قدرتهای نمادین ایران، بازسازی شود

دفاع ازنمادهای ایرانی،تنها وظیفه حکومت نیست. باید دیپلماسی عمومی را احیا و جریانهای رسانهای مستقل را تقویتکرد
هفت صبح| دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا بار دیگر پردهای از بیاعتنایی آشکار به هویت تاریخی و جغرافیایی خاورمیانه برداشت و اعلام کرد که از این پس خلیج فارس را «خلیج عربی» خواهد نامید. در ظاهر شاید این صرفاً یک بازی با واژهها باشد، اما این مسئله در عمق خودش به چیزی بسیار مهمتر گره خورده: قدرت نمادین ایران.
در برابر چنین تحریفهایی، نخستین پرسشی که باید از خود بپرسیم این نیست که چرا ترامپ چنین گفته، بلکه باید بپرسیم ما چه کردهایم و چه باید بکنیم؟ کاری که ما باید بهعنوان یک وظیفه جمعی در نظر بگیریم دفاع از هویت ملی است. پس باید در نظر داشته باشیم که دفاع از هویت ایرانی و نمادهای تاریخی این سرزمین، فقط وظیفه حاکمیت نیست، بلکه یک وظیفه عمومی است. جامعه مدنی، نخبگان، رسانهها، دانشگاهها و حتی هنرمندان باید بخشی از این نبرد باشند.
زیرا جنگ امروز، جنگ تانک و تفنگ نیست. جنگ روایتها و نشانههاست. در جهانی که معانی را میدزدند، سکوت ما یعنی شکست.خلیج فارس، فقط یک نام نیست. نشانهای از حضور تاریخی ایران در منطقهای راهبردی، فرهنگی و تمدنی است. حذف این نام یعنی تلاش برای محو ردپای ایران از گذشته و تضعیف مشروعیت ما در حال و آینده.
صدای جهانی، چهره جهانی
یکی از ابزارهای اصلی در این میدان، شخصیتهای معتبر و جهانیاند. افرادی که نه به حکم انتصاب دولتی، بلکه به واسطه دانش، منش، سابقه یا محبوبیتشان میتوانند سخنگوی فرهنگی و نمادین ملت ایران در جهان باشند. کسانی که وقتی حرف میزنند، رسانههای دنیا گوش میسپارند.
ایران ما امروز بیش از هر زمان دیگری، نیازمند این چهرههاست. نه فقط در سیاست، بلکه در فرهنگ، هنر، علم و ورزش. همانطور که بسیاری از شخصیتهای شناخته شده فرهنگی کشورهایشان را نمایندگی میکنند، ما هم باید ستارههایی بسازیم که نام ایران را با خود به افکار عمومی جهان ببرند. البته که شخصیتهای فرهنگی، ادبی، ورزشی و علمی ما کمشمار نیستند و در همه جای دنیا هم حضور دارند. اما متأسفانه، سیاستگذاریهای محدودگرایانه و محافظهکارانه درون کشور، بسیاری از این ظرفیتها را خاموش کرده و به جای حمایت با تنگنظری و حذف، میدان را خالی کردهایم.
رسانه؛ قلب تپنده دیپلماسی عمومی
در کنار چهرههای جهانی، مهمترین ابزار مقابله با جنگ نمادها، رسانههای معتبر و جریانساز هستند. رسانههایی که نه فقط برای داخل، بلکه برای افکار عمومی خارج از کشور قابل اعتماد و جذاب باشند.ما باید با سرمایهگذاری هدفمند، رسانههای قدرتمند، چندزبانه، مستقل، حرفهای و پویا ایجاد کنیم که بتوانند در برابر تحریفها بایستند. صداوسیما به دلیل سیاستزدگی و بیاعتمادی گسترده، دیگر نمیتواند نقش مؤثری در این عرصه ایفا کند. ما نیازمند نسل جدیدی از رسانهها هستیم. رسانههایی که نه از موضع تبلیغ، بلکه از موضع روایتگری و جریانسازی عمل کنند.
لذا باید توجه داشته باشیم که دیپلماسی عمومی، فقط شعار نیست. نیازمند ساختار، برنامه، محتوا و استراتژی است. امروز بسیاری از کشورها با ساختن مستند، فیلم، پادکست، میم اینترنتی، چهرهسازی و حتی کمپینهای توییتری به تقویت نمادهای خودشان میپردازند و حتی به جنگ نمادهای دیگر کشورها میروند. ما اما، به جای تدارک یک جبهه نمادین قوی، اغلب فقط بیانیه صادر میکنیم.
دیپلماسی عمومی، قربانی بیبرنامگی
از دست رفتن فرصتهای دیپلماسی عمومی فقط به خاطر دشمنی دیگران نیست. بخش بزرگی از آن ناشی از سستی، بیبرنامگی و نادیدهگرفتن قدرت نرم در داخل کشور است. متاسفانه دیپلماسی عمومی ما به «تبلیغات رسمی» تقلیل یافته است، آن هم تبلیغاتی که خود مردم چندان باورشان ندارند، چه برسد به مخاطبان جهانی.
