قصههای گمشده-۵| برادران زیرک وهابزاده
داستان سوختن ساختمان زیبای خیابان روزولت در بحبوحه انقلاب هنوز از معماهای سر به مهر باقی مانده است
هفت صبح| آیا این ساختمان طعمه آتش خشم انقلابیونی شد که فکر میکردند کارخانه شرابسازی پاکدیس در زیر زمین ساختمان نمایندگی ب.ام.و در ایران قرار دارد؟ یا یک توطئه حساب شده از سوی یکی از زیرکترین برادران سرمایهدار ایران معاصر بود. برادران خیامی؟ نه. برادران لاجوردی؟ نه. از برادران وهابزاده حرف میزنیم.
این دو برادر در دهه سی و در حالیکه بیزینس واردات اتومبیلهای آلمانی در ایران راه افتاده بود و کمپانی مریخ به واردات بنزهای گران قیمت دست زده بود، نمایندگی واردات فولکس واگن قورباغهای را به دست آوردند. ماشینهای نسبتا ارزان با قیمت ده دوازده هزارتومان که با توجه به آوازه تکنولوژی آلمانی که از دوره رضاشاه باقی مانده بود بلافاصله مورد هجوم مشتریان قرار گرفت. اولین سری از اتومبیلهای فولکس در اردیبهشت ماه ۱۳۳۲ به ایران رسید. در بدو ورود به تهران این اتومبیل آنچنان مورد استقبال قرار گرفت که شرکت سهامی اتومبیلهای صنعتی که نمایندگی آن کارخانه را به دست آورده بود را غافلگیر کرد.
این خودرو دارای یک موتور ۴ سیلندر تخت بود که در عقب آن قرار گرفته بود و توسط هوا خنک میشد. وهابزادهها بلافاصله کسب و کار خود را گسترش دادند. آنها متوجه شدند که شرکت برادران هراتی که به سه برادر یزدی تعلق داشت و نمایندگی اتومبیلهای گرانقیمت ب.ام.و را به دست گرفته بودند، در بحث فروش با شکست روبهرو شدهاند. کمپانی ب.ام.و که برای عموم ایرانیها با موتورسیکلتهای مشهورش شناخته میشد از شیوه کار برادران بسیار محافظه کار هراتی در شرکت ماشینهای فلاحتی ناراضی بود. جالب است که مدیر پروژه ب.ام.و همان آقای ظهیری مشهور بود که بعدها صاحب برند مهرام شد. ظهیری دورهای را در مونیخ برای آشنایی با مکانیک و سازوکار کمپانی ب.ام.و هم گذراند.
او در خاطراتش گفته: «ماشینهای ب.ام.و کلاً سه مدل بودند. یک مدل خیلی کوچکی داشت که در واقع شاید موتورسیکلت بود. درش از جلو باز میشد و فقط دو نفر در قسمت جلو گنجایش داشت، چرخهای عقب از هم فاصله داشتند و شکل یک ذوزنقه داشت. اولین کاری که ما کردیم این بود که یکی از این مدلها را برای داخل شهر و رفت و آمد خودمان وارد کردیم .آنقدر مصیبت داشت... خاطرم هست یک بار من با همین مدل رفته بودم برای انجام کارهای بانکی به خیابان سعدی، پارک کرده بودم کنار خیابان. برگشتم دیدم ماشین را گذاشتهاند در پیادهرو! بعد داد و بیداد کردیم که چه کسی این را گذاشته در پیاده رو و مردم جمع شده بودند و میخندیدند و ... بعد چند نفر جمع شدند و این ماشین را بلند کردند و دوباره گذاشتند در خیابان. میخواهم بگویم این مدل تا این اندازه سبک و کوچک بود. مدلهای دیگری هم خاطرم هست داشت. ماشینهای خیلی بزرگ داشت. به اینها میگفتند درباری.»
در همین دوران است که وهابزادهها مکاتبات خود را با شرکت باواریایی آغاز میکنند و با زیرکی جا پای نماینده ب.ام .و در ایران را سست میکنند و در نهایت پس از یک مدت کوتاه نمایندگی ب.ام.و را نیز به دست میآورند. رونق بیزینس وهابزادهها با فولکس واگن ارزان قیمت موجب شد تا پول بیشتری در عرصه تبلیغات و بازاریابی ب.ام.و خرج کنند. در دهه چهل کم کم ب.ام.و به برندی جذاب برای ثروتمندان ایرانی بدل شد و ثروت برادران وهابزاده هم دوچندان شد.
این دو برادر در اواخر دهه چهل با همان رندی و زیرکی خاص خود، ساختمان زیبا و بلند مرتبه خیابان روزولت را به نماد ب.ام.و در ایران بدل کردند و همزمان در صنعت شرابسازی در منطقه ارومیه سرمایهگذاری کردند و شرکت پاکدیس را تاسیس کردند.
در سال 1353 یک اتفاق جالب افتاد و خانواده نوریانی نمایندگی موتورسیکلتهای ب.ام.و را از شرکت اصلی به شکل اختصاصی دریافت کرد و ناگهان بخشی از انحصار وهابزادهها بر محصولات ب.ام.و در ایران از دست رفت.( نوریانیها در دهه هفتاد به نمایندگی ب.ام.و در ایران بدل شدند) در سال ۱۳۵۴، نام برادران وهابزاده در میان متهمین اقتصادی دیده شد و مجید وهابزاده با اتهام گرانفروشی اتومبیل، فروش لوازم یدکی با اسناد معجول، دریافت اجرت سرویس اتومبیل بیش از نرخ مقرر، انتشار اطلاعیه دروغین مبنی بر کاهش قیمت، از بین بردن فاکتورها و اسناد برای فریب مامورین دولت برای مدتی کوتاه دستگیر شد. اما عجیبترین اتفاق در مهرماه 1357 رخ داد.
در مهرماه سال 57 مردم به ساختمان مرکزی ب.ام.و (BMW) در خیابان روزولت سابق (مفتح فعلی) حمله کردند و آن را آتش زدند و ساختمان به کلی ویران شد. در مطبوعات آن روز علت این حمله خشم انقلابی مردم عنوان شده است و به نوشته روزنامهها، مردم به تصور آنکه محل کارخانه شرابسازی وهابزادهها در زیرزمین این ساختمان است به کلی ساختمان را تخریب کردند در حالی که این کارخانه در رضاییه(ارومیه) قرار داشت. عجیب آنکه یک ماه بعد مشخص شد وهابزادهها 20 روز قبل از این ماجرا، ساختمان را در مقابل حوادث ناشی از شورش و بلوا به مبلغ 120 میلیون تومان که درآن سالها رقم بسیار سنگینی بود بیمه کرده بودند و ساختمان هم در وثیقه بانک ملی بوده. هر چند ابعاد دقیق این ماجرا در جریان روزهای پرالتهاب انقلاب گم شد برخی از نشریات، وهابزادهها را عامل موثر در آتش سوزی ساختمان ب.ام.و دانستند و آنها را متهم به صحنه سازی برای دریافت خسارت از بیمه و بانک مرکزی کردند.
هرچه بود وهابزادهها که باز هم جلوتر از همه موج تغییرات را حس کرده بودند خسارت کلان بیمه را گرفتند و از ایران رفتند.