کوروش کمپانیها مانده به مهدی بلیغ برسند!
یادداشت سارا غضنفری در باشگاه مشتزنی با موضوع: کلاهبردارها
روزنامه هفت صبح| اسم کلاهبرداری که میآید همه خبرنگاران حوزه حوادث بدون اغراق اسم مهدی بلیغ، معروف به آرسن لوپن ایران در ذهنشان تداعی میشود. اصلا هنوز که هنوز است کسی روی دست مردی نیامده که توانست کاخ دادگستری را بفروشد و حالا که خبر کلاهبرداری کوروش کمپانی داغ شده؛ باز هم هیچکس شبیه او نخواهد شد.
قصه مردی که سواد درست و حسابی نداشت اما روزگار با او چنان کرد که لقب باهوشترین کلاهبردار ایران را از آن خود کند. البته این یادداشت در روزگاری نوشته میشود که خبر کلاهبرداریهای مجازی و اینترنتی در دادسراها سر به فلک میکشد. از خالی کردن حسابهای بانکی تا باندهای عجیب اسکیمری و کپی عابربانکها. دروغ چرا خود نگارنده هم زخمی این داستانها است.
داستان گروهی که از داخل زندان، حساب بانکی مادرم را خالی کردند و آن هم با سوءاستفاده از بازیِ خب شما برنده خوش حساب همراه اول هستید و حالا بروید دم عابربانک تا شما برنده خوش شانس مبلغ برنده شده را دریافت کنید و طوری حرف زدند که مادر سادهدل ما باور کند و اصلا نفهمد چطور حسابش خالی شد! بگذریم.
قصه حجت یا مرد هزار چهره
حجتالله رئوفینیا از آن دسته کلاهبردارانی است که هنوز که هنوز است کسی نمیداند دقیقا کجاست. سوئد، ایران، اصلا کدام گوشه دنیا. قصه کلاهبرداریهای او به سال 1351 بازمیگردد. اولین پرونده او با عنوان اخاذی در ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت در دوران پهلوی) ثبت شد. او خود را درکرمان مسموم کرده بود و در بیمارستان، فرزند «حمیدرضا خلعتبری» وزیر امور خارجه وقت، معرفی کرد.
با وجود آنکه به دام افتاد اما باز روش خود را ادامه داد و در شهرهای دیگر خود را گاه فرزند وزیرامور خارجه وقت، فرزند استاندار خراسان یا فرزند وزیر راه و ترابری جا میزد. حتی تا آنجا پیش رفت که یکبار خود را خواهرزاده محمدرضا پهلوی (شاه مخلوع) معرفی کرد. حجتالله رئوفینیا، ایرانیالاصل متولد تالش، حدود ۷۱ساله و مقیم کشور سوئد در حالی از سوی پلیس بینالملل تحت تعقیب است که پروندههای قضاییاش در محاکم قضایی تهران و استانهای مرزی جنوب کشور همچنان تحت رسیدگی است.
سابقه جرایم مرد هزار چهره به سالهای دور و قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد. نخستین تخلف او در سال ۱۳۵۱ ثبت شد. مرد تبهکار پس از مسموم کردن خود، در یکی از بیمارستانهای شهر کرمان بستری شد.بعد هم با معرفی خود به عنوان پسر خلعتبری، وزیر امور خارجه وقت از مسئولان، پزشکان و پرستاران بیمارستان اخاذی و کلاهبرداری کرد تا این که سال ۱۳۵۲ دستگیر شد.
اوسال ۱۳۵۳ تحت عنوان فرزند عبدالرحیم ولیان، استاندار وقت خراسان با همان شیوه قبلی از مسئولان و کارکنان بیمارستانی در شهرستان بهبهان کلاهبرداری کرد و گریخت. به همین خاطر نیز بارها دستگیر و آزاد شد. با این حال پس از پیروزی انقلاب نیز کلاهبرداریهای مرد هزار چهره ادامه یافت.
او طی چند سال با فریب کارکنان مراکز مختلفی از جمله ادارات کل تربیت بدنی، مراکز ورزشی، شهرداریها، شوراهای اسلامیشهرها، مراکز درمانی و بیمارستانها، مراکز آموزشی، دانشگاهی، فرهنگی و هنری، اشخاص حقیقی و حقوقی و شرکتهای خصوصی کلاهبرداریهای کلانی انجام داد.با یک سرچ ساده اسم او لیست طویل و عجیبی از کلاهبرداریهای او به دست میآید.
