کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۹۷۹۳
تاریخ خبر:

خشم میوه فروش محله ما

خشم میوه فروش محله ما

در مورد دشنام‌، ادبیات سیاسی‌، منش رئیس‌جمهور و سلطنت موتورسواران

هفت صبح| ا۱-تومبیلم را بر خیابان سهروردی پارک کردم و وقتی شب خواستم به خانه برگردم، ‌دیدم یک پژو 206 سفید خیلی خودمانی پارک دوبل جلوی ماشین من کرده و راه خروجم را بسته‌. جست‌وجویم در کلیه فروشگاه‌های دو طرف خیابان برای پیدا کردن راننده ماشین به جایی نرسید. داروخانه، سوپر مارکت، نان فانتزی، نان سنگکی، ‌قنادی... هیچ خبری نبود.

میوه فروش محل که ناظر این اتفاق بود از من عصبانی‌تر بود و مدام به راننده ناشناس 206 بدوبیراه می‌گفت وحتی دو سه تا مشت به بدنه اتومبیل زد که دزدگیرش به راه بیافتد که خب ثمری نداشت اما قرشدگی خفیفی را نصیب ماشین کرد. به ناچار زنگ زدم110 و ماجرا را گفتم. ناامیدانه داخل ماشین نشستم و میوه فروش هم در پیاده‌رو همچنان با عصبانیت به راننده بی‌فکر 206 بد و بیراه می‌گفت تا این‌که ناگهان یک پسر جوان از راه رسید و با سرعت نور سوار ماشینش شد و من اصلا فرصت نکردم از ماشین پیاده شوم. و  فقط توانستم بگویم این چه کاری است آقا‌؟‌25 دقیقه معطلم حداقل یک معذرت‌خواهی بکن  که راننده 206 سریع از بریدگی خیابان دور زد و در مسیر معکوس به راه افتاد و من فقط یک دشنام خفیف (بدبخت!)  نثارش کردم که اصلا بعید می‌دانم به گوشش رسیده باشد و اصلا موضوعیتی هم نداشت چرا که بدبخت ماجرا من بودم نه او!

و بعد من ماندم و میوه فروش که با حیرت من را نگاه کرد و بعد از چند لحظه سکوت در حالیکه دو دستش را بالا برده بود  با عصبانیت سر من داد زد: همین‌؟‌ بدبخت؟‌ این چه جور فحش دادن بود. باید بگویی: ... و بعد چندین فحش غلیظ و سنگین را برای آموزش به من نثار راننده فراری 206  و اقوام نزدیکش کرد. خلاصه میوه فروش محله را خیلی از خودم ناامید کردم.

 

۲-راستش درآن فیلم معروف که حجت‌الاسلام رئیسی نگران ناهار کارگرها بود من هیچ نکته منفی احساس نکردم. خیلی هم جالب و جذاب است که رئیس جمهور یک کشور  نگران ناهار خوردن جمعی از کارگرها باشد. اگر یک رئیس‌جمهور کانادایی یا برزیلی این سوال را بپرسد تلقی دوستان کاملا متفاوت خواهد بود. نارضایتی شخص من از دولت بابت این کنش‌های اجتماعی نبود. حتی آنجا که می‌گوید خودم رانندگی کنم هم کنش صمیمی و قابل فهمی دارد. در عرصه بین‌الملل هم تلاش و تکاپوی او و وزیر امورخارجه با جربزه‌اش کاملا برایم مفهوم و جالب بود. شاید  نارضایتی شخصی من  از دولت رئیسی سپردن ابتکار عمل در برخی مسائل اجتماعی در حوزه طبقه متوسط، به نهادهای امنیتی و نهادهای بسیار مذهبی رادیکال بود.

مسائلی مثل اینترنت و فضای مجازی و مسائل مربوط به  جامعه زنان  و  جوانان و ادبیاتی که پیرو این نوع  مداخله‌ها در سبک زندگی مردم عادی، ‌آفریده می‌شد و مدام تندتر و تندتر می‌شد. نهادهایی که پیش از این معمولا عملکرد و دخالتشان در زندگی روزمره با ملاحظات و دوراندیشی بیشتری همراه بود.این مداخله‌ها که  البته با چراغ سبز رئیس جمهور شکل گرفته بود دورنمای خاصی را از حرکت جامعه ایرانی به وجود آورده بود که نتیجه مستقیمش در مشارکت بسیار پایین مردم در انتخابات مجلس بروز کرد.

 

 

۳-ادبیاتی که گروه‌های رادیکال پس از سانحه بالگرد رئیس جمهور در حال تولید کردنش هستند و وام گرفتن مستمرشان از ملکوت آسمان برای تشریح یک سانحه دردناک و زجرآور، در حال رسیدن به مدارج خطرناکی است که می‌تواند نوعی مقاومت در برابر هرگونه تغییر ریل در عرصه سیاسی را شکل بدهد. همین دیگر.

 

 

  ۴- دولت و حاکمیت باید به شکست در مقابل طبقه موتورسواران اعتراف کند. شکست دردناکی است البته. موتور سواران به شکلی فاحش و آشکار هیچ قانونی را رعایت نمی‌کنند واصلا این مسئله برایشان کاملا عادی شده است و خب بخش بزرگی از تلفات رانندگی ما مربوط به موتورسواران است. چه به عنوان عامل و چه به عنوان قربانی. زمانی تاکسی‌های زرد و سبز حاکمان بلاشرط خیابان‌های تهران بودند. هرجا می‌خواستند پارک می‌کردند. نصف میدان‌ها را اشغال می‌کردند و بنی و بشری را بنده نبودند. خب با ظهور تاکسی‌های اینترنتی این سلطنت مضمحل شد. اما در مورد موتورسواران بعید است امیدی به آینده‌ای نزدیک داشته باشیم. شهر کاملا در تصرف دوستان موتورسوار است. یک جایی سال‌ها قبل تصمیم اشتباهی گرفته شده و حالا دیگر جبرانش غیرممکن است.

 

کدخبر: ۵۵۹۷۹۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر