آقای نصیری! خودتی؟
درباره مصاحبه عجیب چهره جنجالی سیاسی سابقا اصولگرا با بیبیسی فارسی
هفت صبح| شامگاه دوشنبه، آقای مهدی نصیری، روزنامهنگار و فعال سیاسی منتقد نظام، از «کلگری»، شهری در ایالت آلبرتا در غرب کانادا روی آنتن شبکه بیبیسی فارسی آمد تا درمورد حکم اعدام صادرشده برای «توماج صالحی» صحبت کند. این جمله را اگر سی سال پیش که نه، شاید همین ده سال پیش هم به کسی میگفتید از شما تست الکل میگرفت تا مطمئن شود که چیزی مصرف نکردهاید ولی واقعیت این است که این اتفاق افتاد. تازه هنوز نگفتیم که نصیری در این مصاحبه، ایده «تاجزاده تا شاهزاده» را هم مطرح کرد .آقای مهدی نصیری! واقعا خودت بودی؟
نسل جوان خیلی دلیل این تعجب را نمیفهمد. برای همین در سه بخش، ابتدا زندگینامهای از او را با هم مرور میکنیم، سپس مواضع او را با مطالعه یک مصاحبه در سال ۱۳۷۰ و مواضع اخیرش مقایسه میکنیم و دست آخر به واکنشها به این مصاحبه میپردازیم.
نصیری کیست؟
مهدی نصیری متولد سال ۱۳۴۲ است، در دامغان سمنان. آنقدر شوق حوزه علمیه دارد که حتی مدرسه را تمام نمیکند و به حوزه میرود، از ۱۲ سالگی. داشتن خانواده روحانی هم البته در این مسئله بیتاثیر نبوده. از اوایل انقلاب برای درس خواندن به قم میرود و تا سال ۱۳۶۵ در این شهر اقامت میکند و درس میخواند. در این مدت تحصیل در دوره مدرسه را هم به پایان میرساند، دیپلم میگیرد و حتی در دانشگاه هم الهیات میخواند.
سال ۱۳۶۵ برای نخستین بار یک مقاله در کیهان منتشر میکند و همکاریاش با این روزنامه را آغاز میکند. کمی بعد به او پیشنهاد میشود که مسئول نمایندگی کیهان در قم شود و سال بعد به او پیشنهاد میشود به تهران بیاید و دبیر سرویس مقالات روزنامه شود. در شهریور ۱۳۶۷ عضو شورای سردبیری روزنامه میشود و کمی بعد سردبیر روزنامه و دو سال بعد، مدیریت مسئولی روزنامه نیز به نام او میخورد.
او تا سال ۱۳۷۳ که حسین شریعتمداری به روزنامه کیهان میآید، در این روزنامه میماند و بعد از آن نشریهای برای خودش میزند به نام «صبح». نشریهای که تا سال ۱۳۷۸ تقریبا به مدت چهار سال منتشر میشود. او از سال ۱۳۸۰ به مدت چهار سال معاون سیاسی شورای سیاستگذاری ائمه جمعه سراسر کشور و از سال ۱۳۸۴ به مدت ۴ سال معاون فرهنگی دفتر نمایندگی رهبری در امارات بود و به جز همه اینها او دو نشریه ماهنامه «سیاحت غرب» را برای مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما در قم و فصلنامه «سمات» را برای مطالعات دینی منتشر میکرد و مسئول انتشارات «کتاب صبح» هم بود که عمدتا آثاری در حوزه غربشناسی منتشر میکرد.
او حتی تا سال ۱۳۹۷ در حلقه اصولگرایان است و حتی داور جشنواره عمار میشود. ولی از سال ۱۳۹۸ نصیری کمکم از مسیر گذشته خود برمیگردد و ظرف شش سال به جایی میرسد که در کانال تلگرامی او که حدود ۵۰هزار مخاطب دارد، تقریبا فقط و فقط، نقد نظام به چشم میخورد.