از مهمترین کلاهبرداریهای او مربوط به زلزله بم است. رئوفی نیا توانست در جریان زلزله بم و واقعه مشابهی در زرند، به بهانه کمک به مردم زلزله زده و مصیبت دیده، اعتماد مسئولان استانی را جلب کند.بر اساس اسناد موجود در پرونده این کلاهبردار حرفهای، او توانست 140 میلیون ریال از شهرداری کرمان و 120 میلیون ریال از شهرداری زرند در سال 83 کلاهبرداری کند.سرانجام این مرد هزار چهره هنوز هم نامعلوم است.
باند عجیب کلاهبرداران تلفنی
سه زندانی قدیمی سرکردگان باند بزرگ کلاهبرداری تلفنی بودند؛ یکی از آنها محکوم به حبس ابد، دیگری به قصاص و سومین نفر محکوم به ۳۶سال حبس شده و همگی در زندان به سر میبردند تا اینکه تصمیم به کلاهبرداری گرفتند. شگرد آنها اینگونه بود که از داخل زندان با افراد مختلف تماس میگرفتند و با این ادعا که «شما برنده مسابقه پیامکی همراه اول شدهاید» یا «در مسابقه رادیو جوان برنده جایزه ۳۰میلیون تومانی شدهاید»
طعمههایشان را پای دستگاه عابربانک میکشاندند و با همان ترفند نخنما حسابشان را خالی میکردند.طعمههای این باند از هر قشری بودند؛ از خلبان و پزشک گرفته تا قاضی و رئیس بانک. اعضای این باند مدتی قبل از سوی پلیس پایتخت شناسایی شدند. عبدالله از کلاهبرداری ۱۳میلیارد تومانیاش از داخل زندان میگوید.
به گفته خودش، تمام جوانیاش را در زندان بوده و هنوز ۳۶سال از دوران محکومیتش نیز مانده است.از سرقت مسلحانه طلافروشی گرفته تا فرار از زندان و کلاهبرداریهای بزرگ در پروندهاش نوشته شده است.او درباره این کار گفته بود من از ۱۰سال پیش وارد این بازی شدم و یک جورهایی اعتیاد پیدا کردم چون در زندان بیکارم و میخواهم سرم گرم شود.
البته اینطوری پولی هم بهدست میآوردم تا با آن بتوانم رضایت شاکیان پرونده قبلیام را بگیرم. راز موفقیت این کلاهبردار به قول خودش کلام است. کافی است بتوانی خوب صحبت کنی. همهاش فن حرفزدن است والا که این نقشه قدیمی است و خیلیها از آن خبر دارند. مهم این است که آن طرف خط آنچنان مجذوب سخنوریات شود که حرفت را باور کند.
من افراد زیادی را فریب دادم. از خلبان گرفته تا قاضی، وکیل، بازپرس، پزشک و حتی رئیس بانک که به امور بانکی کاملا وارد است.او بیش از ۳۰۰نفر را فریب داده، حدود ۱۳میلیارد تومان کلاهبرداری کرده است و حالا حالاها باید در زندان بماند و مالباختگان که فریبش را خوردهاند هنوز در راهروهای دادگاه سرگردان هستند.
هنوز مهدی بلیغ نشدهاید
ولی در پایان هنوز که هنوز است کسی به پای مهدی بلیغ نرسیده است. یعنی در ایران اینگونه حدس میزنم باشد. داستان مردی که برایش قصهها نوشتند و پادکستها و فیلمها ساخته شد. سرقت از جواهرفروشی، قتل، کلاهبرداری، فرار از دست مأمور پلیس، همراه داشتن موادمخدر و اعتیاد و درنهایت اعدام؛ این چند کلمه سرگذشت عجیبترین کلاهبردار ایران است.
سیدمهدی بلیغ مردی که سواد نداشت اما باهوش بود. با بیسوادی بهطرز عجیبی به عربی و انگلیسی تسلط داشت. بهقدری زندگی او عجیب بود که مسعود کیمیایی، کارگردان سینما تا پای گرفتن مجوز فیلم خائنکشی درباره او پیش رفت.ماجرای مردی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد، کاخ دادگستری را به قیمت ۵۰۰هزار تومان تحت عنوان هتل به دو تاجر آمریکایی فروخت و به مصر فرار کرد. کسی که تلویزیون زندان را به یکی از زندانیان به قیمت ۱۰۰تومان فروخت.
وقتی آن زندانی، بعد از آزادی، تلویزیون را زیر بغل زد و میخواست آن را با خود ببرد، فهمید که چه کلاهی بر سرش رفته و مضحکه بقیه شده است!قصه مردی که خیانت رفیق دید و عشقش را از دست داد. اگرچه درنهایت مهدی بلیغ به جرم داشتن اعتیاد و حمل موادمخدر دستگیر و سپس در ۶۳سالگی در سال 60 در خیابان ناصرخسرو تهران تیرباران شد اما هنوز سلطان بلامنازع کلاهبرداری فقط خودش است و بس.