کونته و میلان! شاید وقتی دیگر
یادداشت رضا فراهانی در باشگاه مشتزنی با موضوع: آقای سرمربی
روزنامه هفت صبح| یک: برای من که همیشه زندگی را از پیاده رو آمدهام و احتیاط پیش شرط تمام کارهای کرده و نکردهام است علاقه شدید به سرمربی همچون کونته قابل هضم نیست، یعنی خودم هم نمیدانم چطور عاشق دیوانهوار یک مربی مجنون شدم که موفقیت مقطعیاش در لیگ انگلیس چشمها را به او خیره کرد.
کونته بین هر دو تیمی که عوض میکند برای تیم میلان گزینه میشود و من مدام دلم میخواسته این اتفاق رخ دهد.دلم میخواسته و میخواهد که کونته سرمربی تیمی شود که حالا فرسنگها با روزهای خوبش فاصله دارد، دلم میخواهد برای دومین مقطع موفقیتها رو تکرار کند و البته این بار در میلان بدرخشد اما هر بار یا راهش را به سمت تیم دیگری کج میکند یا میلان چند بازی طوری نتیجه میگیرد که همه از صرافت تعویض مربی خارج شوند. ما در این سیکل معیوب گیر کردهایم،کونته دیگر مثل قبل موفق نیست و میلان هم دیگر کمتر دنبال او میرود اما بالاخره روز موعود فرا خواهد رسید.
دو: برانکو را هیچ وقت دوست نداشتم، اما نمیتوانم نقشش در موفقیتهای سریالی پرسپولیس را نادیده بگیرم، نمیتوانم تیم خوب و جسورش را انکار کنم و تواناییهایش را نبینم.برانکو پرسپولیس محترمی ساخت که سالها قهرمان شد و حتی در روزهایی که فوتبال خوبی بازی نمیکرد مدعی میماند .
ارثیه او سالها تیمی خطرناک ساخت که دیگر نه میشود به راحتی او را شکست داد و نه میشود او را از کورس خارج کرد! مربیان بعد از برانکو خیلی خوشبخت بودند که حاکم دژ قدرتمند ساخته برانکو شدند و توانستند دو برابر کیفیتشان نتیجه بگیرند و ببرند و مطرح شوند.
برانکو خیلی قابل تحسینتر میبود اگر هوس نمیکرد سرمربی تیم ملی شود و پوست موز زیر پای کیروش رها نمیکرد.برانکو خیلی قابل تحسینتر بود اگر بعد از پرسپولیس میتوانست موفقیتهایش را در الاهلی و عمان تکرار کند! اما انگار برانکو تمام دانش و کاریزما و اقتدارش را در تهران ما گذاشته و تیمهای بعدیاش حتی شبحی از چیزی که در ایران ساخته نبودند! نمیدانم در چین چه بر سرش خواهد آمد اما بیشک برانکو صاعقهای بود که در فوتبال ایران زده شد و سرنوشت خیلی چیزها را تغییر داد.