آخرین نکته در مورد او، دلیل حضورش در کانادا است. نصیری در ویدئویی که ششم اردیبهشت در کانال تلگرامی خود منتشر کرده، میگوید که برای دیدار با پسرش که در کانادا ساکن است، به این کشور رفته و مردادماه هم به ایران بازمیگردد.
مواضع
اما برای اینکه بهتر با تغییرات او آشنا شویم، بریدههایی از یک مصاحبه او در آذر سال ۱۳۷۰ در گفتوگو با مجله سوره اندیشه را با مصاحبههای اخیر او مقایسه کردیم.
حجاب: درمورد حجاب، نصیری در مصاحبه سال ۱۳۷۰ میگوید: «در حالحاضر این نکته مثل روز روشن است که ما با یک هجوم همهجانبه فرهنگی مواجه هستیم ... یکی از اشتباهات جدی ما ظرف چند سال اخیر این بود که تصور میکردیم تمام مشکلات و ابعاد گوناگون هجوم فرهنگی منحصر به بدحجابی است. درحالیکه این نوع تفکر ما را از برخورد با اصل موضوع منحرف میکند و باعث میشود که ریشهها همواره مخفی بمانند و ریشه یعنی تئوریزه شدن بدحجابی و دیگر مفاسد و ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی. یعنی رواج این طرز تفکر در جامعه که بدحجابی چیز خوبی است و حجاب، پدیدهای ارتجاعی و خلاف تمدن است.»
و حالا مثلا بخشی از مصاحبه نصیری با اعتمادآنلاین را بخوانید که دو روز پس از مرگ مهسا امینی انجام شد: «در عرصههای فرهنگی و اجتماعی نمیتوانیم آمرانه برخورد کنیم؛ در همه عرصهها...آمریت را باید کنار بگذاریم، اسلام آمرانه غلط است، تجدد آمرانه غلط است.
همه گفتهاند که یکی از علل سقوط شاه این بود که در صدد تجدد آمرانه برآمد...او میخواست آمرانه بیحجاب کند و ما هم آمرانه میخواهیم محجبه کنیم. ما باید با فرهنگسازی و رأفت و صحبت کردن [آن] را به همان میزانی که میتوانیم انجام دهیم. هر مقدار هم که نتوانستیم، نتوانستیم؛ عیبی ندارد. مگر قرار است تولید انبوه مسلمانی کنیم؟ همان چیزی که پیامبر گفت، مگر قرار است همه مسلمان شوند؟ همه یکجور شوند؟ همه متعبد شوند؟ این نیست!».
مذاکره با آمریکا: درمورد سیاست خارجی نصیری در مصاحبه سال ۱۳۷۰ خود افتخار میکند که «در مسئله مذاکره مستقیم و مقالهای که در یکی از روزنامهها چاپ شد و درواقع توصیهای بود به نظام و دولت برای نشستن با آمریکا بر سر یک میز، یکی از قویترین برخوردها را کیهان (به مدیریت و سردبیری او) داشت.»
و حالا بخشی از سخنان او در یک مناظره در فروردین سال ۱۴۰۲ را بخوانید به نقل از سایت انتخاب: «میگویند چرا آمریکا درمورد برجام سرسختی میکند؟ وقتی برجام امضا شد، از بالا دستور صادر شد که شرکتهای آمریکایی حق سرمایهگذاری در ایران را ندارند و موشکپرانیها شروع شد. آیا آمریکاییها اینقدر ساده هستند که منافع ما را تامین کنند و بعد ما به روند خودمان ادامه دهیم و منافع نفتی و اقتصادی آمریکا را در منطقه نابود کنیم؟ نوع دیپلماسی ما اینگونه است که نمیخواهیم با آمریکاییها به طور مستقیم روبهرو شویم و این خیلی مضحک است.»
