جریانسازی سریالی؛ نهچندان خانگی!
بازخوانی تجربه بازتابهای فرامتنی 8 سریال شاخص خانگی .
روزنامه هفت صبح، محمد صابری| برای ورود به پروندهای با چنین موضوعی، حتما باید درباره ملاکها توضیح دهیم. همین ابتدا هم باید این نکته را تأکید کنیم که آنچه در این صفحه فهرست کردهایم، الزاما «بهترینها» در حوزه سریالسازی خانگی نیستند به این معنا که اساسا هدفمان ارزیابی کیفی این تولیدات نبوده و از منظر بازتابهای رسانهای و مهمتر از آن جریانسازیهای فرامتنی، سراغ بازخوانی تولیدات شبکه خانگی در یک دهه گذشته رفتهایم.
شاید سریالهای دیگری هم بودهاند که از منظر همراه کردن طیف گستردهای از مخاطبان، با موجهایی از استقبال همراه شده باشند اما حتی استقبال صرف از یک سریال هم مدنظرمان نبود. کلیدواژه اصلی ما برای غربال این هشت سریال، «فرامتن» بوده است. سریالهایی که یا بهصورت آگاهی و با طراحی قبلی، خودشان زمینهساز واکنشهای فرامتنی بودهاند یا بهصورت ناخواسته، در معرض چنین قضاوتها و بازخوردهایی قرار گرفتهاند.
بهانه این پرونده هم حواشی متأخر مربوط به پخش سریال «گناه فرشته» بوده است. سریالی که در همین هفتههای اخیر احتمالا در جریان واکنشها نسبت به بخشهایی از آن بودهاید. پیش از این تجربه حامد عنقا اما بودهاند سریالهای دیگری که یا حواشی دامنگیر آنها شده و یا خود توانستهاند در چارچوبی فراتر از متن، بخشهایی از جریانات فکری و رسانهای را نسبت به خود حساس کنند.
نکته دیگر هم اینکه طبیعتا همه این جریانسازیهای فرامتنی را در یک قالب مشترک نمیتوان ارزیابی کرد و برخی هدفمندتر و موفقتر بودهاند و برخی در سطح حاشیه باقی مانده اند. این پرونده تنها یک بازخوانی بر جنس متفاوتی از تأثیرگذاری سریالهای نمایش خانگی در فضای رسانهای و افکار عمومی مخاطبان است.
گناه فرشته/ 1402
خالقش کیست؟
در همین پرونده سراغ دیگر تجربه موفق او در شبکه خانگی رفتهایم اما وجه تمایز «گناه فرشته» با تجربههای قبلی حامد عنقا، تکیه او بر کرسی کارگردانی محسوب میشود. عنقا که پیش از این در مقام طراح پروژه، فیلمنامهنویس و تهیهکننده، فیلمهای و سریالهایی را به مرحله تولید رسانده بود
اینبار در تجربهای متفاوت ردای کارگردانی را هم خودش به تن کرده است تا بیش از گذشته در تحلیل و ارزیابی محصول نهایی، بهدنبال نشانههایی از جهان فکری و ایدهآلهای او در روایتگری باشیم. او علاقه ویژهای دارد که در عین تمرکز بر خط اصلی داستان خود، در طراحی پیرنگهای جانبی و حتی برخی نشانهگذاریهای بصری، نیمنگاهی به سوژههای جنجالی روز هم داشته باشد.
چگونه خبرساز شد؟
همانطور که اشاره کردیم، حامد عنقا بهصورت آگاهانه در طراحی شخصیتها، دیالوگها و حتی موقعیتها در فیلمنامهای که مینویسد، بستری را فراهم میآورد تا محصول نهایی در حین پخش، علاوهبر «متن» به کمک «فرامتن» هم خبرساز شود و جلب توجه کند.
به همین دلیل سریال مانند «گناه فرشته» در همین چند قسمت ابتدایی توانست در چند موضوع، جریانساز شود و باب گفتوگو درباره برخی مسائل و موضوعات مبتلیبه جامعه را در فضای نخبگانی و رسانهای، باز کند. شاخصترین نمونه در این راستا را میتوان به حضور کاراکتر روزنامهنگاری در روایت این سریال نسبت داد که از گریم و ظاهر گرفته تا نامگذاری خاصش، یادآور ماشالله شمسالواعظین، از پیشکسوتان روزنامهنگاری در ایران بود.
