حتی شما آقای حداد عادل
انتخابات روز جمعه نشان از کاهش تاثیر چهرههای قدیمی اصولگرایان بر بدنه اجتماعی این اردوگاه دارد
روزنامه هفت صبح| «۴۱درصد» آمار مشارکت در انتخابات ششمین دوره مجلس خبرگان و دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی است. برخی اصولگرایان معتقدند که آمار خوبی است. میگویند «دشمن» هدفش مشارکت زیر ۲۰درصد بوده و برای همین «بزرگترین» کمپین تحریم انتخاباتی تاریخ را راه انداخته بود؛ ولی به هدفش نرسید و مشارکت «تقریبا» مثل دفعه قبل صورت گرفت. منظورشان انتخابات مجلس سال ۱۳۹۸ است. در آن انتخابات 57/42 (چهل و دو ممیز پنجاه و هفت صدم) درصد از کل واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. ما در اینجا به «خوب» و «بد» ماجرا کار نداریم. ما میخواهیم پیامهای این انتخابات را بر اساس نتایج آن ارزیابی کنیم و ببینیم انتخابات حدودا ۱۶ساعته جمعه چه پیامی داشته است.
یک: حدود ۶۰ درصد مردم رأی ندادند. چرا؟ انگیزهها متفاوت است. برخی اساسا رغبتی به مشارکتی سیاسی ندارند. بیشترین مشارکت تاریخ انتخابات در ایران ۸۶درصد در سال 88 بوده است؛ بنابراین حدود ۱۵درصد مردم حتی در آن فضای دوقطبی هم مشارکت نمیکنند. این نکته برای کسانی باید مورد توجه قرار بگیرد که همه آن ۶۰درصد را میخواهند مخالف جا بزنند. نه، اینطورها هم نیست.
البته که برخی از وضع موجود بهدلایل اقتصادی یا بهدلایلی همانند انگیزههای اعتراضات سال ۱۴۰۱ ناراضیاند و برخی هم به خاطر ردصلاحیتها نامزدی نداشتند؛ البته برخی که نامزدی نداشتند هم در انتخابات شرکت کردند و رأی باطله یا سفید دادند. دیروز وقتی ۴۰درصد از آرای تهران را شمرده بودند، نفر اول حدود ۱۲۰هزار رأی داشت. مقایسه کنید با آمار قالیباف در دور قبل که یک میلیون و ۲۶۵هزار رأی و عارف در انتخابات سال ۱۳۹۴ که یک میلیون و ۶۰۰ هزار رأی داشت. البته که این فشردگی و نزدیکی آرا می تواند به خاطر پراکندگی بیش از حد آرا هم باشد.
در مورد این جماعت ناراضی از مجموع شرایط موجود یا از وضعیت برگزاری انتخابات این نکته را باید در نظر داشت که تمام ابزارهایی که بهکار گرفته شد تا این افراد در انتخابات شرکت کنند از پیام مقامات عالیرتبه و گروههای مرجع تا ادبیات دینی تولید شده برای «تکلیف» دانستن این موضوع و همچنین بهرهبردن از مفاهیم شهروندی که شرکت در انتخابات یک «حق» است تا استفاده از موضوع ملیت و بیان این مساله که کشور و «وطن» یا «ایران» ممکن است در خطر قرار بگیرد و همه برنامههای صداوسیما در این زمینه در این گروه اثر نکرده است. چرا؟ پیام به آنها نرسیده یا آنها اقناع نشدند؟ نمیدانیم. احتمال دومی بیشتر است ولی اینکه همه این پیامها گروهی از مردم را قانع نمیکند، یک نکته مهم است.
دو: در تهران حدود ۲۵درصد رأی دادند. نکته مهم این میزان مشارکت چیست؟ اینکه حدود ۶لیست اصولگرایی از لیست رائفیپور و امنا در منتهیالیه راست گرفته تا لیست قالیباف و پایداری در میانه راست و لیست شورای وحدت در میان اصولگرایان معتدل، به احتمال قریب به یقین کل بدنه اصولگرایی پایتخت را پای کار آورده است و کل این بدنه ۲۵درصد واجدین شرایط در تهران است. شاید اولین کسانی که باید پیام این عدد را بفهمند، مسئولان محلی تهران از استانداری تا شهرداری هستند. آنها باید بدانند که کارگزاران کدام شهر و کدام پایتخت هستند.
