قصه های گمشده - ۵۰ | چگونه کوزیچکین گریخت؟
درباره پناهندگی نفر دوم سفارت شوروی در ایران به انگلیس
هفت صبح| ماجرای ادامه عملیات ضد جاسوسی علیه شوروی حتی با از بین رفتن ساواک، غائله سعادتی و بالاخره سرکوب حزب توده از داستانهای جالب ابتدای انقلاب است. عبدالله شهبازی مورخ صاحبنام گزارشی کار کرده درباره پناهندگی نفر دوم سفارت شوروی در ایران به انگلیس که شهبازی آن را دلیل اصلی موج عملیات علیه حزب توده قلمداد میکند. شهبازی نوشته:
روز جمعه،۳۰ مهر ۱۳۶۱ وزارت کشور بریتانیا اعلام کرد که ولادیمیر کوزیچکین، نایب کنسول ۳۵ساله سفارت شوروی در تهران، به بریتانیا وارد و به او پناهندگی داده شده. این در حالی است که اتومبیل کوزیچکین خرداد ۱۳۶۱ در حوالی تهران پیدا شده بود آبزرور این فرضیه را مطرح کرد که کوزیچکین در این فاصله در آمریکا بوده و سیا اطلاعات او را اخذ میکرده است.
دولت بریتانیا به عضویت کوزیچکین در کا.گ.ب. اشاره نکرد ولی در روزهای بعد نشریات بریتانیا و آمریکا از او بهعنوان مهمترین مأمور کا.گ.ب. که در ده سال اخیر به غرب پناهنده شده یاد کردند. این در حالی است که پناهندگی کوزیچکین را نقطه عطف در ضربه ۱۷ بهمن ۱۳۶۱ به حزب توده و اطلاعیه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ دادستانی کل انقلاب اسلامی میدانند دال بر غیرقانونی شدن این حزب و متعاقب آن دستگیری حدود شش هزار نفر از اعضای آن. چه کوزیچکین بود چه نبود سرکوب حزب توده در آینده نه چندان دور قطعی بهنظر میرسید ولی شدت عمل و تبلیغات سنگین بعدی برای کمتر کسی متصور بود. پناهندگی کوزیچکین این فرایند محتوم را تسریع کرد و فضای سیاسی تندی علیه اتحاد شوروی و حزب توده پدید آورد و محملی شد برای فشار سنگین بر دستگیرشدگان و وادار کردن آنان به اعترافات تلویزیونی.
کوزیچکین در ۱۲ خرداد ۱۳۶۱ از ایران خارج شد. حدود سه ماه بعد، در شهریور ۱۳۶۱، سرویس اطلاعاتی بریتانیا (ام.آی. سیکس) از طریق پاکستان به ایران اعلام کرد که مطالب مهمی درباره فعالیت کا.گ.ب. در ایران دارد و میخواهد در اختیار مقامات جمهوری اسلامی بگذارد. هیاتی از مقامات ارشد اطلاعاتی ایران، جواد مادرشاهی و حبیبالله بیطرف، عازم پاکستان شد. رفسنجانی در یادداشتهای دوشنبه، ۵ مهر ۱۳۶۱ مینویسد:
«عصر مهندس جواد [مادرشاهی] و حبیب [بیطرف]، که برای گرفتن اطلاعات از فردی مطلع به پاکستان رفته بودند، آمدند و مطالب جالب و مفیدی که از او گرفتهاند- درباره عملکرد کا.گ.ب.و حزب توده و سیاست آینده شوروی در ایران- گزارش دادند.»
جواد مادرشاهی (متولد ۱۳۲۹ در مشهد) عضو برجسته انجمن حجتیه و دانشآموخته دانشگاه صنعتی آریامهر بود و سازمان اطلاعاتی انجمن حجتیه بنام «کمیته تحقیق و پژوهش» را اداره میکرد. این نهاد سازمانی کوچک و مخفی بود که تنها برخی اعضای نخبه و توانمند انجمن به عضویت آن درمیآمدند و به نفوذ و سایر اقدامات جاسوسی علیه بهائیان میپرداخت.
زمانی که آیتالله خامنهای رئیسجمهور شد مادرشاهی مشاور امنیتی بود و او از این جایگاه بر دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی نظارت داشت. در سال ۱۳۶۲ جواد مادرشاهی از طرف ریاستجمهوری و سعید حجاریان از طرف نخستوزیری طراح و مؤسس سازمان اطلاعاتی جدید ایران بهنام وزارت اطلاعات بودند. در جلسه ۲۶ تیر ۱۳۹۸ کانون زندانیان سیاسی مادرشاهی در پاسخ به پرسش ایرج جمشیدی، روزنامهنگار و فعال و زندانی سیاسی قبل از انقلاب، ماجرای سفر فوق را شرح داد. او گفت:
«من در تهران بودم. آقای خامنهای، مقام معظم رهبری که آن دوره ریاست جمهوری بودند، در مشهد بودند. به من زنگ زدند. گفتند برو پهلوی آقای هاشمی رفسنجانی و مأموریتی است و انجام بده. رفتم خدمت آقای هاشمی رفسنجانی. ایشان گفت: انگلیسیها یک دیپلمات روسی را ربودند و بردند و مباحثی را افشا کرده در آنجا که ممکن است برای شناسایی حزب توده برای ما مفید واقع شود. انگلیسیها قبول کردند که او را بیاورند در پاکستان و ما برویم و بتوانیم اطلاعاتی را از او بگیریم. شما و آقای حبیبالله بروید. همه میگویند حبیبالله عسگراولادی است. نه، آقای حبیبالله بیطرف بود.»
