تکرار انفعال | فرصتسوزی و نقد عملکرد عراقچی
اظهارات ترامپ درباره لغو تحریمها و واکنشهای محتاطانه مقامات ایرانی، نشانگر ضعف، تردید و تکرار چرخه فرصتسوزی در دیپلماسی تهران است
هفت صبح، حسین فاطمی| ترامپ بامداد جمعه در کاخ سفید مدعی شد که «ایران از او خواسته آیا میتوان تحریمها را لغو کرد. ایران تحت تحریمهای بسیار جدی ایالات متحده قرار دارد و این موضوع انجام بسیاری از اقدامات مورد نظرشان را دشوار کرده است. من مایلم به این موضوع گوش دهم. خواهیم دید چه میشود.»
در پاسخ به این ادعا، عباس عراقچی در گفتوگو با پایگاه اطلاعرسانی دولت، هرگونه امکان ازسرگیری مذاکرات با آمریکا را منتفی دانست. او تأکید کرد که «واقعیت این است در حال حاضر هیچ امکانی وجود ندارد، چون ما هیچ رویکرد مثبت یا سازندهای از طرف آمریکا نمیبینیم.» به گفته سکاندار سیاست خارجی کشورمان، «هر زمان که آنها برای مذاکرهای بر اساس پایه برابر برای یک توافق سودمند برای هر دو طرف آماده باشند، مذاکره میتواند ممکن شود و ایران آن را بررسی خواهد کرد. اما رویکرد فعلی آمریکاییها چنین چیزی را نشان نمیدهد.»
واکنش اسماعیل بقایی هم مکمل همین گفتههای عراقچی بود. سخنگوی دستگاه دیپلماسی در نشست خبری دوشنبه خود درباره اظهارات ترامپ بیان کرد که «رفع تحریمها لطفی نیست که به ایران کنند. تضییع حقی صورت گرفته است و تکتک مردم ایران مورد تحریم قرار گرفتهاند.»
این دیپلمات کشورمان ادامه داد: «همیشه گفتهایم در قبال اعتمادسازی درباره ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران، تحریمهای ظالمانه علیه ایران باید رفع شود و نیازی به بیان مستقیم و از طریق کانالهای غیررسمی نیست.» به گفته سخنگوی وزارت امور خارجه، «رفع تحریمها یکی از شروط و مبانی است که ایران در هر گفتوگویی با طرفهای غربی به صورت جدی دنبال خواهد کرد.»
این اظهارات، فضای متناقض و پرابهام میان تهران و واشنگتن را بیش از پیش روشن میکند؛ از یک سو ادعای ترامپ به عنوان فرصتی برای دیپلماسی تلقی میشود و از سوی دیگر پاسخ محتاطانه عراقچی و بقایی، نگرانیها از عدم آمادگی و بیاعتمادی تهران به واشنگتن را برجسته میسازد.
فرصتسوزی و نقد عملکرد عراقچی
در سلسله مطالب پیشین روزنامه هفتصبح، به تحلیل فعالیتهای وزارت امور خارجه دولت چهاردهم و شخص عباس عراقچی به عنوان وزیر پرداخته شده بود. در آن گزارشها، دیپلماسی استانی، عدم هماهنگی سخنگویان، رفتار انفعالی و سردرگمی دستگاه دیپلماسی و دیگر مباحث مربوطه مورد واکاوی قرار گرفت و نقاط مثبت و منفی آن با کارشناسان بررسی شد. این بررسیها نشان داد که فقدان ابتکار عمل و نبود برنامهریزی مدون، شرایط را به گونهای پیش میبرد که فرصتها از دست میروند و امکان تأثیرگذاری دیپلماتیک کاهش مییابد.
