ترامپ را با افیون توجیهات نپوشانید!

چگونه رفتار نزدیکان رئیسجمهور آمریکا در تبیین رویکرد او موجب از بین رفتن قدرت تحلیل جمعی میشود؟
هفت صبح| این روزها، سیاست آمریکا بیش از هر زمان دیگری به یک تریلر جنگ سرد شباهت دارد؛ انگار که مأموری از یک دولت متخاصم به شکلی نامرئی به رأس قدرت نفوذ کرده باشد. سربازانی که برای دموکراسی میجنگیدند، بیهیچ حمایت و پشتوانهای در میدان نبرد رها شدهاند. رئیسجمهور ایالات متحده، در اظهاراتی باورنکردنی، از الحاق کانادا، گرینلند و کانال پاناما سخن میگوید.
اتحادهای دیرپا که سالها تکیهگاه امنیت آمریکا بودهاند، ناگهان به لرزه افتادهاند. سوءمدیریت اقتصادی کشور را به لبه پرتگاه رکود کشانده است و در این میان، تنها کسانی که از این هرجومرج سود میبرند، دشمنان ژئوپلیتیکی آمریکا هستند. در میان این هیاهو، کسانی که سالها تحولات جریان حامی ترامپ را دنبال کردهاند، بارها مجبور شدهاند آنچه در حال وقوع است را توضیح دهند. در نشستهای سیاسی شرکت میکنیم، در برنامههای تلویزیونی ظاهر میشویم، با خبرنگاران خارجی دیدار داریم. اما در تمام این موقعیتها، همیشه با پدیدهای تکراری روبهرو میشویم: پخشکننده افیون سیاسی!
این افراد ممکن است سیاستمدار باشند، مدیر یک شرکت بزرگ، یا حتی استاد دانشگاه. اما جایگاهشان هرچه باشد، همگی یک هدف مشترک دارند: ارائه توجیهاتی آرامبخش برای اقدامات جنجالی ترامپ. آنها میگویند، بله، این تصمیمها تحریکآمیز است، اما پشت آنها یک استراتژی بزرگ نهفته است. باید به پیام اصلی توجه کرد، نه سروصدای پیرامونی.
این یک هشدار است، نه فاجعه. باید ترامپ را جدی گرفت اما نه کلمه به کلمه! و بدین ترتیب، آنقدر کلیشهها را تکرار میکنند تا زمان مصاحبه به پایان برسد. این توجیهات مانند افیون عمل میکنند؛ درد را بهطور موقت تسکین میدهند، اما ذهن را کرخت کرده و خطر بلندمدت را افزایش میدهند. افیونهای شیمیایی گیرندههای درد را در مغز مسدود میکنند اما این افیونهای سیاسی، قدرت تحلیل جمعی را از بین میبرند.
برای مثال، در یک کنفرانس امنیتی اروپا، شاید کسی بگوید که ترامپ به متحدان اروپایی فشار میآورد چون هزینه دفاعی خود را بهاندازه کافی افزایش ندادهاند. اما اگر این ادعا درست بود، چرا افزایش بودجه دفاعی هم خشم ترامپ را کاهش نداد؟
چرا معاون اجرایی دولت، لهستان را که بیشترین هزینه دفاعی را در میان متحدان ناتو دارد، تحقیر کرد؟ چرا معاون رئیسجمهور ترامپ در یک مصاحبه تلویزیونی، کشورهایی را که «۴۰ سال جنگی نداشتهاند» به تمسخر گرفت، اشارهای که بسیاری آن را توهین به فرانسه و بریتانیا تلقی کردند، درست زمانی که بریتانیا از بزرگترین افزایش بودجه نظامی خود از زمان جنگ سرد خبر داده بود؟ چرا در کنفرانس امنیتی مونیخ، همین معاون از احزاب راستگرای طرفدار روسیه در اروپا حمایت کرد؟ این اقدامات نشانه نگرانی از بودجه دفاعی متحدان نیست، بلکه چیزی فراتر و خطرناکتر را نشان میدهد.
وقتی ترامپ آشکارا از روسیه حمایت میکند، یک توجیهگر افیونی دیگر ممکن است استدلال کند که این رویکرد بخشی از یک «استراتژی بزرگ» برای مقابله با چین است. اما اگر چنین بود، آیا نباید ترامپ بهجای تحقیر متحدانش، آنها را برای مقابله با پکن بسیج میکرد؟ او نهتنها روابطش را با اروپا و کشورهای حوزه اقیانوس آرام تخریب کرده، بلکه حتی دو همسایه اصلی آمریکا را نیز از خود رانده است.
او در ظاهر بهجز روسیه، هیچ متحدی نمیخواهد، مگر شاید عربستان و السالوادور! در همین حال، دولت ترامپ نهتنها در برابر چین ایستادگی نمیکند، بلکه مواضعش روزبهروز ضعیفتر میشود. او تایوان را شایسته حمایت آمریکا نمیداند، برنامههای کمک خارجی را نابود کرده و نفوذ چین را در آفریقا تقویت کرده است. حتی ایلان ماسک که یکی از چهرههای اصلی دولت ترامپ محسوب میشود، بهشدت در برابر فشار اقتصادی پکن آسیبپذیر است. البته، نباید فراموش کرد که خود ترامپ نیز مبالغ هنگفتی از سرمایهگذاران چینی برای فعالیتهای مالی خود دریافت کرده است.
در این میان، اگر کسی بخواهد جنگ تجاری ترامپ با کانادا را هم توجیه کند، شاید بگوید که این سیاست در واقع پاسخی به ورود غیرقانونی فنتانیل از مرزهای شمالی است. اما این ادعا خیلی زود بیاساس بودنش را نشان داد. اگر هدف، مقابله با قاچاق مواد مخدر بود، چرا ترامپ خواستار الحاق کانادا شد؟ چرا دستیارانش از حذف کانادا از توافقهای اطلاعاتی صحبت کردند؟
این تصمیمات نشانه تنفر از حاکمیت کانادا است، نه یک برنامه برای همکاری امنیتی بیشتر! برای زنده ماندن در این دنیای پرآشوب، باید تهدیدها را آنطور که هستند شناخت. ساختن یک نسخه خیالی از ترامپ که عقلانیتر و منطقیتر از واقعیت به نظر برسد، شاید برای لحظاتی آرامشبخش باشد اما در نهایت فرو میریزدو تا آن زمان، فرصتهای ارزشمندی برای مقابله واقعی با این تهدیدها از دست رفته است.