پس از پخش قسمت مربوط به این شخصیت و نمایش به قتل رسیدن او، برخی رسانهها و حتی فعالان صنفی مطبوعاتی، آن را مصداق توهین قلمداد کردند اما در عمل همین تمهید، زمینهساز توجه دوباره برخی تریبونهای مطبوعات به جایگاه پیشکسوتان این عرصه شد.
برگ برندهاش چیست؟
هنوز برای قضاوت درباره میزان توفیق «گناه فرشته» در زمینه جلب رضایت مخاطبان، زود است اما آنچه مشخص است، حامد عنقا، شروع پرسروصدایی را با این سریال رقم زده و نگاهها را به سمت خود جلب کرده است. زمینهسازی برای این شروع، بهواسطه کلید خوردن کمپین تبلیغاتی با شعار «برای فرشته دعا کنید» یکی از امتیازات قابلتوجه برای این پروژه بود.
اما مانند هر سریال موفق دیگری، درباره «گناه فرشته» هم پای ترکیبی جذاب از بازیگران اصلی در میان است. حضور شهاب حسینی در نقش حامد تهرانی بهعنوان کاراکتر اصلی روایت، بخش قابل توجهی از بار این جذابیت را به دوش میکشد و حضور امیر آقایی، مهدی سلطانی و پردیس پورعابدینی هم به جذابیت ضریب داده است.
پوست شیر/ 1401
خالقش کیست؟
رونمایی از «چند متر مکعب عشق» در جشنواره فیلم فجر، بهترین نقطه آغاز برای معرفی برادران محمودی به سینمای ایران بود. جمشید و نوید محمودی از همان ابتدا، ثابت کردند که به دنبال جنس متفاوتی از قصهگویی هستند اما به محض عبور از مرحله سینما و ورود به چرخه سریالسازی تلویزیونی، ناگهان گرفتار کلیشهها شدند و سریالهایشان چیزی بیشتر از سطح متوسط سریالهای تلویزیونی نداشت.
فاصله میان کیفیت آثار سینمایی آنها و کارهای تلویزیونیشان به اندازهای بود که وقتی خبر رسید برای شبکه نمایش خانگی دورخیز کردهاند، کمتر توقع اتفاقی در مختصات «پوست شیر» را داشتیم. سریالی که نوید آن را کارگردانی کرد و جمشید ضمن مشارکت در نگارش فیلمنامه، کارگردانی آن را هم برعهده گرفت.
چگونه خبرساز شد؟
بیراه نیست اگر «پوست شیر» را یکی از موفقترین تجربههای سریالسازی در شبکه نمایش خانگی طی 13 سال گذشته بدانیم، سریالی که استقبال مخاطبان از آن فراتر از انتظار بود و از منظر کیفیت ساختاری و روایی هم توانست گروههای مختلفی را با خود همراه کند. جمشید محمودی در کارگردانی سنگ تمام گذاشته بود و سروشکل روایت معمایی و جنایی سریال هم بهگونهای بود که مدتها جای خالی آن در فضای سریالسازی ایران احساس میشد.
البته که این سریال هم نقاط ضعفی داشت اما مجموع عوامل دست به دست هم داد که تماشای هفتگی قسمتهای تازه این مجموعه در برخی هفتهها تبدیل به چالشی عمومی میشد. تاجایی که پلتفرم فیلمنت در آستانه پخش یکی از قسمتهای حساس، فراخوانی منتشر کرد تا مخاطبان از لحظه تماشای این قسمت از خود فیلم بگیرند و اتفاقا از این کمپین، استقبال هم شد. موسیقی «پوست شیر» و پخش ترانه معروف ابی، در تیتراژ آن هم جریانی از واکنشها را به همراه داشت.
برگ برندهاش چه بود؟
قصهگویی درست و تعلیق به اندازه، قطعا دو عنصر اصلی جذابیت و موفقیت سریال «پوست شیر» در زمینه همراه کردن مخاطبان بود اما اگر نمیبود ویترین جذاب بازیگرانش شاید، نمیتوانست تا این اندازه مخاطبان را مجاب به همراهی با خود کند.
