مقاومت را در گلدان بکار

باغچههای خانگی در روزهای سخت، نماد امید، مقاومت آرام و بازگشت زندگی به خانهها در دل بحران و اضطراب هستند
هفت صبح| در دل روزهایی که بیرون پنجره آسمان خاکستری و هوا سنگین است، باغچهای کوچک یا حتی یک گلدان ساده، میتواند زندگی را به خانه بازگرداند. شاید تا پیش از این، گلهای شمعدانی روی لبه پنجره فقط گوشهای از عادت بودند؛ اما حالا هر ساقه تازه و هر برگ کوچک، معنی دیگری گرفته است.
این روزها، خیلیها در کنج خانههایشان باغبانی را جدیتر از همیشه گرفتهاند. کسی در گوشه آشپزخانه چند شاخه نعنا کاشته، دیگری پشت پنجره اتاق، سبزه کوچکی نشانده و آن یکی با حوصله، هر روز گل شمعدانیاش را آب میدهد و با آن حرف میزند. همین باغچههای کوچک، برای آدمها شدهاند منبع امید و دلیلی برای لبخند زدن، حتی اگر پشت شیشه باد بیاید یا صدای دور آژیرها به گوش برسد.
هر بار که دانهای جوانه میزند، گویی وعده فردا را در دل خانه میکارد. یک دانه فلفل، کمی خاک و نور، بهانهای میشود برای جمع شدن دور سفره، حرف زدن درباره آینده و دیدن رشد چیزی که با دستهای خودمان ساختهایم. در این خانههای شلوغ یا حتی آپارتمانهای کوچک، هر گلدان، جهانی مستقل است؛ گاهی تبدیل میشود به همصحبت مادرها، گاهی به کنج خلوت پدرها یا دنیای خیال بچههایی که مشتاقانه تغییرات هر برگ را دنبال میکنند.
کاشت یک دانه کوچک، سادهترین کار ممکن است؛ اما در دل بحرانها، همین کار ساده، معنی دیگری پیدا میکند. باغچههای خانگی تبدیل شدهاند به نوعی مقاومت آرام؛ ایستادن در برابر تلخی و یکنواختی روزها. هر گلدان تازه که سبز میشود، انگار یک «نه» آرام به ناامیدی و اضطراب است.
در شبکههای اجتماعی، عکسهایی از گلها و باغچههای خانگی دستبهدست میشود؛ زیر هر تصویر، شرح حال و خاطرهای: «این گل را پارسال کاشتم، حالا شکوفه داده»، «هر روز اول صبح بهش سلام میکنم» یا «بچهها مسئول آب دادن به گلها هستند». خانههایی که قبلاً پر از شلوغی بیتفاوت بود، حالا به تماشای سبزی و شکوفه نشستهاند. حتی اگر جا برای باغچه بزرگ نباشد، یک گلدان کوچک کنار پنجره کافی است.
در دل هر خانهای، روزنهای به امید باز میشود. هر صبح که نور از شیشه عبور میکند و روی برگهای تازه میافتد، آدم دلش گرم میشود که هنوز میتوان چیزی را سبز کرد؛ هنوز میتوان به زندگی مجال رشد داد. باغچههای کوچک خانگی، یادمان میاندازند که امید همیشه راهش را از میان خاک و سنگ باز میکند.
گاهی با یک مشت خاک، کمی بذر و حوصله، میتوان روزهای بیرنگ را به سبزی و شادی پیوند زد. شاید همین گلها، قصه فردای روشن باشند؛ قصهای که با دستهای خودمان مینویسیم، حتی اگر آسمان هنوز خاکستری باشد.