مخملباف: بخش دیگری از مصاحبه نصیری در سال ۱۳۷۰ مربوط به این پرسش است که او چرا اینقدر از محسن مخملباف انتقاد میکند. او و آوینی، اصلیترین منتقدان اصولگرای مخملباف در اواخر دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد هستند. نصیری توضیح میدهد که مشکلش با مخملباف از جشنواره فیلم سال ۱۳۶۹ شروع شده است. البته او تایید میکند که قبل از آن جشنواره نیز نسبت به «عروس خوبان» مخملباف گارد داشته ولی اصل مشکلش با مخملباف در این مصاحبه بر سر فیلم «شبهای زایندهرود» است. مشکل شبهای زایندهرود از نظر آقای نصیری چیست؟
اول اینکه «در شبهای زایندهرود نفی تفکر انقلابی و نفی ضرورت مبارزه را به وضوح دیدیم.»
و دوم اینکه «فیلمی بود که در میان فیلمهای بعد از انقلاب (به جز یکی، دو سال اول) بیشترین بدحجابی و بزک در آن به چشم میخورد. فیلمی که یکی از مضامین آن به اصطلاح، عشق بود و آن هم عشق به ضرب بزک و آرایش. یعنی انحراف از عشق به معنای واقعی کلمه که در آن جلوههای طبیعی معشوق موجب جلب عاشق است...و سرخاب و رژلب و چه و چه ... حالا عاشق کیست؟ یک جانباز قطع نخاعی؛ یعنی یکی از چهرههای شاخص ایثار و فداکاری به تکدی عشق معشوقی بزک کرده و هوسباز میرود».
سوم اینکه «فیلم در نهایت، مروج خودکشی بود. در شبهای زایندهرود همه به بنبست میرسند. استاد دانشگاه به بنبست رسید و خودکشی کرد. سرهنگ رژیم شاه به بنبست رسید. جوان عاشق به بنبست رسید. مادر شهید، همسر شهید، جانباز قطع نخاعی و حتی خود سایه به بنبست رسیدند. این یعنی یک نیهیلیسم تمام عیار.»
جالب اینکه در نهایت نصیری معتقد است «قطعا گناه آقای مخملباف با توجه به آن سابقه خوبی که داشت از یک فیلمسازی که از ابتدا گرایشهای الحادی و ضد مکتبی داشته به مراتب بیشتر است. یعنی ایشان با سواستفاده از پرستیژ انقلابی و مذهبیای که قبلا داشت تیشه به دست گرفت و به ریشه زد.»
حالا همین آقای نصیری، یک هفته بعد از هفتم اکتبر، نوشته محسن مخملباف درمورد جنگ غزه را در کانال تلگرامی خود به اشتراک گذاشته که مخملباف در آن نوشته بود: «من هم دوستان فلسطینی دارم و هم دوستان اسرائیلی.... راهحل، اخراج دیگری نیست. راه حل، رسیدن به یک دولت سکولار غیردینی است که .....»
واکنشها
درمورد این تغییر ۱۸۰درجهای، نظرات در فضای مجازی، دو دسته است. برخی میگویند باید حق داد به افراد که تغییر کنند، حتی اگر این تغییرات شدید باشد ولی برخی دیگر اینکه یک فرد در نقطه رادیکال یک جناح باشد و بعد به فاصله کوتاهی به نقطه رادیکال جناح دیگر برود را نشانهای میدانند از اینکه نباید روی این تغییرات و فردی که چنین تغییرات بنیادینی میکند، حساب باز کرد.
با این حال، اصلاحطلبان فارغ از این تغییرات بنیادین نصیری و اینکه او حق چنین تغییراتی دارد یا ندارد؛ نسبت به سخنان او درخصوص پرشدن شکاف بین تاجزاده (به عنوان نماد آنها) و شاهزاده (به عنوان نماد اپوزیسیون) واکنش مشترک نشان داده و آن را نفی کردند و خطی پررنگ بین خود و براندازی نظام کشیدند. نشانه پررنگ این ماجرا را هم میتوان در تیتر یک دیروز روزنامه سازندگی علیه نصیری و مصاحبه کرباسچی دید که گفته بود مهدی نصیری فردی «نامتعادل» است و «به درد تبلیغات در رسانههایی مثل همین بیبیسی میخورد!».