ملاقات محرمانه هنری کیسینجر و کنت والتز با عباس عراقچی

دیدار وزیر امورخارجه ایران با مشاورانآمریکایی درذهن یک نویسنده
هفت صبح، محسن عسکری جهقی/ عضو هیات علمی دانشکده علوم سیاسی تهران جنوب | تصور کنید در اتاقی پرنور در رم، جایی که دیپلماتهای ایران برای مذاکرات هستهای تهران گرد هم آمدهاند، مردی با عینکهای تهاستکانی و نگاهی تیزبین مشاور ویژه و فوقسرّی عباس عراقچی است و با وزیر امور خارجه ایران، نجوا میکند. این مرد، هنری کیسینجر، استراتژیست افسانهای است که سیاست جهانی را مانند صفحه شطرنج میبیند که در آن هر حرکت باید با دقت و آیندهنگری انجام شود.
اگر واقعا چنین میبود کیسینجر چه توصیههایی به عباس عراقچی میکرد؟ برای پاسخ به این پرسش باید سیاست و روابط بینالملل را از نگاه وی دید. احتمالا هنری کیسینجر به عراقچی میگفت: «جهان سیاست، میدان نبرد قدرت است. برای پیروزی، باید ذهن حریف را بخوانی و بازی را به نفع خود بچرخانی.» اما چگونه میتوان این بازی پیچیده را فهمید؟ پاسخ در نظریهای نهفته است که کنت والتز، استاد روابط بینالملل به ما میآموزد در جهانی بدون قدرت مرکزی، کشورها برای بقای خود میجنگند،آن هم نه با اسلحه، بلکه با دیپلماسی، فشار، گاه با مصالحه.
نظریه والتز، که به «تعادلبخشی قدرت» معروف است، میگوید هر کشوری، از ایران گرفته تا آمریکا، میکوشد جایگاه خود را در این دنیای آشوبناک حفظ کند. مذاکرات هستهای ایران و آمریکا، که دور پنجم آن روز دوم خرداد در رم برگزار شد نمونهای از همین بازی است. در این گزارش، با الهام از ذهن کیسینجر و چارچوب نظری والتز، قصهای روایت میکنیم با این مضمون که اگر کنتوالتز و هنری کیسینجر پشت درهای بسته قرار بود به عباس عراقچی مشاوره بدهند چه میگفتند. تا ایران بتواند با درایت، تهدیدهای آمریکا را به فرصت بدل کرده، با دست پر از این مذاکرات بیرون آید.
نظم آشوبناک!
در جهانی که نظم آنارشیک «کنت والتز» بر آن حاکم است، دولتها برای بقا و حفظ جایگاه خود در نظام بینالملل به تعادلبخشی قدرت روی میآورند. عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران آن را «یکی از حرفهایترین دورهای مذاکراتی» خواند و از ارائه پیشنهادهای جدید سخن گفت، همچنین یک مقام ارشد آمریکایی مذاکرات را «سازنده» توصیف کرد و از پیشرفتهای بیشتر خبر داد. این تحولات، که با میانجیگری عمان پیش میرود، نمونه آشکاری از تلاش ایران و آمریکا برای مدیریت تنشها و ایجاد تعادل در یک نظام آنارشیک است. به باور هنری کیسینجر، دیپلماسی موفق نیازمند مدیریت انتظارات و بهرهگیری از میانجیگری برای کاهش پیچیدگیهای ژئوپلیتیک است.
