قصه های گمشده - ۵۱ | شنیدی چی میگفتند؟
علی لاریجانی در خاطراتش به نحوی رضا قطبی را ستوده است!
هفت صبح| دیروز کمال بردبار مطلب مفصلی درباره رضا قطبی نوشت.پسردایی فرح دیبا که به دوران مدیریتش بر سازمان رادیو وتلویزیون مشهور بود و در نهایت سه روز پیش در 86 سالگی در پاریس درگذشت. راستش در این فاصله کلی متنهای متفاوت درباره قطبی منتشر شد که برخی ازآنها را اینجا برایتان با ذکر منبع نقل میکنم که عموما بسیار خواندنی هستند:
مهرداد حجتی روزنامه نگار قدیمی در صفحه اینستاگرامش نوشته است:
«علی لاریجانی در خاطراتش به نحوی رضاقطبی را ستوده است!در خاطراتی که به شکل پاورقی در روزنامه جام جم منتشر شده است.او در روزهای نخست ریاستش در صدا وسیما،هنگام بازدیداز هر قسمت،با انبوهی تعریف و تمجید از دوران ریاست رضاقطبی مواجه شده بود....
لاریجانی اما تنها ستایشگر او نبود.در همه این سالها، بسیاری از رضا قطبی به عنوان موفقترین مدیر فرهنگی آن دوران یاد کردهاند.چرا که او به عنوان طراح و مغز متفکر بسیاری از تحولات مهم و جریان ساز فرهنگی دو دهه - ۴۰ و ۵۰ - تأثیر ماندگاری از خود برجا گذاشته است.ایده بسیاری از پروژههای بزرگ که بعدها بهنام فرح تمام شد با مشورت او بهدست آمده است... او سازمانی بهنام جشن هنر طراحی کرد و در آن بخشهای متنوعی از هنرهای مختلف تدارک دید.سازمانی که قرار بود تکانه بزرگی در همه عرصههای هنر این سرزمین ایجاد کند.
او در رادیو تلویزیون هم تحولات بزرگی را رقم زد.در رقابت با مهردادپهلبد - وزیر فرهنگ وهنر - تئاتر و سینما دایر کرد.مجموعه زیبا و مدرن «تئاتر شهر» را بنیان گذاشت و تا سال ۵۷ زیر نظر تلویزیون اداره کرد... او پس از سرخوردگی ابراهیم گلستان -در پی مرگ فروغ- استودیوی مدرن او را خریداری و بخش تولید فیلمهای ۳۵ میلیمتری سینمایی را در آنجا راهاندازی کرد.نام استودیو را از گلستان به «تل فیلم» تغییر داد و برای اکران محصولات «تل فیلم»، «سینما پلازا» را در حد فاصل دانشگاه تهران و تئاتر شهر افتتاح کرد.او هوشمندانه آن دو مکان را نزدیک به دانشگاه تهران،برای دسترسی آسان تر قشر کتابخوان راه اندازی کرده بود.او انتشارات سروش را هم پایه گذاری کرد و مجله هفتگی «تماشا» -«سروش» کنونی- را روانه دکهها کرد.»
اما روایتهای دیگر. بسیاری از مورخین دهه۵۰ در ایران معتقدند رضا قطبی تمایلات چپ داشته است و گفته میشود به همین دلیل ساواک درباره او گزارشهای زیادی برای محمدرضا ارسال میکرده است حتی گفته میشود پخش مراسم تشییع جنازه غلامرضا تختی از تلویزیون باعث دلخوری محمدرضا از قطبی و کدورت روابط آن ها برای مدتی بوده است.
