تحریف کوروش | فاصله نجومی ترامپ از کوروش

کوروش نماد عدالت و آزادی بود اما ترامپ از کشتار هزاران انسان بیگناه در غزه حمایت کرده است
هفت صبح، حسین فاطمی| در حالی که کانون فضای رسانهای منطقه و جهان متوجه روزهای پس از سایه جنگ غزه و تبادل اسرا است، سخنان رئیس کنست اسرائیل موجی از واکنشها را برانگیخت. او در مراسمی رسمی با حضور ترامپ در کنست (مجلس اسرائیل) با اشاره به نقش رئیسجمهور آمریکا در حمایت از اسرائیل، مدعی شد که «در تاریخ 2500 ساله یهود، تنها شخصیتی که میتوان او را با ترامپ مقایسه کرد، کوروش بزرگ است. همان پادشاهی که ملت یهود را از اسارت رهانید.»
این اظهارات در تلآویو و بیتالمقدس با بیلبوردها و پیامهای تبلیغاتی گستردهای همراه شد که در آن تصویر ترامپ در کنار نمادهای باستانی یهود و استوانه کوروش نمایش داده میشد. این روایت تبلیغی، بلافاصله واکنشهایی در سطح منطقهای و بینالمللی به دنبال داشت.
درحالیکه مقامات اسرائیلی میکوشند تصویری اسطورهای از ترامپ در تاریخ یهودی بازسازی کنند، در مسکو مراسم گرامیداشت دو هزار و پانصدمین سال صدور نخستین منشور حقوق بشر جهان برگزار شد. متنی که به نام کوروش بزرگ شناخته میشود و نماد آزادی، مدارا و کرامت انسانی است. در این مراسم، کاظم جلالی، سفیر جمهوری اسلامی ایران در روسیه با اشاره به مفاد منشور کوروش، تأکید کرد که این سند نه فقط برای یک قوم، بلکه برای همه انسانها پیام آزادی و همزیستی داشت.
او ادامه داد «در زمانی که اعلامیه جهانی حقوق بشر هنوز بیش از دو هزار سال با تدوین فاصله داشت، ایرانیان در قالب منشور کوروش از آزادی دینی و اجتماعی سخن میگفتند. این میراث انسانی متعلق به بشریت است، نه ابزاری برای تبلیغات سیاسی امروز.»
وی در واکنش به سخنان مقام اسرائیلی افزود که «نمیتوان کسی را که از کشتار هزاران انسان بیگناه در غزه حمایت کرده در جایگاه حامی حقوق بشر نشاند. قیاس چنین فردی با کوروش بزرگ، بیاحترامی به تمدن و عقلانیت تاریخی شرق است.» به گفته جلالی، «فرهنگ تمدنی ایران بر مدارا، کرامت انسانی و همزیستی استوار است و درست به همین دلیل است که در ایران، پیروان ادیان ابراهیمی در کنار یکدیگر زندگی مسالمتآمیز دارند.» این سخنان سفیر ایران، عملا بازتابی از اعتراض دیپلماتیک تهران به بهرهبرداری سیاسی از نام کوروش در گفتمان صهیونیستی بود.
میان اسطوره و سیاست؛ فاصله نجومی ترامپ از کوروش
مقایسه دونالد ترامپ با بنیانگذار شاهنشاهی هخامنشی در نگاه نخست شاید برای مخاطبان یهودی یا حامیان سیاسی او جذاب باشد اما از منظر تاریخی و تمدنی، قیاسی بهغایت نادرست و گمراهکننده است. کوروش بزرگ در سده ششم پیش از میلاد، ساختار سیاسی و اجتماعی بابل را دگرگون کرد و مردمان بسیاری را از بردگی و تبعید رهانید. منشور او، نه صرفاً فرمانی مذهبی یا سیاسی، بلکه بیانیهای تمدنی در باب آزادی انسانها بود. او همه اقوام و ملتها را از اسارت رها ساخت و معابد گوناگون را بازگشود تا هر قوم خدای خود را بپرستد.
در مقابل، ترامپ سیاستمداری در چارچوب نظام مدرن قدرت است که کنشهایش در محدوده منافع سیاسی، شخصی و حزبی تعریف میشود. اقداماتی چون میانجیگری برای آزادی گروگانها یا تصمیم او در دولت اولش برای انتقال سفارت آمریکا به قدس، هرچند برای اسرائیل اهمیتی سیاسی دارد اما هیچ تأثیر تمدنی یا تاریخی در مقیاس بشری ندارد. تفاوت میان این دو، تفاوت میان اصلاح ساختار قدرت در جهت عدالت انسانی و استفاده ابزاری از سیاست برای تثبیت موقعیت حزبی است. کوروش تاریخ را دگرگون کرد، ترامپ از تاریخ برای تبلیغ سیاسی بهره گرفت.