حفظ انسجام راهبردی
جمهوری اسلامی ایران در دهههای گذشته نشان داده که قادر است در لحظات بحرانی، از سیاستهای بهظاهر انعطافناپذیر به تصمیمهایی عملگرایانه چرخش کند. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ برای پایان جنگ با عراق، مذاکرات منجر به برجام، احیای روابط با عربستان سعودی، نمونههایی از این سیاست است. ایران با تأکید بر حق غنیسازی و رفع تحریمها، به دنبال حفظ استقلال خود بهعنوان قدرت منطقهای است. کنت والتز این رویکرد را بازتابی از تلاش تهران برای ایجاد تعادل برابر هژمونی آمریکا در یک نظام آنارشیک بینالمللی میداند. در این وضعیت آمریکا چگونه بازی میکند؟
ضدونقیض گویی مقامات آمریکایی؛ ترفند یا آشفتگی؟
توصیف دور پنجم مذاکرات بهعنوان «سازنده» ازسوی یک مقام ارشد آمریکایی و اذعان به «پیشرفت بیشتر»، در مقایسه با سخنان ضدونقیض قبلی مقامات آمریکایی مانند اظهارات تند سخنگوی وزارت خارجه یا استیو ویتکاف نشاندهنده انعطافپذیری تاکتیکی واشنگتن است. این رفتار واشنگتن یک استراتژی دیپلماتیک برای کسب امتیاز بیشتر از سوی آمریکاست تا ضمن تحت فشار گذاشتن تهران از تشدید تنش جلوگیریکند.
احتمالا اگر کیسینجر در اتاق عراقچی بود به او میگفت: «آقای وزیر خارجه! این رفتار ترکیبی از نمایش قدرت و نرمش است که برای حفظ ثبات در دیپلماسی ضروری است. همین که مذاکرات مستقیم و غیرمستقیم شما با آمریکاییها بیش از چندین ساعت طول میکشد جدیت آمریکا در پیگیری توافقی محدود را نشان میدهد.»
در واقع اظهارات متناقض مقامات آمریکایی، از جمله سخنان استیو ویتکاف که بر برچیدن کامل برنامه هستهای ایران تأکید داشت، سخنان تند سخنگوی وزارت خارجه که مذاکرات را به یک نشست مقدماتی تقلیل داد، همچنین اظهارات مارکو روبیو که احتمالا خواستار رویکرد سختگیرانهتری است، بخشی از یک استراتژی دیپلماتیک پیچیده است که هدف آن کسب حداکثر امتیاز در مذاکرات تا آستانه درگیری است.
از دریچه نئورئالیسم کنت والتز، آمریکاییها میکوشند با توسل به این ترفندها برتری خود را در توزیع قدرت جهانی حفظ کنند. اگر والتز را هم به اتاق مذاکرات دعوت کنیم او نیز به عباس عراقچی میگوید: «آقای وزیر! در یک نظام آنارشیک، دولتها از ابزارهایی مانند دیپلماسی، فشار، و ایجاد ابهام برای تضعیف رقبا استفاده میکنند. سخنان ضدونقیض مقامات آمریکایی با ایجاد عدم قطعیت، ایران را تحت فشار قرار میدهد تا در مذاکرات امتیازات بیشتری واگذار کند.»
والتز معتقد است این رفتار بازتابی از تلاش آمریکا برای مدیریت توازن قدرت در خاورمیانه و جلوگیری از ظهور ایران بهعنوان یک قدرت رقیب است. تاکید ویتکاف بر «برچیدن برنامه هستهای» و تهدیدهای ضمنی سخنگوی کاخ سفید درباره تحریمهای جدید، نشانههایی از قدرتنمایی هستند که هدفشان محدود کردن توانایی ایران برای گسترش نفوذ منطقهای و حفظ هژمونی آمریکا است. این درحالی است که مقامات آمریکایی همزمان مذاکرات رم را «سازنده» توصیف کرده، راه را برای مصالحه باز میگذارند.
هنوز تحلیل کیسینجر و والتز برای آقای عراقچی تمام نشده بود که خبر آمد: «دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در جمع خبرنگاران اعلام کرد که مذاکرات بسیار خوبی با ایران انجام شده و اخبار مثبتی از مذاکرات میآید. اجازه بدهید ببینیم چه اتفاقی میافتد اما من فکر میکنم ما میتوانیم اخبار خوبی از جانب ایران بشنویم. من نمیدانم چیزهای خوب یا بدی به شما خواهم گفت اما احساس میکنم که چیزهای خوبی در این باره به شما خواهم گفت.»