سه: اما از مشارکت فارغ شویم و به نتایج بپردازیم. اجازه بدهید از کرمان شروع کنیم. جایی که شورای ائتلاف اصولگرایان سه غول را بهعنوان نامزدهای خود به مردم مذهبی و انقلابی این شهر معرفی کرد. زاهدی، وزیر علوم احمدینژاد، مهندس باهنر، اصولگرای استخوانخردکرده و پورابراهیمی، مردی که دو دوره رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس است. فکر میکنید چه شده؟ هیچکدام بهعنوان نماینده انتخاب نشدند. مهندس باهنر در شهر کرمان، ۳۵ هزار رأی آورده. کمتر از نصف نفر اول و دوم. این نشانه پیشروی قرائت رادیکال در طیف اصولگرایان در شهرهای بزرگ است که حتی اصولگرایان کلاسیک را نیز کنار می زنند. این خبر خوبی است یا باید نگران شویم؟
چهار: این وضعیت برای شورای ائتلاف، نهاد زیرمجموعه آقای حداد عادل فقط در کرمان اتفاق نیفتاده است. در شهر مشهد، هیچیک از پنج کاندیدای برتر تا زمان تهیه این گزارش از لیست شانا نبودند. در تهران، سرلیست شانا یعنی قالیباف نفر چهارم است، درست پس از امیرحسین ثابتی مجری جوان شبکه افق . رتبه دوم به رسایی اختصاص دارد وصدرنشین هم نبویان است. شانا در آذربایجان شرقی به جز حوزه تبریز فقط در یک شهرستان پیروز شده است. آیا جمله پر از اعتماد به نفس آقای دکتر حداد در مورد «چنار» لیست اصلی و «پاجوش»های اطراف آن کار خود را کرده است؟ آیا این انتخابات، نقطه پایانی تشکل آقای حداد عادل و ریاست او بر بخشی از اصولگرایان است؟
اوضاع قمر در عقربی است برای آقای دکتر!توجه کنید در طیف اصولگرایان بعد از گذر از لاریجانی به عنوان یک نماد از اصولگرایی کلاسیک و محمدرضا باهنر به عنوان یکی از معتمدین همیشگی شاخه اصولگرایان و نماینده جامعه اسلامی مهندسین ،حالا حداد عادل هم وثوق و اعتماد لازم میان بدنه اجتماعی اصولگرایان را از دست داده است . رادیکال ها با تمام توان در راه هستند. این خبر خوبی است یا نگران کننده ؟ نه تنها وسط بازها رفته اند و نه تنها از اعتدالیون خبری نیست که اصولگرایان کلاسیک هم قربانی فضای دوقطبی شدهاند. یک قطب رادیکال های تندرو و آن قطب ؟ شما همه !
پنج: قالیباف بدون تردید و بدون هیچ مسامحهای خود بازنده بزرگ این انتخابات است. او بخش بزرگی از اعتبار خود را با افشاگریهای قبل از انتخابات در مورد دو پسرش و ماجرای تراول گیت (فارغ از صحت و سقم ادعاها) از دست داد و بهنظر میرسد باز هم اسیر تئوریها و توصیههای اطرافیانش هیچ پاسخی به این ادعاها نداد و در عوض تلاش کرد با یک پلتیک، لیست مشترکی با جبهه پایداری ببندد و هم آنها را کنترل کند و هم به هدف خود برسد؛
ولی حساب این را نکرده بود که صادق محصولی بقیه نمایندگان پایداری را از طریق لیستهای موازی (مثل لیست امنا) به بدنه رأی اصولگرایی عرضه خواهد کرد و البته حساب این را نکرده بود که آن بدنه رأی ۲۵درصدی به جبهه پایداری نزدیکترند تا او. نتیجه؟ حالا او حتی اگر به مجلس برسد با وضعی (در بهترین توصیف) بد به مجلس خواهد رسید و ریاستش در هالهای از ابهام قرار دارد و از طرف دیگر بخش بزرگی از نمایندگان طیف خود را بهشدت از خود رنجانده است.