درخشش هادی حجازیفر، شهاب حسینی و علیرضا کمالی در نقشهای اصلی سریال، یکی از استانداردترین ترکیبهای بازیگری را برای یک سریال رقم زد و در کنار آنها پانتهآ بهرام، مهرداد صدیقیان و پردیس احمدیه هم توانستند توانمندیهای خود را به رخ بکشند. ژیلا شاهی را هم میتوان بهعنوان یکی از غافلگیریهای این سریال در ترکیب بازیگرانش معرفی کرد. «پوست شیر» آنقدر در ارتباط با مخاطب موفق بود که حالا بسیاری چشمانتظار رونمایی از اسپینآف آن هستند.
روزی روزگاری مریخ/ 1401
خالقش کیست؟
از تجربههای متفاوتی همچون «من زمین را دوست دارم» و «مارمولک» در سینما تا «شبهای برره» در تلویزیون، بهوضوح میتوان ردپای نبوغی را دنبال کرد که هنوز هم به نظر میرسد چشمهای خشک نشده و میتواند ما را شگفتزده کند.
پیمان قاسمخانی، یکی از شاخصترین چهرهها در عرصه فیلمنامهنویسی در سینما و تلویزیون است که تبحر ویژهای در خلق آثار کمدی از خود نشان داده و سهم عمدهای هم در بخشی از خاطرات جمعی ما داشته است. ثبت تجربهای از جنس «روز روزگاری مریخ» در ویترین شبکه خانگی را هم میتوان در ادامه سلسله تجربههای نبوغآمیز این هنرمند دانست. قاسمخانی این بار علاوهبر طراحی فضای کلی داستان و نگارش فیلمنامه کارگردانی را هم برعهده داشته است.
چگونه خبرساز شد؟
سریالهای پیمان قاسمخانی چه در قاب تلویزیون و چه حالا در شبکه نمایش خانگی، شاید به ظاهر موجی از استقبال فراگیر را رقم نمیزنند، اما در طول زمان، بهواسطه مشاهده بازتابهای آن در میان اقشار مختلف جامعه، بهوضوح میتوان ردپای تأثیرگذاری آنها را رصد کرد. قرار دادن «روزی روزگاری مریخ» در ترکیب سریالهای جریانساز در این پرونده هم بیش از هر چیز برای اشاره به جنس متفاوتی از تأثیرگذاری فرامتنی یک محصول نمایشی بود.
این سریال، سوژه حاشیهسازیها و جنجالهای رسانهای قرار نگرفت اما جنس خاص شوخیهای آن با مسائل اجتماعی روز و حتی فراگیری تکرار برخی موتیفهای رفتاری کاراکترها در میان مردم کوچه و بازار، هم نشانه «دیده شدن» سریال بود و هم آن را به اثری تأثیرگذار تبدیل کرد. طرح مسئله فانتزی «حقوق مردان» در سریال، در قبال دغدغه «حقوق زنان» در واقعیت، یکی از همین سرفصلها بود که حتی در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی هم جریانساز شد.
برگ برندهاش چه بود؟
بازهم باید تأکید کنیم که بخش عمدهای از توفیق «روزی روزگاری مریخ» مدیون ایده محوری آن است که پیمان قاسمخانی آن را بسط داده و تبدیل به یک فیلمنامه کرده است اما درخشش بازیگران در اجرای موقعیتهای کمیک این فیلمنامه را هم نمیتوان نادیده گرفت.
سام درخشانی بازیگر نقش محوری بود که توانست اجرایی به اندازه و درست از این شخصتیت زمینی در فضای متناقض مریخیها ارائه کند. ویشکا آسایش را هم میتوان بافاصله یکی از ستارههای سریال دانست. امیرحسین نوروزی هم در ادامه سلسله درخششهای خود در شبکه خانگی، این بار در فضایی طنز طبعآزمایی کرد و موفق هم ظاهر شد. بهار مالکی هم در نقش ربات خانگی، حضوری شیرین در سریال داشت.