ولی به نظر میرسد ضعفهای عباس عراقچی و وزارت خارجه دولت چهاردهم محدود به نکات پیشگفته نباشد. بلکه حتی فرصتهای کلیدی دیپلماتیک، از جمله اظهارات ترامپ را نیز به شکل مؤثر مورد بهرهبرداری قرار نمیدهند.قطعا باید توجه داشت که حوزه اختیارات وزیر امورخارجه به عنوان مجری سیاستهای کلان، شرایط بحرانی بیسابقه منطقه و موقعیت بینالمللی ایران، محدودیتهای خاص خود را دارد اما از هر منظری که موضوع را تحلیل کنیم، فرصتسوزیها قابل توجیه نیست. عدم استفاده از این فرصتها نهتنها توان دیپلماسی کشور را کاهش میدهد، بلکه پیامدهای بلندمدتی برای جایگاه ایران در معادلات بینالمللی به دنبال خواهد داشت.
ادعای دونالد ترامپ مبنی بر اینکه ایران خواستار لغو تحریمها شده، به هیچ عنوان قابل اتکا نیست و نمیتوان آن را به عنوان یک حقیقت اثبات شده پذیرفت. سیاستمداران آمریکایی، معمولا از چنین اظهاراتی به عنوان ابزاری برای فشار روانی و ایجاد تصویر مثبت از تعامل با طرف مقابل استفاده میکنند. با این حال، حتی اگر این ادعای ترامپ واقعی هم نباشد، میتوان براساس آن، ایجاد وضعیت کرد و در عرصه دیپلماتیک و رسانهای به شکل هوشمندانه از آن بهره برد.
اسماعیل بقایی در اظهارنظر دوشنبه خود تأکید کرده است که «تحریمهای ظالمانه علیه ایران باید رفع شود و برای این کار نیازی به مذاکره یا بیان مستقیم نیست و میتوان از مسیرهای غیررسمی اقدام کرد». اما واقعیت آن است که اگر قرار بود تحریمها صرفا با مواضع کلامی یا اظهارات دیپلماتیک برداشته شوند که داستان ما و آمریکا بیش از چهار دهه طول نمیکشید و اساسا نیازی به مذاکره و دیپلماسی نبود. چنین دیدگاههایی بیش از آنکه نشان از تحلیل واقعبینانه داشته باشند، از گرفتار شدن مقامات در یک دور باطل از واژهها و تکرار مفاهیم کلی و بیاثر حکایت میکنند.
بقایی همچنین گفته است که «رفع تحریمها لطفی از سوی آمریکا نیست، بلکه احقاق حقی است که از مردم ایران سلب شده است»؛ بیشک این سخنی درست اما ناقص است. اگر واقعا تحریمها تضییع حقوق ملت ایران است که بلاتردید چنین است، ولی راه مقابله با آن نه در واکنشهای شعاری، بلکه در تدوین راهبرد و برنامهای عملی برای شکستن این سازوکارهاست. دشمن ماهیت خود را پنهان نمیکند. دشمن دشمن است و همه فشارها، تحریمها و حتی جنگها را تحمیل میکند.
پس انتظار از دشمن غیرعقلانی است. مشکل اصلی در انفعال و نداشتن ابتکار عمل داخلی است.مشکل اصلی این است که ایران پیشاپیش دست خود را بسته و در برابر چنین موقعیتهایی تمایلی به کوچکترین تحرک یا بهرهبرداری ندارد. سیاست احتیاطی و محافظهکارانه وزارت خارجه و شخص عراقچی باعث شده که فرصتهای بالقوه برای مذاکره و پیشبرد دیپلماسی از دست برود و برگهای احتمالی برای کاهش فشارهای تحریمی عملا سوخته شوند.
این رویکرد نهتنها باعث کاهش انعطافپذیری دیپلماسی ایران میشود، بلکه طرف مقابل را نیز به تداوم فشار و حفظ موضع سخت سوق میدهد. بنابراین، حتی اگر ادعای ترامپ واقعیت داشته باشد، فقدان ابتکار عمل و انتظار منفعلانه و این دست سخنان عراقچی، بقایی و دیگران، امکان استفاده از فرصت را به حداقل میرساند و ایران را در موقعیت ضعف نگه میدارد.
