سرنوشت عجیب ویدا و معصومه
قصههای گمشده - ۱
هفت صبح| از امروز روزنامه خوانی شصت سال پیش را یک روز در میان میکنم و سعی میکنم درباره آدمها و حوادث و چهرههایی که در این روزنامه خوانیها به آنها بر میخورم داستانهای متفاوتی را پیدا کنم و روایت کنم. در روزنامه خوانی دیروز از اکران فیلم ضربت ساخته ساموئل خاچیکیان حرف زدیم و نوشتیم. آوازه خاچیکیان اما به ده سال قبل باز میگشت به فیلم چهارراه حوادث و حضور یک نوستاره جوان. داستان چهارراه حوادث و پشت پردههایش ما را به سمت یکی از غمانگیزترین داستانهای حاشیهای سینمای ایران راهنمایی کرد. ماجرا را بخوانید:
اول فروردین 1334 یک سال و نیم پس از کودتای 28 مرداد، فیلمی از ساموئل خاچیکیان فیلمساز 32 ساله ارمنی تبار اکران شد. با نام چهارراه حوادث. یک ملودرام پرتعلیق که دوتا بازیگر بسیار جوان را در ویترین خود داشت. ناصر ملکمطیعی بازیگر 24 ساله که پنجمین تجربه سینمایی خود را پشت سر میگذاشت و یک دختر دبیرستانی به نام ویدا قهرمانی که تنها 18 سال داشت و برای ایفای نقش اول این فیلم انتخاب شده بود و فیلم محصول کمپانی دیانا فیلم بود که در انحصار مالکین ارمنی تبار قرار داشت. موفقیت چهارراه حوادث شگفتانگیز بود و تلاش خاچیکیان برای ارائه تصاویر دلهره برانگیز و به اصطلاح هیچکاکی جلب توجه کرده بود. فروش فیلم خارقالعاده بود.
اما داستان اصلی این فیلم در زندگی ویدا قهرمانی دخترک جوان بازیگر این فیلم نهفته بود. فیلم تصاویری از نزدیکی و مغازله خفیف ملک مطیعی و ویدا قهرمانی را در خود داشت و برخی تصاویر که برای افکار عمومی آن سالها فراتر از خطوط قرمز بود. هرچند در نسخههای بعدی به نظرمیرسد برخی از این صحنهها سانسور شدهاند و در نسخههای فعلی وجود ندارند. به هرحال مجلات سینمایی به شدت از این موارد استقبال کردند و طبقات سنتی و مذهبی به شدت ابراز نارضایتی. تاثیر بازی ویدا قهرمانی در این فیلم اخراج او از دبیرستان محل تحصیلش (شاهدخت) بود و میگویند قهرمانی سرخورده از این اتفاق به همراه نامزد ارمنی تبارش مدتی در شهر خاش زندگی کرد. با این حال حضور او در سینما ادامه یافت. او تا سال 44 در ایران بود و در ده فیلم سینمایی ایفای نقش کرد و بعد برای گذراندن دورههای تولید برنامههای تلویزیونی با پشتیبانی پدرش به انگلیس رفت و در بازگشت در کانون پرورش فکری مشغول به کار شد و در تلویزیون خصوصی ثابت پاسال برنامهای را تهیه کرد. مشهور است که در تاسیس نگارخانه موند و کاباره کوچینی سرمایه گذاری کرده و از پشتیبانان گروه موسیقی بلک کتز در دهه چهل بوده است.
جالب آنکه بالاخره در سال 1355 توانست دیپلم دبیرستان را اخذ کند و بعد برای ادامه تحصیل در سال 1358 عازم آمریکا شد. قهرمانی در سال 1397 و در سن 81 سالگی در این کشور فوت کرد.از او سه تا فرزند به نامهای ترنج و ترمه و خسرو باقی مانده است. اما او اولین زن جنجالی سینمای ایران نبود. این عنوان را میتوان به معصومه خاکیار اهدا کرد.
خاکیار 5 سال از قهرمانی بزرگتر بود و در سه چهارتا فیلم در ابتدای دهه سی ظاهر شده بود. او هم مثل ویدا قهرمانی چهرهای دلنشین داشت. اما زندگی او وقتی دچار تنش شد که در فیلم گلنسا به ایفای نقش پرداخت. گلنسا هم از محصولات دیانا فیلم بود. در صحنهای از فیلم و در ساحل دریا، هوشنگ سارنگ بازیگر شناخته شده آن دوران، بر طبق سناریو مغازلهای را روی یک قایق با معصومه خاکیار ترتیب میدهد که دو ثانیه به طول میانجامد. گلنسا هیچ وقت فیلم مهمی نبود و نشد اما تاثیر این صحنه موجب شد تا معصومه خاکیار به شدت در محیط زندگی خود طرد شود.
این بازیگر آذریتبار، سینما را کنار میگذارد و ازدواج میکند اما روایت است که در تلاطم همان صحنه از فیلم گلنسا، دست آخر معصومه خاکیار دست به خودکشی میزند. نفت روی لباس خود میریزد و چراغ پریوس را به خود نزدیک میکند و آتش میگیرد. او 24ساعت بعد در بیمارستان سینا میمیرد. او به هنگام مرگ در 4 اسفند 1332 فقط 21 سال داشته است. او در واقع اولین قربانی سینمای ایران محسوب میشود. طغرل افشار (منتقد سینما در دهه سی شمسی) علت خودکشی او را چنین بیان کرده است:او در نتیجه محرومیتها و فشارهای مادی و معنوی و نارضایتیهای خانوادگی که همواره در خانوادههای ایرانی وجود داشت، تصمیم گرفت دست از این جهان بشوید و دست از جهان شست.