یادداشت | اتمسفر گسلها؛ نگرانی از فردای نزدیک کشور
روزهایی که هاشمیرفسنجانی، خاتمی، احمدینژاد یا حتی روحانی بر کرسی ریاست قوه مجریه نشسته بودند
هفت صبح| محمدعلی، پسر من، دهساله است. پایان فعالیت رئیسجمهور بعدی -اگر دو دورهای باشد، او هجدهساله خواهد شد و این یعنی کل دوران نوجوانیاش را در یک اتمسفر سیاسی رشد میکند. کمی به روزهای نوجوانی خودمان فکر کنیم، به روزهایی که هاشمیرفسنجانی، خاتمی، احمدینژاد یا حتی روحانی بر کرسی ریاست قوه مجریه نشسته بودند؛ کشور بهرغم اشکالات فراوان، اتمسفرهای مختلفی داشت.
اتمسفری که ما در آن تنفس میکردیم و هر کدام گزارشی از احوالات آن روزگار، بیمها و امیدهایمان به خاطر میآوریم. فرزندان ما قرار است نوجوانیشان را در یک اتمسفر جدید رشد کنند. جوانان ما قرار است در این اتمسفر نو کار کنند، وارد زندگی مشترک شوند یا در دانشگاهها درس بخوانند. حتی اگر قبول نداشته باشیم که در سیاستهای کلی تفاوتی حاصل میشود، یا در شرایط اقتصادی، اوضاع متفاوت خواهد شد، باید بپذیریم که اتمسفر اداره هر کدام از روسای جمهور بالا در حال زندگی ما تأثیر گذاشته است.
ادراک و احساس عمومی ما متفاوت بوده و احوالمان فرق میکرده است. پسر من دهساله است و هشت سال دیگر هجده ساله خواهد شد. من نگران حال او و همنسلانش و بزرگترهایش هستم. نگران اتمسفری که در آن رشد خواهند کرد. فردا مرحله دوم انتخابات ریاستجمهوری برگزار میشود و بالاخره از میان مسعود پزشکیان و سعید جلیلی، یکنفر ردای ریاستجمهوری را بهتن خواهد کرد.
در هفتههای گذشته درباره نداشتن ایده مرکزی، گفتمان روشن بهروز و فقدان فرایند فلسفی در تداوم گفتوگو و اهمیت به رسمیت شناختن آراء و نظرات مختلف در کشور مفصل نوشتم و با نگاه نقادانه، به اندازه بضاعت خودم، درباره آثار سوء شکافها و گسلهای اجتماعی سخن گفتم.
نگرانیام از فردای ایران و عدم مشارکت فعالانه نسلهای جدید در امر سیاسی را شرح کردم و از آنچه به نظرم نقاط ضعف و نقص ماست پرده برداشتم. مشارکت چهلدرصدی در دور اول انتخابات، گویای آن نگرانیهاست. گویای شکاف عمیق میان بخش زیادی از مردم با سرنوشت خود. حالا اما یک نگرانی بزرگتر در پیش است. نگرانی از فردای نزدیک کشور. فردایی که از همین شنبه آغاز خواهد شد و ممکن است تا هشت سال همراه ما باشد.
مشارکت چهلدرصدی، یعنی فقدان حضور جمعی و تضعیف و تحلیل سرمایه اجتماعی. یعنی اتمسفری که دیگر مطلوب ما نیست. امروز گسلهای متعدد اجتماعی فعال شده است. گسل میان نسلها، اقوام، مذاهب، طرفداران و منتقدان حاکمیت، مشارکتکنندگان سیاسی و تحریمیها. مذهبیها و غیرمذهبیها. متولدان دهه هشتاد و نود با متولدان دهه پنجاه و شصت. استفادهکنندگان از اینترنت جهانی و تحریمکنندگان آن، حتی گسل میان کسانی که نام انقلابی و حزبالهی را یدک میکشند.
گسلهای اجتماعی یعنی زخمهای عمیقی که مدام در حال خونریزی است و جان وطن را میگیرد. گسلهایی که اثر آن صرفاً بر شکل اداره دولت نیست، بلکه بر کل اتمسفر ایران و ایرانی مؤثر خواهد بود.برای من اینکه نامزدهای راهیافته به مرحله دوم، آیا توان ترمیم و مرهمگذاری بر این گسلها را دارند یا نه مسئله نیست، برای من امروز تنها اتمسفر شکل گرفته در دوران حضور هر یک از این دو، و تاثیر ملموس آن در روند تعمیق و توسیع گسلها، مهم است.
اینکه فرزندان ما، در یک جامعه با چند شکاف حاد، چطور نوجوانی و جوانی خود را سپری کنند. اینکه اتمسفر موجود، باعث تشدید و تعمیق گسلها و پیامد زلزلههای فراوان و آوار بر سر ایشان میشود، یا آنها نسبتاً کمی آرامتر و به دور از جنجال و هیاهو زندگی خواهند کرد. من حتی به دنبال ترمیم هم نیستم. همین که اتمسفر باعث شود، زلزلهها به تعویق بیفتند تا فرصت چاره بیشتر باشد، یک خواسته مطلوب است.
همین که آرام بگیریم و امیدوار باشیم محمدعلیها، با حضورشان تغییری در سپهر سیاسی کشور ایجاد میکنند کافی است. همین که صبح وقتی از خواب بیدار میشویم و هنگام نفس کشیدن، کمی و فقط کمی احساس سبکی بکنیم، کافی است. امروز همه ما در این ساعات پایانی باید برای مشارکت مردم تلاش کنیم. همه ما باید اطرافیانمان را قانع کنیم که رای دهند و احوال حاکم بر جهان فرزندان این سرزمین را انتخاب کنند. باید دستبه دست هم بدهیم تا اتمسفر فردایمان را خودمان بسازیم، که اگر آسمان حالش بهتر نشود، شکافهای روی زمین، خطرناکتر خواهند شد و در روز خطر هیچکس از ما و فرزندانمان برکنار نیست.