایش پیدا کرد.
هفت: قطعا با چنین اکران غمانگیزی، «عصر طلایی» فرصتی برای مورد توجه قرار گرفتن نصیبش نشد. اما هرچه بیشتر از عمر این فیلم میگذرد، منتقدان بیشتری به بررسی دقیقتر آن میپردازند و فیلم به محبوبیت بیشتری میرسد. فیلیپ فرنچ منتقد «عصر طلایی» را در کنار «سگ آندلسی»، یکی از اولین فیلمهای سوررئال حقیقی تاریخ سینما میداند. در نظرسنجی سال ۲۰۱۲ نشریه سایت اند ساوند، پانزده منتقد و شش کارگردان «عصر طلایی» را بین ده فیلم محبوب برتر تمام دوران خود قرار دادند.
آکی کائوریسماکی، فیلمساز مطرح فنلاندی گفته است که با دیدن «عصر طلایی» بود که بسیار تحت تاثیر قرار گرفت و تصمیم گرفت وارد حوزه فیلمسازی شود. استیون شریدر نویسنده و منتقد هم در کتاب معروف خود، «۱۰۰۱ فیلمی که باید پیش از مرگ ببینید»، نام «عصر طلایی» را به این فهرست اضافه کرده است. در سال ۲۰۱۹ نسخهای بهبود یافته از فیلم آماده شد و در بخش فیلمهای کلاسیک جشنواره کن همان سال به نمایش درآمد.