شش: حالا بیایید نکات سه، چهار و پنج را کنار هم بگذاریم. ترکیب باخت باهنر و شکست حداد عادل در فهرستش و اینکه قالیباف رقابت را در تهران به سه اصولگرای رادیکال یعنی نبویان و رسایی و ثابتی واگذار کرده، چیست؟ برخی معتقدند که این یعنی پدید آمدن یک مجلس نهم دیگر. یک مجلس که صدای رادیکالیسم در آن بلندترین صدا باشد و خب پژواک این صدا در جامعه ممکن است دوقطبی را تشدید کند.
فراموش نکنید که رادیکالها، پژمانفر را هم در صدر اسامی مشهد دارند ولی خب شاید بهتر باشد برای اینکه ببینیم صدای غالب در مجلس آینده چیست حداقل ۲۴ساعت دیگر صبر کنیم. (این را همینجا بگوییم که قانون انتخابات مجلس تغییر کرده و افراد با ۲۰درصد آرای صحیح (و نه مأخوذه) به مجلس راه پیدا میکنند؛ بنابراین احتمالا در این دوره دور دومهای کمتری را شاهد خواهیم بود.)
هفت: البته این قطعی است که مجلس آینده جوی متفاوت با مجلس فعلی خواهد داشت. چرا؟ بیایید با هم آمار چند استان بزرگ را مرور کنیم؛ در آذربایجان شرقی از ۱۹ نماینده فعلی احتمالا فقط ۵نماینده در مجلس بعد باشند. در مازندران دو سوم ۱۲ نماینده استان تغییر کردهاند. در گیلان ۹نماینده از ۱۳ نماینده عوض خواهند شد.
در خراسان رضوی، قطعا ۹ نماینده فعلی جایی در مجلس آینده نخواهند داشت از جمله علی اصغر عنابستانی، نماینده معروفی که در خط ویژه اتوبوس تهران با آن سرباز درگیر شده بود. در کرمان فقط ۲ نماینده فعلی در مجلس بعدی کرسی خود را حفظ خواهند کرد و هشت نفر دیگر از جمله دو نماینده کرمان که گفتیم و حجتالاسلام حسین جلالی، نماینده رادیکال رفسنجان با نظر مردم تغییر کردهاند. بنابراین، سیمای مجلس آینده، حتی اگر اصولگرایی باشد، به سبک اصولگرایی فعلی نخواهد بود.
هشت: و اصلاحطلبان؟ انتظاری از آنان نمیرفت ولی خب آمارها نشان میدهد که برخی از افراد لیستی که روزنامه شرق تحت عنوان «علیه تندروی» منتشر کرده بود در سطح کشور به مجلس راه پیدا کردند که شاید در کنار مستقلها وزنه ۵۰، ۶۰ نفرهای باشند. مهمترین نکته در مورد اصلاحطلبان این بود که با وجود رأیدادن حسن روحانی، سیدمحمد خاتمی در انتخابات شرکت نکرد. لیست موسوم به روزنهگشایی متوجه شد که پایگاهی در میان بدنه اصلاحطلبی ندارد و در واقع این دو حزب اتحاد ملت و توسعه ملی یا مشارکت و مجاهدین سابق هستند که حرفشان در میان اندک اصلاحطلبان موجود خریدار دارد.
این ممکن است پایان اصلاحات باشد و خروج دائمی آنان از عرصه سیاسی یا ممکن است با نظر مساعد حاکمیت، آغازی باشد بر رفع برخی محدودیتهای آنان و بازگشت آنان به عرصه سیاسی. کدام یک اتفاق خواهد افتاد؟ باید دید که پیام ۶۰درصد رأیندادن و یا آمار احتمالی آرای سفید چطور فهم خواهد شد. فعلا که اصولگرایان شادمان هستند از مشارکت «بیش از ۴۰ درصدی» و ظاهرا این بار آنها هستند که یا پیامها را نمیگیرند یا میگیرند و جور دیگری میفهمند.