حاشیهنشینها
خوانشی سیاسی از عکسی که در مراسم سالگرد آیتالله مطهری گرفته شده است
هفت صبح| عکسی که مجید خواهی، از مراسم چهلوپنجمین سالگرد شهادت آیتالله مرتضی مطهری به ثبت رسانده را میتوان انجمن حاشیهنشینان سیاست ایران خواند. افرادی که تا چندی پیش مناصب کلانی در مملکت داشتند ولی هر یک، به دلیلی به حاشیه رانده شدند و حالا ناظران سیاسی، بعضا امیدی هم به بازگشت آنان به سیاست ندارند.
از بزرگ جمع شروع کنیم؛ از علیاکبر ناطق نوری. ۷۹ ساله است ولی به لطف ورزش، از ورزش زورخانهای گرفته تا پیادهرویهایی که میگفت دستکم در سالهای قبل، از کوههای جماران تا زادگاهش، نور در استان مازندران انجام میداده، سرحال است. او حالا دو سالی است که آخرین منصبش، یعنی عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم ندارد. از سال ۱۳۹۶ هم، دیگر رئیس دفتر بازرسی رهبری نیست.
این البته سومین و آخرین مرحله خروج ناطق از سیاست بود. پیش از آن، او در مرحله نخست، در مقطع دولت اصلاحات از مناصب انتخابی کنار رفته بود. وقتی در سال ۱۳۷۶ از خاتمی در انتخابات شکست خورد و کمی بعد که صندلی ریاست مجلس را هم به مهدی کروبی سپرد. در مرحله دوم هم از جمع اصولگرایان خداحافظی کرد؛ وقتی در سال ۱۳۸۴، سازوکاری که او برای وحدت جناح راست طراحی کرده بود و از دل آن، حمایت از علی لاریجانی بیرون آمده بود، شکست خورد و دو نامزد تکروی اصولگرا در آن انتخابات یعنی قالیباف و احمدینژاد، رای بیشتری از لاریجانی آوردند و حتی یکی از آنان، با شکست هاشمی رفسنجانی پیروز انتخابات شد و از قضا، شمشیر را هم از رو برای ناطق نوری بست و نام او را به عنوان (متهم) فساد اقتصادی در مناظرههای سال ۱۳۸۸ آورد.
ناطق با این رخدادها، دل چرکینی از اصولگرایان و حتی شاید، گلایهای از حاکمیت پیدا کرد و اینچنین بود که تصمیم گرفت جای خود را در سیاست ایران تغییر دهد و به جای اینکه نقطه ثقل وحدت اصولگرایی شود، در سال ۱۳۹۲ و ۱۳۹۶ ستون اصلی ائتلاف اصولگرایان برای انتخاب و ادامه دولت حسن روحانی شد ولی جز این کنشهای مقطعی در زمان انتخابات، فعالیت دیگری از او دیده نشد و ظاهرا این روزها بیشتر وقت خود را در حوزهعلمیه امام حسن مجتبی در لواسان میگذراند.
علی لاریجانی، متولد خرداد سال ۱۳۳۶ است و با ۱۲ سال ریاست، رکورد نشستن روی صندلی رئیس مجلس شورا بعد از انقلاب و در کنار عبدالله ریاضی در طول تاریخ ایران را دارد. بیش از ۱۱سال رئیس صداوسیمای کشور بوده (و فقط محمد هاشمی بیش از او سابقه ریاست این نهاد را دارد)، ۱۰سال در سپاه خدمت کرده، دو سال دبیر شورایعالی امنیتملی و یک سال وزیر ارشاد و حالا، ۵سالی است که مشاور رهبری است؛ ولی ظاهرا همه اینها برای شورای نگهبان کافی نبوده که او را برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۴۰۰، صالح بداند و بعد از آن ثبتنام طوفانی در انتخابات آن سال و ماجراهای انتشار علل ردصلاحیتش، به حاشیه سیاست رفت و حتی در انتخابات مجلس امسال هم لیستی نداد و صرفا به حمایت از چند کاندیدا در شهرستانها اکتفا کرد.
خروج لاریجانی از قدرت هم میتواند بیش از هر چیز، ناشی از اولا، تقابل او با احمدینژاد و ثانیا، حمایت او از روحانی باشد؛ تقریبا شبیه ناطق نوری. لاریجانی بعد از رقابت با احمدینژاد در انتخابات ۸۴، نتوانست با او در سمت مذاکرهکننده هستهای کار کند و سپس در ریاست خود بر مجلس هشتم و نهم، به آن دولت تا جایی سخت گرفت که حادثه مهمی مثل یکشنبه سیاه مجلس (دعوای او و احمدینژاد در روز استیضاح وزیر کار و پخش فیلم برادرش) پیش آمد و سپس در مجلس دهم، حمایتش از برجام، تقریبا او را به طور کامل از اصولگرایان جدا کرد و در گروه جدید سیاست ایران قرار داد که حاصل قلمهزدن اصولگرایان سنتی با اصلاحطلبان پس از ۸۸ بود. گروهی که حالا مدتی است فهمیدهاند، سیاست ایران دیگر جایی برای آنان هم ندارد.