یاغی/ 1401
خالقش کیست؟
گامهای اولیه کارگردانی را در عرصه مستند و کوتاه، بسیار موفق برداشت و خیلی زود توانست در این حوزه توجهها را به سمت خود جلب کند. محمد کارت با همین پشتوانه وقتی برای کارگردانی سینما دورخیز کرد توانست فیلم تحسینبرانگیز «شنای پروانه» را روانه پرده کند و در ادامه همین درخششها در عرصه سریالسازی هم گام اول را محکم برداشت.
سریال «یاغی» اولین تجربه کارگردانی محمد کارت در شبکه نمایش خانگی بود که اتفاقا به تجربهای همراه با توفیق هم برای او تبدیل شد. کارت در ادامه دغدغهمندیهای خود برای پرداختن به طبقات پایین جامعه، در سریال «یاغی» هم تلاشگر روایتگر قهرمانی از همین طبقه باشد؛ قهرمانی که به پشتوانه همت خود، به قلههای جهانی میرسد.
چگونه خبرساز شد؟
در همان ایام پخش سریال «یاغی» بود که خبر رسید پخش این مجموعه زمینهساز اقبال بیشتر نوجوانان به باشگاههای کشتی بهعنوان یک ورزش ملی شده است. این خبر زمانی صورت رسمیتری پیدا کرد که علیرضا دبیر در مقام رئیس فدراسیون کشتی روی آن صحه گذاشت و تأکید کرد: «طبق بازخوردها و گزارشاتی که فدراسیون کشتی از سراسر کشور دریافت کرده سریال یاغی بسیار تاثیرگذار بوده و باعث شده است تا داوطلبان کشتی بعد از مسابقات جهانی نروژ دوباره افزایشی قابل توجه داشته باشند.»
هرچند چنین تأثیرگذاریای را میتوان اتفاقی ویژه برای یک سریال خانگی به حساب آورد اما جریانسازیهای «یاغی» محدود به این ماجرا نبود و برخی ارجاعات درون متنی آن، به واکنشهای فرامتنی منتهی شد. شاخصترین نمونه آن هم مربوط به قسمتهایی بود که داستان سریال به مسابقات جهانی کشتی رسید و تصویر ارائه شده از شکست کشتیگیر ایرانی در مقابل نمایندگان کشورهای آمریکا و اوکراین، انتقادهایی را برانگیخت.
برگ برندهاش چه بود؟
اصلیترین برگ برنده «یاغی» را باید اتکای فیلمنامه آن به یک کتاب و به تعبیری اقتباسی بودن روایت آن دانست. محمد کارت برای اولین سریالش سراغ رمانی با عنوان «سالتو» رفت و داستان چالشهای قهرمان اصلیاش یعنی «جاوید» را با نگاهی به این رمان سامان داد. در ترکیب بازیگران سریال هم شاهد اتفاقات ویژهای بودیم.
علی شادمان به بهترین شکل ممکن به کاراکتر جاوید در نقش اصلی سریال جان بخشید و پارسا پیروزفر و طناز طباطبایی هم که بیشک از وزنههای اصلی این سریال بودند. هنرنمایی بازیگران دیگری همچون فرهاد اصلانی و مهدی حسینینیا هم که جای خود دارد. باید اعتراف کرد محمد کارت حتی از بازیگران فرعی و نابازیگرانش هم بهترین بازی را گرفته است.
جیران/ 1400
خالقش کیست؟
وقتی «سریالسازی» بهعنوان موضوع پروندهای انتخاب میشود، ناگزیر باید آماده باشیم که نام حسن فتحی در آن تکرار شود! در همین پرونده هم دو اثر از او حضور دارد و این دلیلی ندارد جز اینکه فتحی، هم در قاب تلویزیون و هم در شبکه نمایش خانگی، همواره پرچمدار بوده است.
او پس از توفیق سریال «شهرزاد» که تا سه فصل توانست گروهی از مخاطبان شبکه خانگی را با خود همراه کند، در دومین تجربهاش در این مدیوم، سراغ تاریخ قاجار رفت و سریال «جیران» را با تمرکز بر روابط عاشقانه ناصرالدین شاه با یک دختر روستازاده ساخت. فتحی اینبار هم علاقه همزمان خود به تاریخ و قصههای عاشقانه را در تجربهای متفاوت به تصویر درآورد.