فرصتهای از دست رفته در سایه سیاست متناقض تهران و واشنگتن
در لایههای عمیقتر تحلیلی بیشک وضعیت کنونی نشان میدهد تهران و واشنگتن در یک چرخه متناقض عمل میکنند. هرگاه تهران تلاش میکند با ارسال کد و سیگنالهای مثبت، زمینه مذاکرات را فراهم کند، واکنشهای واشنگتن عملا این پالسها را خنثی میکند. در مقابل، زمانی که آمریکاییها حرکت یا پیشنهادی ارائه میدهند، تهران به دلیل سیاستهای محافظهکارانه و فرصتسوزیهای داخلی، آن برگ دیپلماسی را میسوزاند.
مواضع روز جمعه ترامپ به عنوان چراغ سبز واشنگتن که با سخنان عراقچی و بقایی که سوخت، حالا نوبت به تهران رسیده و چراغ سبز خود را روشن کرده است. علی لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی در همایش «ما و غرب در آراء و اندیشههای مقام معظم رهبری» تصریح کرد که، «رهبران ایران هیچگاه دشمنی با غرب نداشتهاند و رفتار غرب همکاریها را دچار بحران کرده است. در بخش کلیدی از نطق لاریجانی، وی به صراحت گفت که، «رهبری با تعاملات اقتصادی با غرب مسئلهای ندارند؛ ایشان معتقد هستند که غرب به بهانه مسائل اقتصادی، در برد موشکهای ایران یا توانمندی هستهای ما دخالت میکند.» بدون تردید این موضع یک پالس از تهران است، ولی باید دید که واشنگتن هم آن را نادیده خواهد گرفت یا خیر؟
این چرخه فرصتسوزیها موجب میشود که هر دو طرف فرصتهای طلایی برای مذاکره و بهبود روابط را از دست بدهند. درست است که چرخه فرصتسوزیها میان ایران و آمریکا شکل میگیرد و هر دو طرف در بخشی از این فرایند نقش دارند اما تداوم این چرخه بیش از آنکه به ضرر واشنگتن باشد، برای تهران تهدیدزا است. انسداد و بنبست دیپلماتیک، همراه با فقدان راهکارهای عملی برای عبور از وضعیت کنونی، شرایط را برای ایران پیچیده و خطرناک کرده است.
هرگونه تلاش برای خروج از وضعیت کنونی، بدون برنامهریزی و هماهنگی مناسب، میتواند تبعات غیرقابل کنترل و غیرقابل بازگشتی برای کشور به همراه داشته باشد نه آمریکاییها. اینجاست که باید بیش از آنکه صرفا سیاست ترامپ را به بوته نقد گذاشت، عملکرد و انفعال وزارت خارجه و نهادهای مسئول در مدیریت بحران دیپلماتیک مورد بررسی دقیق قرار گیرد. نقد سازنده این نهادها میتواند به بازتعریف راهکارها و ارتقای ظرفیت دیپلماتیک منجر شود و ایران را از چالشهای جاری با آمریکا و فضای فرسایشی تحریمها به سمت مدیریت مؤثر و بهرهگیری از فرصتهای محدود سوق دهد.
لذا ادعای ترامپ و واکنش عراقچی، تنها یک رویداد خبری نیست؛ بلکه نمونهای از وضعیت پیچیده و فرصتسوزیهای مستمر در دیپلماسی ایران است. ضعفهای ساختاری، انفعال و سیاستهای محافظهکارانه سبب شدهاند تا حتی موقعیتهای طلایی برای مذاکرات با طرفهای بینالمللی به فرصتهای از دست رفته تبدیل شود.