حبیبالله بیطرف (متولد ۱۳۳۵ در یزد) دانشجوی ورودی سال ۱۳۵۳ به رشته راه و ساختمان دانشکده فنی دانشگاه تهران بود و یکی از اعضای شورای مرکزی دانشجویان که در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ سفارت آمریکا را اشغال کردند و به «دانشجویان خط امام» معروف شدند. بیطرف سپس به عضویت سپاه پاسداران تازه تأسیس درآمد و با تشکیل سازمان اطلاعاتی نخستوزیری، با نام «دفتر اطلاعات و تحقیقات» در مهر ۱۳۵۹، مسئول امور مربوط به شوروی و حزب توده و از گردانندگان اصلی این سازمان شد. بیطرف از سال ۱۳۶۵ استاندار یزد بود و در سالهای ۱۳۶۹- ۱۳۷۲ معاون آموزشی وزارت نیرو و در سالهای ۱۳۷۶- ۱۳۸۴، در دولت خاتمی، وزیر نیرو. او در سال ۱۳۷۷ از بنیانگذاران «جبهه مشارکت ایران اسلامی» بود که سرشناسترین سازمان اصلاحطلب بهشمار میرفت.
گفته میشود کوزیچکین در 12 خرداد 1361 سفارت شوروی در تهران را ترک کرد، با اتومبیلش به سمت مرز ترکیه رفت و با استفاده از گذرنامه بریتانیایی به نام مایکل راد وارد ترکیه شد. کوزیچکین در یادداشتهای خود ادعا میکند که پناهندگی او تصمیمی ناگهانی بود و این انتخاب را پس از کشف گم شدن برخی اسناد محرمانه اتخاذ کرد که مسئولیت آن را بر عهده داشت و از ترس عواقب اجتنابناپذیر تصمیم به فرار گرفت.
سعید حجاریان، نفر دوم سازمان اطلاعات نخستوزیری در آن زمان، میگوید: «ابتدا از طریق مأمور دوجانبه مطلع شدیم که کوزیچکین به زودی ایران را ترک خواهد کرد. بعد تیم تعقیب و مراقبت کوزیچکین اطلاع داد که اتومبیل کوزیچکین در حال خروج از تهران است. فکر کردیم اشتباهی میرود اما به سمت غرب کشور رفت. به ما اطلاع دادند که او با اتومبیلش از تهران دارد خارج میشود. ما گفتیم به تعقیب او ادامه دهید. اما متأسفانه در جریان تعقیب و مراقبت او از چنگ ما گریخت.» (گفتوگو با سعید حجاریان، اندیشه پویا، شماره ۳۸، مهر و آبان ۱۳۹۵، ص ۷۰.)
لئونید شبارشین، مسئول ایستگاه کا.گ.ب. در ایران در سالهای ۱۹۷۹- ۱۹۸۳، و سایر نیروهای قدیمی و کارکشته کا.گ.ب. تأکید میکنند که کوزیچکین از خیلی قبل با سازمان اطلاعاتی بریتانیا کار میکرد. شبارشین اشاره میکند به ماجرای ولادیمیر گولووانف و خانوادهاش که در اواسط ژوئن ۱۹۸۰، یعنی اواخر خرداد و اوایل تیر ۱۳۵۹، در اثر تعقیب و آزار مضاعف خود و خانوادهاش و زیرورو کردن آپارتمانشان مجبور به خروج از ایران شدند. بهنظر شبارشین این عملیات کار ام. آی. سیکس و ساواک بود.
لئونید شبارشین
او مینویسد: انگلیسیها با همکاری بقایای ساواک توطئه چیدند تا معاونش، «ولادیمیر گ.»، را از سر راه بردارند و مسیر را برای رسیدن کوزیچکین «خائن» به مقام بالاتر و نزدیکتر به شبارشین هموار کنند. کوزیچکین در خاطراتش ماجرای آزار گولووانف و خانوادهاش و خروج او از ایران را شرح داده است. گولووانف رئیس کوزیچکین بود و با رفتن او کوزیچکین به جایش در جایگاه رئیس شاخه N [مسئول فعالیتهای غیرقانونی] قرار گرفت.