علی مطهری هم متولد سال ۱۳۳۶ است ولی بهمن ماه؛ میدانید که او برادر زن علی لاریجانی است. اگرچه صلاحیتش برای حضور در انتخابات مجلس یازدهم تایید نشده بود ولی در مجلس دوازدهم توانست در انتخابات شرکت کند. هرچند که رای بسیار کمی آورد و حتی به دور دوم هم نرفت. او را با حریتش در مسائل سیاسی بعد از ۸۸ و البته تاکیدش بر مسائل فرهنگی، بهخصوص حجاب در مجلس هشتم تا دهم، به یاد داریم. ترکیبی که اگرچه از او سیاستمداری مستقل ساخته ولی نمیتواند پایگاهی در سیاست ایران برای او بههمراه داشته باشد. چرا که برخی اصلاحطلبان و منتقدان سیستم، حالا دیگر خواهان عبور از الزام قانونی حجاب هستند و معتقدان اصولگرای حجاب که از تذکرهای فرهنگی او دلشاد میشوند، نمیتوانند دل خود را با حمایتهای او از میرحسین موسوی و مهدی کروبی و انتقاداتش به احمدینژاد در کوران حوادث پس از سال ۱۳۸۸ صاف کنند.
مطهری بیش از اینکه با رد صلاحیت شورای نگهبان به حاشیه سیاست رفته باشد، با تفکر سیاسی- فرهنگی خود به حاشیه رفت. تفکری که حتی بعد از حوادث سال ۱۴۰۱ هم تغییری نکرد؛ هرچند که هر ناظری، میتواند بفهمد که جامعه پس از مهر ۱۴۰۱ به شدت با جامعه قبل از آن فرق دارد.
بااینحال، در میان این جمع، امکان بازگشت محسن هاشمی و مهدی هاشمی به سیاست بیش از علی لاریجانی و ناطق نوری است. محسن هاشمی، فرزند هاشمی رفسنجانی است ولی کارنامه مقبولتری از فرزندان دیگر (مهدی و یاسر- فاطمه و فائزه) دارد. نه مشکلات اقتصادی مهدی را دارد، نه مثل فاطمه هنوز پیگیر پرونده مرگ پدر است و نه مثل فائزه از نظام عبور کرده و زندانرفته است.
بهاین ترتیب، او میتواند بهطور مثال در دو مقطع در حوالی انتخابات سال پیش به تلویزیون بیاید و حتی با حسین شریعتمداری هم مناظره کند. حاشیهنشینی محسن هاشمی از این روست که میداند، به احتمال قوی یک شانس برای حضور در مدارج عالی سیاسی بیشتر ندارد و نمیخواهد این شانس را خیلی زود بسوزاند. این است که همچنان تلاش میکند، در سایه نام پدر و البته در قالب حزبی به نام کارگزاران، رشد کند و امیدوار است که مثل سال ۱۳۹۲، روزی برسد که اصلاحطلبان تصور کنند او تنها شانس، برای کسب کرسی ریاست جمهوری یا سرلیستی انتخابات تهران و بعد از آن ریاست مجلس است. آن روز خواهد آمد؟ با درک فعلیمان از سیاست ایران، خیلی بعید است.
و در نهایت محمد مطهری. از او بیش از هرچیز یادداشتهای انتقادی خواندیم؛ در روزنامه اطلاعات و سایت خبرآنلاین. انتقادهای سیاسی برادر را دارد ولی تاکید و نظرگاه او به مسائل فرهنگی را نه. ولی مسئله این است که محمد مطهری ۵۸ ساله، هیچگاه میلی هم برای ورود به سیاست نشان نداده و بیشتر در حوزه مسائل فرهنگی و کار بر روی میراث فکری پدر، متمرکز است.
هشت سال پیش، یعنی در اردیبهشت ۱۳۹۵، به جز محمد مطهری که گفتیم در آن زمان هم در سیاست ایران حضور نداشت، علی لاریجانی رئیس مجلس بود و علی مطهری، نماینده مجلس و علی اکبر ناطق نوری، رئیس دفتر بازرسی رهبری. ششسال پیش نیز در اردیبهشت ۱۳۹۷، اگرچه ناطق دیگر از دفتر رهبری رفته بود ولی همچنان عضو مجمع تشخیص بود و محسن هاشمی هم رئیس شورای شهر تهران شده بود؛ حالا اما سه نفر از آنان یعنی ناطق نوری، مطهری و محسن هاشمی، اساسا منصبی ندارند و علی لاریجانی هم که منصبی دارد، جایگاهی ندارد که حرفش جدی گرفته شود. زمانه عوض شده است. این را میشود از این عکس مجید خواهی، از چهلوپنجمین سالگرد شهادت آیتالله مرتضی مطهری در مسجد جامع نارمک فهمید.