ابوالقاسم دلفی: مشکل اساسی سیاست خارجی ایران، نگاه تکبعدی به شرق است
پیرو نکات فوق، ابوالقاسم دلفی طی گفتوگویی با «هفت صبح» در خصوص اظهارات اخیر دونالد ترامپ و ادعای او مبنی بر تمایل ایران به لغو تحریمها، تحلیل خود را از روند پیچیده و پرابهام مذاکرات تهران و واشنگتن بیان میکند. به گفته سفیر پیشین ایران در فرانسه و آکردیته در موناکو، «ظاهر ماجرا ساده به نظر میرسد؛ گاه از یک سو تمایلی برای مذاکره ابراز میشود و از سوی دیگر، واکنشهای متقابل و حواشی سیاسی شکل میگیرد». او باور دارد که «جدا از مواضع رسمی، ظواهر نشان میدهد که تماسها و گفتوگوهای پشتپرده میان ایران و آمریکا برقرار است، چه بهصورت مستقیم، چه از طریق واسطههایی چون عمان و قطر. این کشورها بارها از لزوم ازسرگیری گفتوگوهای تهران و واشنگتن سخن گفتهاند.»
این دیپلمات باسابقه که پیشتر مدیرکل غرب اروپا در وزارت خارجه بوده، تأکید میکند که «هرچند در سطح علنی مقامات دو کشور مواضع سختگیرانه اتخاذ میکنند اما تماسها همچنان ادامه دارد.»
دیپلمات اسبق کشورمان که سابقه سفارت در صربستان و آکردیته در مونتهویدئو را نیز در کارنامه دارد، اروپا را ضلع سوم این معادله میداند و اعتقاد دارد که فعال شدن سازوکار «اسنپبک» بهانهای شد تا ایران عملا اروپا را از روند مذاکرات کنار بگذارد. از دید او، «این تصمیم نادرست بود، زیرا اروپا بخش مهمی از معادله گفتوگوهای هستهای است و حذف آن باعث شد روند مذاکرات از مسیر اصلی خود منحرف شود.» دلفی بهعنوان معاون مدیرکل پیشین غرب اروپا، تأکید و تصریح کرد که «برای حل اختلافات باید موضوع هستهای را نه در سطح سیاسی، بلکه در سطح فنی با آژانس انرژی اتمی در وین حلوفصل کرد».
این دیپلمات که مدتی نیز ریاست اداره دوم غرب اروپا را برعهده داشته، معتقد است تا «زمانی که تکلیف همکاریهای ایران با آژانس مشخص نشود، نه اروپا و نه آمریکا مسیر روشنی برای مذاکره با تهران نخواهند داشت». وی با اشاره توافق قاهره بیان داشت که «در قاهره بیانیهای صادر کردیم که قرار بود مبنای همکاریهای بعدی باشد، اما اجرایی نشد و در نهایت به تسریع اجرای اسنپبک انجامید.» دلفی که در مقطعی ریاست اداره آمریکا در وزارت خارجه را عهدهدار بود، به هفتصبح میگوید: «مشکل اساسی سیاست خارجی ایران، نگاه تکبعدی به شرق است».
به باور سفیر اسبق ایران «این رویکرد مانع از اتخاذ سیاستی جامع نسبت به غرب شده و موجب سردرگمی در تصمیمگیریها شده است.» دلفی در ادامه توضیحش خاطرنشان میکند : «هرگاه مسیر گفتوگو باز میشود، با چند اظهارنظر داخلی مسیر مسدود میگردد؛ نه ارتباط با مدیرکل آژانس برقرار است، نه بازرسان اجازه ورود دارند و نه وزارت خارجه تحرک لازم را نشان میدهد.»
این دیپلمات باسابقه در پایان با اشاره به واکنش سیدعباس عراقچی به ادعای ترامپ میگوید: «در شرایط فعلی، دیپلماسی ایران نیازمند هماهنگی درونی و تعریف مجدد از اولویتهای خود است. اگر قرار است از وضعیت متشنج فعلی عبور کنیم، باید روابط با آژانس انرژی اتمی سامان یابد تا مسیر گفتوگو با غرب هم مشخص شود. تا آن زمان، نه شکایت از ترامپ و نه واکنشهای تند، هیچیک جای دیپلماسی فعال را نخواهد گرفت.»