کیسینجر احتمالا با شنیدن این خبر لبخندزنان به آقای عراقچی میگوید: «نگفتم آقای وزیر! ترکیب قاطعیت و انعطافپذیری نمونهای از دیپلماسی رئالیستی است که در آن نمایش قدرت برای حفظ اعتبار و انعطافپذیری برای جلوگیری از درگیری و رویارویی نظامی ضروری است. خود من در مذاکرات تاریخی مانند گفتوگوهای آمریکا و چین از تاکتیکهای مشابهی استفاده کردم.»
تاکتیک مثلثبندی و نقش بازیگران میانجی
کیسینجر که در دهه 1970 با ترکیب مثلثبندی، مذاکرات چین و آمریکا را برابر شوروی رهبری کرد، نشان داد این شیوه مذاکراتی تا چه اندازه میتواند موثر باشد. در این شیوه یک نظام سیاسی با استفاده از یک بازیگر ثالث، توازن قدرت را به نفع خود تغییر میدهد، بدون آنکه مستقیما با رقیب اصلی درگیر شود. عمان، بهعنوان میانجی بیطرف، ضلع سوم مثلثی است که ایران را به اهدافش نزدیکتر میکند.
شاید در این فضای انتزاعی کیسینجر به عباس عراقچی میگفت: «با بهرهگیری از میانجیگری عمان، فشارهای آمریکا را مهار کنید، همزمان با جلب حمایت ضمنی قدرتهایی مانند چین، قطر، عربستان، اهرمهای دیپلماتیک خود را تقویت کنید.» کنت والتز هم که در این اتاق خیالی نشسته است به عباس عراقچی میگوید: «این تاکتیک بخشی از تعادلبخشی قدرت در نظم آنارشیک است، جایی که ایران میتواند با مانور میان بازیگران ثالث، تهدیدهایی مانند اسنپبک یا تحریمهای جدید را از بین برده، فضا را برای احیای اقتصاد و حفظ استقلال خود آماده کند.»
نقش عمان در تسهیل دور پنجم مذاکرات و ارائه راهکارهایی برای رفع موانع، نمونهای از تاثیر بازیگران ثالث در شکلدهی به مذاکرات پیچیده است. از منظر والتز، این میانجیگری به کاهش تنشها در یک نظام آنارشیک کمک میکند، در حالی که از دیدگاه کیسینجر، نمونهای از دیپلماسی چندجانبه برای مدیریت پیچیدگیهای ژئوپلیتیک به شمار میآید. با این حال، بازیگران دیگری مانند اسرائیل و روسیه نیز بر مذاکرات تاثیر میگذارند. اسرائیل با استراتژی جنگ فرسایشی فابیوسی و تهدیدهای نظامی، به دنبال انزوای بیشتر ایران است، در حالی که روسیه ممکن است ایران را کارتی در بازی قدرت با غرب ببیند.
پرونده هستهای: اهرم یا تهدید؟
پرونده هستهای ایران، که زمانی اهرمی برای چانهزنی بود، اکنون به دلیل گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی و تهدید مکانیزم اسنپبک (تا مهر ۱۴۰۴) به چالشی جدی تبدیل شده است. اظهارات رافائل گروسی درباره انباشت اورانیوم غنیشده نزدیک به سطح تسلیحاتی، فشارهای بینالمللی را تشدید کرده است. با این حال، اظهارات عراقچی درباره «درک بهتر مواضع ایران» و پیشنهادهای جدید، نشان میدهد که ایران میکوشد از این اهرم برای کسب امتیازات اقتصادی، مانند رفع تحریمهای نفتی و بازگشت به اقتصاد جهانی استفاده کند. از منظر والتز، این میتواند بخشی از تعادلبخشی قدرت برای حفظ بقای ایران برابر فشارهای خارجی است.