گفتمانسازی و مشروعیتسازی با ابزار اسطوره
قیاس ترامپ با کوروش صرفاً یک برداشت تاریخی نیست، بلکه حامل پارادایم سیاسی و تبلیغاتی مشخصی است که باید با دقت تحلیل شود. بهرهگیری از اسطورههای گذشته برای مشروعیتبخشی به سیاستهای معاصر، راهبردی شناختهشده در تاریخ قدرت است.
در این روایت، کوروش نه بهعنوان پادشاهی که همه ملتها را از بند رهانید، بلکه صرفاً «نجاتدهنده یهود» بازنمایی میشود. چنین خوانشی، تاریخ را از بافت واقعیاش جدا کرده و به خدمت ایدئولوژی خاصی درمیآورد که هدفش تثبیت پیوند میان قدرت سیاسی امروز و مفاهیم مقدس دیروز است.
این نوع اسطورهسازی، ریشه در گفتمان اوانجلیستها و صهیونیسم مسیحی دارد که در آن سیاستمداران غربی با چهرهای شبهمذهبی و نجاتبخش معرفی میشوند. در این چارچوب، ترامپ به مثابه «فرستادهای الهی» تصویر میشود که قرار است از قوم یهود حمایت کند و مأموریتی آسمانی دارد.
اما بین خطوط تحلیل گفتمانی نشان میدهد چنین بازنماییهایی نه از ایمان دینی، بلکه از منطق تبلیغات سیاسی تغذیه میکند. در واقع، گذشته تاریخی به ابزاری برای مشروعیتبخشی به تصمیمات معاصر تبدیل میشود؛ تصمیماتی که در عمل به خشونت، تبعیض و استمرار اشغال سرزمینها منتهی میگردند.
به همین دلیل، گفتمان انتقادی باید این روند را به چالش بکشد و میان اسطورهسازی قدرت و حقیقت تاریخی مرز بگذارد. کوروش در تاریخ، نماد عدالت و رهایی جمعی است؛ اما در روایتهای تبلیغاتی امروز، به ابزار مشروعیتبخش قدرتهای سیاسی بدل شده است.
از اسطورهسازی تا تحریف تاریخ؛ ضرورت بازگشت به حقیقت تمدنی
در هفتههای اخیر، همزمان با عملیات نظامی در غزه و مذاکرات مربوط به آزادی گروگانها، بیلبوردهایی در تلآویو و اورشلیم نصب شد که چهره ترامپ را در کنار عبارت «کوروش زمان ما» نشان میداد. در بیانیههای رسمی نیز او بهعنوان «عظمت تاریخ یهود» توصیف شد. این تبلیغات، در ظاهر بر پیوند تاریخی میان کوروش و یهودیان تأکید دارد؛ اما در واقع، نوعی بهرهبرداری رسانهای برای تقویت گفتمان مذهبی-سیاسی درون اسرائیل است.
تفاوت ماهوی میان دو شخصیت نادیده گرفته میشود؛ این وارونگی تاریخی، خود نشان میدهد که قیاس مزبور تا چه حد گزینشی و تحریفشده است. اسطورهسازی سیاسی، حتی اگر در قالب بیانیههای دینی و رسانهای عرضه شود، نمیتواند حقیقت تاریخ را پنهان کند. آنچه در روایت کوروش ماندگار شد، نه نژاد و قومیت، بلکه عدالت، تسامح و آزادی بود.
در مقابل، روایت امروز اسرائیل و حامیانش از کوروش، کوششی است برای پوشاندن چهره خشونت با نقاب تاریخ. در جهانی که سیاست و تبلیغات مرز حقیقت و دروغ را درهم آمیختهاند، بازگشت به خوانش انتقادی تاریخ ضرورتی حیاتی است. شناخت ریشههای تمدنی شرق، یادآوری میراث کوروش و تمایز میان آزادی واقعی و شعارهای سیاسی، تنها راهی است که میتواند در برابر تحریفهای معاصر بایستد.
واقعیت آن است که اسطورهسازی نمیتواند کشتار را تطهیر کند و تبلیغات نمیتواند از سیاستی که بر اشغال و تبعیض استوار است، چهرهای انسانی بسازد. گفتمان آگاهانه و انتقادی، مرز میان تاریخ و توهم را روشن میکند؛ همانگونه که کوروش با منشور خود مرز میان قدرت و عدالت را تعیین کرد.