سپهبد محسن هاشمی نژاد فرمانده گارد شاهنشاهی درباره نحوه فعالیت او در تلویزیون ملی ایران گفته است:
خود من در کانال دو فیلمی را دیدم که به دانشجویان نشان میداد به چه ترتیب شما در مقابل پلیس مقاومت کنید. یک فیلم سینمایی که موضوعش این بود. و همان شب من به آقای قطبی تلفن کردم که آقا شما چه منظوری از این کار دارید؟ شما نمیبینید الان وضع دانشگاهها به چه صورتی است که هر روز پلیس با دانشجویان درگیر است؟ شما دارید درس میدهید به اینها؟
فرارو به بخشهایی از مصاحبه رضا قطبی با بنیاد مطالعات ایران پرداخته که در بخشهایی ازآن آمده:
قطبی درباره ۱۷شهریور و استعفا از ریاست سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران میگوید:
هردفعه دولت عوض میشد من استعفا میدادم ... شریف امامی که آمد(4 شهریور 1357 و چند روز بعد از فاجعه سینما رکس آبادان که به استعفای دولت آموزگار منجر شده بود. در 28 مرداد 1357) ما را در جلسه هیات دولت خواست. جلسه که تمام میشود، گفت به دفتر من بیا؛ گفت دو هفته بمانید تا من یک نفر را پیدا کنم.دو هفته ایشان شد ۱۷ شهریور، در نتیجه ۱۷ شهریور من خود را مستعفی میدانستم....
قطبی درباره ماجرای پخش دادگاه خسرو گلسرخی میگوید: «ساواک این کار را کرد، ما هم مخالفت نکردیم. از خارج هم خبرنگار آمد. در خارج مطرح شده بود که محاکمات در ایران به شکلی است که فرد نمیتواند از خود دفاع کند.
صحبت علنی شدن دادگاه گلسرخی، قبل از آن مطرح بود. وقتی جریان پخش دفاعیات پخش شد، تصور ما بر این بود که او اعدام نمیشود. ما یک دادگاه را پخش میکنیم و نشان میدهیم که یک نفر بر پایه عدالت، محاکمه میشود و اگر هم محکوم میشود، به یک سال زندان محکوم میشود یا شاید تبرئه شود. آن اتفاق برای ما فاجعهآمیز بود.
اما نوع دفاعی که گلسرخی از خودش کرد، عجیب بود. در سیاهکل داستان اسلحه و قیام مسلحانه مطرح بود و جزای آن مرگ است. ولی نوع دفاعی که گلسرخی از خود میکند و میگوید من این اعتقادات را دارم و در کشتن دستی نداشتم. در داخل رادیو تلویزیون این دفاعیات اثر بد گذاشت. مردم تصمیم میگیرند فرد گناهکار است یا خیر؛ در نهایت باعث شد عده زیادی حس کردند که گلسرخی نباید محکوم به مرگ میشد از جمله شهرنوش پارسیپور که در آنجا کار میکرد و در جشن هنر کار خود را به خوبی انجام میداد اما بعد از این واقعه استعفا کرد.»
رئیس رادیو تلویزیون ملی قبل از انقلاب درباره دیدار با موسی صدر میگوید: «امام موسی صدر در لبنان با سفیر برخورد داشت و به معنایی من واسطه قرار گرفتم. امام موسی با یکی از همکاران ما خویشاوندی داشت. ایشان در ملاقات با من به کارهای مخالفین اشاره کرد و گفت که ایرانیها در لبنان صحبتهای [آیتالله] خمینی را ترجمه میکنند. آنجا بود که اولین بار نام [آیتالله] خمینی را خارج از مسائل ۱۵ خرداد شنیدم. ...
قطبی در ادامه صحبتهای خود به علت شکستن روحیه شاه در اوج بحرانهای سال ۵۷ اشاره میکند: «بعد از اینکه از تلویزیون رفتم، چندین تقاضای شرفیابی کردم. در اولین جلسهای که بعد از استعفا ایشان را در روز بعد از عید فطر دیدم، روحیه خیلی بدی داشتند. من آن وقت روحیه خوبی داشتم و میخواستم از تمام جریانات استفاده خوب شود.
شاه از قرار معلوم بیرون رفته بودند و به هر وسیلهای فریادهای مرگ بر شاه را شنیدند و اولین بار بود که ایشان شخصاً شنیدند که مردم چه میگویند. تا آن موقع گزارش میرفت که دانشجوها به تحریک خارجیها، به مقدسات ملی توهین کردند. آن جا شاه میبیند که یک دسته با خشم به شخص او بد میگویند. این اتفاق در شکسته شدن اراده شاه خیلی مؤثر بود. در آن روز شاه را با قیافهای که هرگز ندیدم، میگفتند شنیدی چی میگفتند؟»