چگونه خبرساز شد؟
از نظر تعداد قسمتها در یک فصل، «جیران» با استمرار تولید و انتشار در 52 قسمت، در میان سریالهای نمایش خانگی رکورددار است. سریالی که در فرآیند پخش بهواسطه متن و حاشیههایش خبرساز شد و در کانون توجه قرار گرفت.
هر چند بخش عمدهای از این خبرسازیها و حواشی مربوط به ماجرای شکایت کارگردان سریال «مارال» مبنیبر سرقت ایده محوری سریال بود که حتی به توقف چند هفتهای توزیع آن هم منتهی شد، اما اصل نگاه فتحی به تاریخ، موضوعی است که پیشتر هم در ساختههای این کارگردان زمینهساز شکلگیری دوقطبیهای موافق و مخالف شده است.
درباره تصویر ارائهشده از کاراکترهای تاریخی مانند ناصرالدین شاه و مهدعلیا در «جیران» هم همین مباحث شکل گرفت اما جریان زمانی عجیب شد که یکی از سایتهای خبری، تلاش کرد از دل این سریال، نشانههای از «آشوبطلبی» در راستای التهابات سال 1401 استخراج کند، آن هم با استناد عجیب به این کلمات در ترانه تیتراژ پایانی سریال؛ «به خیابان بریز»!
برگ برندهاش چه بود؟
امضای حسن فتحی بیشک برای هر سریالی مهمترین اعتبار محسوب میشود اما نمیتوان از توفیق «جیران» در همراه کردن مخاطبان با خود نوشت و از نقش ترکیب بازیگران اصلی آن غافل ماند. حضور بهرام رادان در نقش ناصرالدینشاه هرچند در ابتدا یک ریسک به نظر میرسید .
اما در ادامه تبدیل به یکی از ویژگیهای متمایز سریال شد، بهخصوص که او به خوبی توانست دلبستگی یک شاه به دختری روستایی را به تصویر درآورد. پریناز ایزدیار هم در یک همکاری مجدد با حسن فتحی، به خوبی در نقش جیران ظاهر شد. ایفای نقش مهدعلیا توسط مریلا زارعی و نفس سلمانخان توسط مهدی پاکدل را هم میتوان از دیگر اتفاقات ویژه سریال در ترکیب بازیگرانش دانست.
میخواهم زنده بمانم/ 1399
خالقش کیست؟
این یک واقعیت است که زمانی نام او، با سینمای گیشهای عجین بود و تبدیل به یکی از کارگردانانی شده بود که در زیر سایه سنگین حسین فرحبخش، نامش پای فیلمهای بازاری معروف به پویافیلمی درج میشد.
به همین دلیل هم زمانی که «خانه دختر» با امضای او در جشنواره فجر رونمایی شد، کسی انتظار مواجهه با چنین اثر تلخ و در عین حال قابل تأملی را از او نداشت. شهرام شاهحسینی اما گویی مسیر خود را پیدا کرده بود با پشتوانه همین تجربه موفق، برای ورود به شبکه نمایش خانگی هم تصمیم گرفت، فیلمنامهای جدی و پرملات را برای روایت در دست بگیرد و «میخواهم زنده بمانم» همان اتفاقی بود که او به آن نیاز داشت.
چگونه خبرساز شد؟
آنچه باعث شد سریال «میخواهم زنده بمانم» خیلی زود، جای خود را در میان طیف گستردهای از مخاطبان باز کند، قصه چندلایه آن بود. سویههای عاشقانه و سویههای جنایی در روایت سریال، بهخوبی در تعادل قرار گرفته بودند و آغاز درگیرکننده را برای سریال، در همان قسمتهای ابتدایی رقم زدند.