راهبرد دیپلماسی پویا از موضع قدرت
ایران میتواند با بهرهگیری از ظرفیتهای دیپلماتیک و میانجیگری عمان، تهدیدهای کنونی را به فرصت تبدیل کند. سناریوی «دیپلماسی پویا از موضع قدرت»، مشابه تاکتیک مثلثبندی کیسینجر در مذاکرات آمریکا و چین، میتواند راهگشا باشد. برای مثال، توقف موقت غنیسازی در سطوح بالا و ذخیرهسازی امانی اورانیوم نزد کشوری ثالث (مانند عمان) تشکیل کنسرسیومی برای غنیسازی متشکل از کشورهای منطقه بهعنوان گامی اعتمادساز، در ازای رفع تحریمهای نفتی و آزادسازی داراییهای بلوکهشده، میتواند گام اول این مذاکرات باشد تا اقتصاد ایران را احیا کند.
این رویکرد با منطق عملگرایانه دونالد ترامپ، که به دنبال «معامله» است، همخوانی دارد و میتواند بدون خدشه به اصول نظام، منافع ملی ایران را تامین کند. البته روحیات ترامپ چیزی نیست که از ذهن تیزبین کیسینجر مخفی بماند و ممکن است اگر در اتاق مذاکرات بود به عراقچی میگفت: «آقای وزیر! ترامپ به شدت تحت فشار کارتلهای اقتصادی است که قیمت نفت را به ۵۰ دلار برسانند و هر تنشی مانند تحریمهای جدید به ضرر اوست.
چتهای لورفته از جلسهای محرمانه در سیگنال را یادتان هست! همانجا که جفری گلدبرگ سردبیر روزنامه آتلانتیک به اشتباه به نشست مشاور امنیت ملی آمریکا وارد شده بود. آن جلسه نشان میدهد که معاون اول ترامپ تا چه اندازه از بحران نفتی هراس دارد.» کنت والتز هم شاید در ادامه با تکیه بر نظریه تعادلبخشی قدرت میگفت: «در نظام آنارشیک، آمریکا برای حفظ هژمونی خود به اوپک تکیه کرده تا با افزایش تولید، قیمت نفت را پایین نگه دارد، اما این ضعف، فرصتی برای ایران است.» کیسینجر ادامه میدهد: «ترامپ جنگ نمیخواهد؛ او رویای صلح نوبل را در سر دارد تا از اوباما کم نیاورد. اینها فرصتهای خوبی برای شماست.» این دو متفکر تاکید دارند ایران میتواند با دیپلماسی هوشمند، این لحظه را به فرصتی برای احیای اقتصاد و تقویت جایگاه خود در نظم جهانی بدل کند.
دیپلماسی ایرانی؛ از بزرگمهر تا عراقچی
اگر چنین لحظهای در مذاکرات رم رقم میخورد، احتمالا عباس عراقچی پس از شنیدن سخنان هنری کیسینجر درباره مثلثبندی دیپلماتیک و هشدارهای کنت والتز درباره نظم آنارشیک جهانی، لحظهای درنگ میکرد و با نگاهی از اعتماد به نفس به آنها میگفت: «آقایان، از رهنمودهای شما سپاسگزارم، اما ایرانزمین در تاریخ چند هزارساله خود دیپلماتها و سیاستمداران بزرگی چون خواجهنظامالملک، بزرگمهر، عطاملکجوینی، حسنکوزیر، امیرکبیر و قائممقام فراهانی پرورانده که با درایت و شجاعت همواره از حقوق ایران و مرزهای این سرزمین دفاع کرده، فرزندان این خاک همواره با خردورزی و رشادت تهدیدها را به فرصت بدل کردهاند. این بار نیز، نتیجه جز این نخواهد بود.»
وی در ادامه و اینبار نه در فضای داستان خیالی بلکه مقابل دوربین واقعی تلویزیونها اعلام کرد: «اکنون درک بهتر و روشنتری از مواضع ما نزد طرف آمریکایی شکل گرفت و دو طرف پیشنهادات و ایدههای مطرح شده را برای بررسی بیشتر به پایتختها منتقل میکنند. با توجه به بحثهایی که امروز صورت گرفت و راهکارهایی که از سوی عمان برای رفع موانع پیشنهاد شد، احتمال پیشرفت وجود دارد.»