شکارچی سایهها در اتاق خاموش شهرک نفت

در دنیای دیجیتال، میتوانید به جایی برسید که در دنیای واقعی غیرممکن است.
هفتصبح | در شمالغربی شهر تهران محلهای هست بهنام شهرک نفت؛ محلهای پر سروصدا، پر از هیاهوی ماشینهایی که عصرها برای افزایش تعاملات اجتماعی، در محله و خیابانهای نزدیک تپه عشاق، دور میزنند.
در همین شلوغی، درست وسط این سر و صداهای عصرگاهی و شبانه، دختری زندگی میکند که بیشتر آدمهای محله حتی چهرهاش را ندیدهاند. مژده ۳۲ ساله، ساکن یکی از آپارتمانهای بلندمرتبه این شهرک است. خانهای که پشت پنجرههایش، داستانی دیگر در جریان است.
مژده پردههای اتاقش را ضخیم و سنگین انتخاب کرده. نه از سر سلیقه، که برای بستن راه نور و صدا به درون پناهگاهش. آنسوتر از این پردهها، جاییست که زندگی واقعیاش شروع میشود؛ زندگیای که در دل یک بازی کامپیوتری رقم میخورد. بازیای به نام Solo Leveling: Arise، محصول کمپانی Netmarble.
مژده هر روز بیصدا، بیهیاهو، از دنیای واقعی بیرون میرود و وارد جهان دیجیتالی میشود که در آن قویست، تصمیمگیرنده است و میتواند با هیولاهای ذهن و زندگیاش رو در رو شود.
در این بازی نقشآفرینی و اکشن، بازیکن در نقش یک شکارچی قدرتمند باید به سیاهچالهای مرموز و خطرناک پا بگذارد، باسهای عظیمالجثه را شکست دهد و با مهارتهایی که بهمرور ارتقا مییابد، مسیر خود را از میان تاریکی باز کند. برای بسیاری، این فقط یک سرگرمیست. برای مژده اما، یک جور بقاست.
او ساعتها دراین فضا میماند. هدفونی بزرگ روی گوشش گذاشته، صدای بیرون را خفه کرده، نور را خاموش کرده و با چشمانی تیز، هر حرکت دشمن را دنبال میکند. اینجا نه مادرش صدایش میزند، نه سر و صدای کوچه مزاحمش میشود. اینجا او خودش است و شمشیر نورانیاش، دنیایی که دشمنهایش قابل دیدن و شکست دادناند.
مژده در کودکی دختر پر حرفی بود. پدرش که رفت، انگار بخشی از صدای او هم همراهش خاموش شد. مادرش کمحرفتر از همیشه شد و خانه پر شد از سکوتهای سنگین و ناگفتههای تلخ. مژده بزرگ شد؛ با همین سکوت، با همین زخمهایی که عمیقتر شدند.
میگوید: «اولین بار که بازی رو نصب کردم، فقط دنبال یه سرگرمی بودم. ولی کمکم دیدم که دارم خشمهامو، حرفهایی که نمیزنم، ناراحتیهایی که جایی واسه گفتنشون نیست، همه رو میریزم توی نبرد با هیولاها.»
هر سیاهچالی که در بازی باز میشود، برای مژده یک استعارهست. استعارهای از رنجها و ترسهایی که در درونش تلنبار شدهاند. او باسفایتها را با دقت انتخاب میکند. ترکیب مهارتها و تجهیزاتش را با دقت طراحی میکند. نه برای امتیاز، نه برای نمایش، بلکه چون هر نبرد، بخشی از خودش را التیام میبخشد.
او در بازی تنهاست، درست مثل زندگی واقعی. اما تنهاییاش در بازی، قدرتمندانه است؛ نه از روی اجبار، بلکه از روی انتخاب. در بازی کسی در کنارش نیست، اما خودش را کافی میداند. خودش تصمیم میگیرد که کی حمله کند، کی عقبنشینی و کی از قدرت نهاییاش استفاده کند.
آرزو دوست نزدیکش که گاهی به او سر میزند تا احوالش را بپرسد، میگوید: «مژده وقتی تو بازیه، یه آدم دیگهست. صورتش جدی میشه، تمرکزش عجیب میره بالا. یهبار دیدم که بعد از بردن یه مرحله سخت، لبخند زد. همون لحظه فهمیدم اونجا دنیای خودش رو پیدا کرده.»
مژده کسی را ندارد که شبها با او درد و دل کند، اما وقتی شخصیت بازیاش ارتقا پیدا میکند، احساس میکند خودش هم بزرگتر و قویتر شده. دنیای واقعی به او فرصت این رشد را نداده، اما این بازی، جاییست که مژده بالاخره برنده میشود.
در اتاقی تاریک، در خانهای ساکت، در دل شهرکی پر سر و صدا، دختری هست که با هر کلیک موس، بخشی از درون زخمیاش را التیام میدهد.
دختری که شاید فردا صبح، وقتی برای چند دقیقه پردهها را کنار بزند تا کمی هوا عوض کند، خورشید را از میان گرد و غبار شیشهها ببیند و با خودش بگوید: «من هنوز اینجام. هنوز بازی تموم نشده. و هنوز شانس بردن هست.»
Solo Leveling: Arise یک بازی اکشن نقشآفرینی (Action RPG) که با گرافیکی خیرهکننده، طراحی دشمنانی با جزئیات حیرتانگیز و داستانی برگرفته از یک وبتون کرهای پرطرفدار، تبدیل شده به یکی از پناهگاههای ذهنی برخی گیمرها.
در این بازی، بازیکن نقش سونگ جینوو شکارچی درجه پایین را بازی میکند که پس از واقعهای مرموز، تبدیل به قویترین موجود در دنیایی میشود که پر از تله، دشمن و خیانت است.
این بازی یک جور تمرین بقا است. تمرینِ اینکه چطور با درد کنار بیاید، چطور هیولاهای درون را بشناسد و چطور با هر مرحله سختتر، خودش را بهتر بشناسد.