اما آنچه باعث شد دامنه تأثیرگذاری روایت شاهحسینی در «میخواهم زنده بمانم» فراتر از یک محصول نمایشی برود، زاویه نگاه متفاوت آن به تحولات تاریخ معاصر بود. بهطور مشخص روایت سریال از فعالیتهای کمیته و قرار دادن یکی از کاراکترهای خاکستری روایت در مقام یکی از مسئولان این نهاد انقلابی، باعث شد مستندات تاریخی آن از سوی برخی گروهها محل تردید قرار بگیرد
و کار حتی به توقیف موقت قسمتهایی از آن هم کشیده شد. از سوی دیگر پایانبندی داستان و تصمیم کاراکتر اصلی برای خروج از کشور هم، انتخابی نبود که برای همه طیفهای فکر قابلقبول باشد و به همین دلیل واکنشها به آن ادامه یافت.
برگ برندهاش چه بود؟
بازخوردها نسبت به سریال «میخواهم زنده بمانم» آنقدر مثبت بود که خیلی زود زمزمه احتمال ساخت فصل دوم آن مطرح شد. بهخصوص که سرنوشت برخی کاراکترها همچنان در هاله ابهام بود و اصل داستان، کشش لازم برای ساخت دنباله را داشت اما بهنظر میرسد همان حاشیههایی که به آن اشاره داشتیم، باعث شد، عوامل تولید عطای ادامه روایت خود را به لقایش ببخشند!
اما آنچه باعث این میزان از توفیق سریال شد، حضور بازیگران توانمندی همچون سحر دولتشاهی و حامد بهداد در مرکز روایت بود. در کنار آنها بازیگران توانمندی دیگری همچون مهران احمدی و علی شادمان هم خوش درخشیدند و استعدادهایی چون امیرحسین نوروزی هم جایگاه خود را در شبکه نمایش خانگی تثبیت کردند.
آقازاده/ 1399
خالقش کیست؟
اگر بخواهیم از نظر سابقه جریانسازی محاسبه کنیم، ردپای حامد عنقا را میتوان تا اولین سریال عرضه شده در شبکه نمایش خانگی یعنی «قلب یخی» دنبال کرد. سریالی به کارگردانی محمدحسین لطیفی که عنقا نگارش فیلمنامه آن را برعهده داشته است.
او در ادامه مسیر خود هم همواره برای فیلمنامهنویسی سراغ سوژههای خاص رفت و حتما میتوان «آقازاده» را در میان آنها یکی از تجربههای شاخص به حساب آورد. سریالی که بهرنگ توفیقی در ادامه همکاریهای تلویزیونی خود با حامد عنقا کارگردانی آن را برعهده گرفت اما نمیتوان کتمان کرد که امضای عنقا، انعکاس پررنگتری بر پای آن داشته است. بهخصوص که او علاوهبر نگارش فیلمنامه، تهیهکنندگی «آقازاده» را هم برعهده داشت و طراح اصلی بود.
چگونه خبرساز شد؟
درباره خبرسازیهای «آقازاده» میتوان به موارد مختلفی اشاره کرد اما بیشک مهمترین آنها، اصل سوژه سریال و نامگذاری خاص آن بود. این جدیترین محصول نمایشی بود که چالشهای آقازادگی با صراحت تمام در آن به تصویر کشیده شده بود. فارغ از تلاش برای ایجاد دوگانه آقازاده سفید و آقازاده سیاه، اصل پرداختن به این سوژه آن هم از منظر فسادهای کلان اقتصادی، باعث شد که این پروژه در کانون توجه قرار بگیرد.
علاوهبر این خط اصلی، حامد عنقا در خردهداستانهای سریال هم، نقطهگذاریهایی کرده بود که هر یک در مسیر روایت با بازتابهای گسترده مواجه شد. از ماجرای کلاهبرداریهای کلان اقتصادی در پوشش برگزاری حراجهای هنری گرفته تا مشابهت سرنوشت یکی از کاراکترهای اصلی به پرونده مشهور قتل یک زن به دست شهردار تهران. حتی در گریم و دیالوگگویی برخی کاراکترهای اصلی هم اینهمانیهایی در سریال به ذهن مخاطب میرسید که طبیعتا میتوانست منجر به بازتابهایی فرامتنی برای روایت آن شود و همینگونه هم شد.