باید درک کنیم که ساخت یک برند ملی قوی، نیازمند سرمایهگذاری بلندمدت، تنوع روایی، استفاده از ابزارهای فرهنگی، هنری و ورزشی و حضور فعال در فضای مجازی و فیزیکی جهان است. واقعیت این است تهدیدهایی از این دست اولین نبوده و آخرین هم نخواهد بود. ترامپ یا هر سیاستمدار دیگری میتواند هر نامی را بر زبان بیاورد، اما مسئله اصلی پذیرش عمومی آن است. آیا جهان، مردم و رسانهها چنین تغییری را میپذیرند؟ پاسخ، به قدرت نمادین ما بستگی دارد.
قدرت نمادین یعنی همان چیزی که یک نام، یک لباس، یک غذای سنتی، یک ترانه یا یک لهجه را جهانی میکند. یعنی همان چیزی که «پیتزا» را ایتالیایی و «سامورایی» را ژاپنی نگه میدارد. ما اگر قدرت نمادین خود را تقویت نکنیم، نمیتوانیم انتظار داشته باشیم دیگران از نمادهای ما دفاع کنند.
یکی از راهکارهای مهم برای حفظ و گسترش این قدرت، تقویت جریانهای رسانهای مستقل و مردمی در داخل و خارج از کشور است. رسانههایی که نه بهدلیل اجبار، بلکه با اتکا به مشروعیت اجتماعی و صداقت حرفهای، روایت ایران را به جهان مخابره کنند. رسانههایی که زبان نسل جدید را بفهمند، با ابزار روز فعالیت کنند و به جای تکرار کلیشهها، روایت تازهای از ایران بسازند.
اتحاد نمادین در میان اختلافات سیاسی
ما ایرانیان ممکن است درباره هزار و یک مسئله با هم اختلاف داشته باشیم، از دین و سیاست گرفته تا سبک زندگی و انتخابات. اما در یک چیز مشترکیم، ایران. همان کشوری که از دل تاریخ هزاران سالهاش، نمادهایی مثل نوروز، زبان فارسی، معماری ایرانی و البته خلیج فارس بیرون آمدهاند.
حمله به این نمادها، حمله به همه ماست. تحقیر یک نماد، نه فقط تحقیر دولت یا نظام، بلکه تحقیر ملت است. فراموش نکنیم کسانی که تلاش میکنند بین مردم ایران بر سر خلیج فارس تفرقه بیندازند، در واقع دنبال کاهش قدرت نمادین این ناماند. آنها میدانند که اگر این نماد فرو بریزد، نوبت بقیه خواهد رسید.
بنابراین در جهانی که روایتها میدان نبرد اصلیاند، هیچ چیز به اندازه قدرت نمادین و قدرت فرهنگی اهمیت ندارد. دیگر اینگونه نیست که صرفاً زرادخانهها و بودجههای نظامی تعیینکننده موقعیت یک کشور باشند، آنچه تعیین میکند ایران در ذهن و قلب جهانیان چه جایگاهی دارد، داستانی است که دربارهاش روایت میشود.
نمادهایی مانند نام خلیج فارس صرفاً واژگانی جغرافیایی نیستند. آنها مرزهای هویتی ما هستند. ستونهایی که هویت تاریخی، فرهنگی و تمدنی ما بر آنها ایستاده است. نبرد بر سر این نمادها، نبرد بر سر تصویر ایران است، نه تنها در نقشه جهان، بلکه در ذهن جهانیان. برای بازسازی قدرت نمادین ایران، باید از خودمان آغاز کنیم. یعنی نهادسازی، جریانسازی و روایتسازی کنیم.
یکی از نخستین کارهایمان هم تقویت چهرههایمان در سطح جهانی است. چهرههایی که در فرهنگ، علم، ورزش و هنر بتوانند با صدایی رسا و اعتباری بینالمللی از ایران سخن بگویند. دوم، راهاندازی و تقویت رسانههای قدرتمند، مستقل و معتبر است که با زبان جهانی با دنیا سخن بگویند، نه فقط با تبلیغات کلیشهای.
همچنین ما به نهادی تخصصی در حوزه دیپلماسی عمومی نیاز داریم. نهادی که نه در حد یک دفتر وابسته، بلکه با اختیارات واقعی، بودجه مشخص و پیوند با نخبگان و فعالان فرهنگی، بتواند قدرت نرم ایران را سازماندهی و هدایت کند. در کنار آن باید برای نمادهای ملی از جمله خلیج فارس، کمپینهای فرهنگی و دیجیتال طراحی شود؛ پویشهایی هدفمند که در شبکههای اجتماعی و رسانههای جهانی، روایت ما را برجسته کنند.
همچنین حضور مؤثر در نهادهای بینالمللی همچون یونسکو و طراحی راهبرد ارتباطی برای پلتفرمهای جهانی مانند اینستاگرام، یوتیوب یا ایکس (توییتر سابق)، باید جزو سیاستهای رسمی ما قرار گیرد.
فراموش نکنیم که همه ما در یک چیز اشتراک داریم: دفاع از نام ایران. و امروز این دفاع، نیازمند قدرت نرم، هوشمندی رسانهای و دیپلماسی عمومی کارآمد است. اگر امروز هوشیار و متحد نباشیم، فردا تنها نام خلیج فارس نیست که به تاراج میرود، بلکه تصویر ایران نیز از حافظه جهانی حذف خواهد شد. یا روایت خود را میسازیم، یا در روایت دیگران گم میشویم.