برگ برندهاش چه بود؟
علاوهبر مواردی مانند سوژه ملتهب و ویترین کنجکاویبرانگیز سریال از منظر انتخاب نام، قطعا ترکیب بازیگران «آقازاده» هم از برگبرندههای آن بود. سینا مهراد و پردیس پورعابدینی در نقشهای اصلی سریال خوش درخشیدند اما چهرههای پیشکسوتی همچون جمشید هاشمپور، امین تارخ و مهدی سلطانی هم نقشآفرینیهای درخشانی در این سریال داشتند.
با همه اینها اما قطعا شاخصترین بازیگر حاضر در این مجموعه امیر آقایی بود که شمایلی متفاوت از یک آقازاده به انحراف کشیده شده را به تصویر درآورد. این اما همه ظرفیت سریال «آقازاده» نبود؛ امین حیایی، لعیا زنگنه، نیکی کریمی و کامبیز دیرباز هم هر یک در نقشهای فرعی خود، بهخوبی ظاهر شدند و طبیعتا به اعتبار ترکیب بازیگران این سریال افزودند.
شهرزاد/ 1394
خالقش کیست؟
فقط کافی است بخشی از خاطرات ماندگار خود از سریالهای تلویزیونی را در حافظهمان مرور کنیم تا خیلی زود برایمان عیان شود که چقدر از این خاطرات را مدیون حسن فتحی هستیم. کارگردانی که از «پهلوانان نمیمیرند» و «شب دهم» تا «مدار صفر درجه» و «میوه ممنوعه» برایمان قصه گفت و خاطره ساخت تا انتظارمان از استانداردهای یک سریال تلویزیونی، بالا برود.
او اما یکی از پیشگامان خروج از چارچوبهای تولیدی سیما و ورود به عرصه سریالسازی خانگی هم بود و «شهرزاد» بهترین نقطه ورود برای او میتوانست باشد. سریالی که نه فقط انتظارات ما از شبکه نمایش خانگی را بسیار بالا برد که حتی تلاشهای بعدی حسن فتحی را هم با آن محک زدیم.
چگونه خبرساز شد؟
سریال «شهرزاد» به همان اندازه که در فرآیند برقراری ارتباط با مخاطب عام موفق عمل کرد و توانست طیف گستردهای از مخاطبان را مجاب به هزینه کردن و خرید هفتگی یک سریال کند، حاشیههای بسیاری را هم تجربه کرد که بیتردید شاخصترین این حواشی هم مربوط به تهیهکنندگان جوان این مجموعه بود.
دو تهیهکنندهای که بعدها پایشان به یک پرونده فساد اقتصادی باز شد و اینگونه مطرح شد که بخشی از عایدی حاصل از این فساد مالی را صرف تولید این سریال و چند پروژه دیگر کرده بودند. فارغ از این نکته اما حسن فتحی تبحر ویژهای در بازخوانی تاریخ به زبان امروز در آثارش دارد
و به همین دلیل روایت فیلم از حوادث قبل و بعد از کودتای 28 مرداد و بهخصوص صفبندی گروههای روشنفکری و اهالی مطبوعات در این جریانات، باعث بازتابهایی فرامتنی هم شد تا جایی که یکی از روزنامههای سیاسی، صفحه نخست خود را به سرنوشتت کاراکترهای سریال اختصاص داد.
برگ برندهاش چه بود؟
در همان مقطع پخش سریال «شهرزاد» خبرهای بسیاری درباره فراگیر شدن تقاضا برای خرید گردنبندهای معروف به مرغآمین در بازار جواهرات ایران منتشر میشد و کافی بود سری به بازار فروش آکسسوارهای تزئینی بزنید تا انواع و اقسام محصولات مرتبط با این نشانه را با آن مرغ فیروزهای در میان قفسی از طلا ببینید.
این اوج تأثیرگذاری یک محصول نمایشی بر بازارهای جنبی میتواند باشد. «شهرزاد» اما بخش زیادی از این دامنه تأثیرگذاری را مدیون ترکیب جذاب بازیگرانش بود. ترانه علیدوستی، شهاب حسینی و مصطفی زمانی بازیگران شاخص این سریال بودند که سه ضلع اصلی روایت را تشکیل میدادند و سایه سنگین بزرگآقا با بازی درخشان علی نصیریان هم به کیفیت نقشآفرینی آنها اعتباری مضاعف بخشیده بود.