۱۰۰ قصه دیگر از لابه لای تاریخ| سرنوشت سیاوش و محسن
عاقبت داستان سیاوش ارجمند و اسکندر ارجمند مدیران و مالکین کارخانه ارج
روزنامه هفت صبح| دیروز سیر رونق دو کمپانی ارج و آزمایش را از بدو تاسیس تا اواسط دهه چهل مرور کردیم. از خاستگاههای متفاوت موسسین دو شرکت گفتیم و سرنوشتهای متفاوتشان. برادران ارجمند که بهایی بودند و تحصیلکرده مهندسی در آمریکا و فرانسه و آلمان و محسن آزمایش که از خانوادهای فقیر و روحانی بلند شده بود و دست تنها تجارت خود را پیش میبرد.
هرچه بود در اواخر دهه چهل، آزمایش فروش صد میلیون تومانی را پشت سر گذاشت. بعد از چند سال، محسن آزمایش زمینی به مساحت ۱۸۵ هزار متر در کیلومتر ۱۰ جاده آبعلی، سه راه آزمایش خریداری کرد و کارخانهاش را وسعت بخشید. کمکم زیربنای کارخانه از ۲ هزار متر در سالهای آغازین، به ۷۳ هزار متر در اواسط سالهای دهه پنجاه رسید.
البته که شکستهایی را هم تجربه کرده بود؛ مثل پروژه بلندپروازانه تولید تلویزیون 23 اینچ در سال ۱۳۴۸ که محاسبات او شکست خورد. به هرحال آزمایش در اواسط دهه پنجاه در سه کارخانه در تهران و مرودشت و ساوه تولیدات خود را عرضه میکرد.
اما ارج با مدیریت سیاوش ارجمند و مشارکت برادرش اسکندر در دهه چهل به یک غول صنعتی بدل شده بود. در دهه ۱۳۵۰، ارج تولید اکثر لوازم خانگی، از جمله آبگرمکن برقی، آبگرمکن نفتی، یخچال، بخاری، ماشین لباسشویی و کولرهای آبی را در برنامه داشت... تا سال ۱۳۵۷، ارج شمار کارکنانش را به نزدیک سه هزار نفر افزایش داد و به بزرگترین کارخانه صنعتی خاورمیانه تبدیل شد. مهمترین تولیدات ارج در این سالها یخچال، آبگرمکن گازی و کولرهای آبی بود.
فروش ارج از ۱۸۳ میلیون تومان در سال ۱۳۵۱ به ۳۶۸ میلیون تومان در سال ۱۳۵۳ رسیده بود. در این سال سود خالص کارخانه معادل ۳۷ میلیون تومان بود. (تقریبا ده درصد فروش کل). ظرفیت بهرهبرداری از این کارخانه در اردیبهشت سال ۱۳۵۴ به ۴۵۴ هزار و ۱۰۰ دستگاه لوازم خانگی رسیده بود. (صد هزار دستگاه یخچال، هشتاد و هشت هزار دستگاه کولر آبی، صد و پنجاه هزار دستگاه بخاری نفتی و…)
با وقوع انقلاب هردو کارخانه دچار تلاطمات مدیریتی شدند. ارج از ملی سازی ابتدایی جان سالم به در برد اما به دلایلی مبهم که برخی آن را به کارشکنیهای گروههای چپ و کمونیستی نسبت میدهند مالکیتش از برادران ارجمند سلب شد و تحت مدیریت سازمان صنایع قرار گرفت و چند تن از مدیران بانک ملی؛ هدایت این کارخانه بزرگ را در دست گرفتند. ارج به زندگی نصفه و نیمه خود ادامه داد تا این که عاقبت در ۲۴ خرداد ۱۳۹۵ با پلمب قضایی انبار ارج، این کارخانه ۷۹ ساله به شکل رسمی تعطیل شد.
در مورد آزمایش اما اتفاق سریعتر و دقیقتر رخ داد. کارخانه در سال 1358 مصادره شد و محسن آزمایش ایران را ترک کرد و سازمان خصوصیسازی و صندوق بازنشستگی از سهام داران بزرگ شرکت شدند. به شکل عجیبی در حالیکه ارج افول سریع را در دستان مدیران دولتی تجربه کرد، آزمایش روی پای خود باقی ماند و تا اوایل دهه هشتاد هنوز یک بازیگر مهم عرصه لوازم خانگی در ایران محسوب میشد.
کالاهای جدیدی مانند یخچال سایدبایساید و فریزر بدون برفک و تلویزیون به محصولات شرکت اضافه شدند. اما در موج خصوصیسازی کارخانجات آزمایش در بورس عرضه شد. در سال 81 صندوق بازنشستگی سهام آزمایش را در بورس خرید و در سال 1383 آن را به گروه گسترش صنایع پیام واگذار کرد. از سال ۱۳۸۸ به دلیل بدهیهای فراوان تعداد کارکنان واحد مرودشت آزمایش، از ۱۴۰۰ نفر به ۱۶۰ نفر کاهش یافت و کارخانه به حالت نیمه تعطیل درآمد...
اما عاقبت داستان: سیاوش ارجمند و اسکندر ارجمند مدیران و مالکین ارج به خارج از کشور رفتند. سیاوش در سال 1397 و در سن 90 سالگی در آمریکا درگذشت و آن قدر عمر کرد که ورشکستگی و تعطیلی کارخانهاش را ببیند و آن قدر عمر نکرد که تلاش دوباره برای احیای این کارخانجات معظم را که در سال 1400 کلید خورد رویت کند.
اما محسن آزمایش داستانش ملودرامتر بود. محسن آزمایش از همان شروع فعالیت مردی دست تنها بود. هیچ کدام از برادران و دیگر اعضای خانواده پدریاش تمایلی به مشارکت و همکاری با او نداشتند. او از همسر اولش بتول عاصمیپور بچهدار نشد و با اصرار بتول، با دختری 15 ساله به اسم فرزانه سیمینپور ازدواج کرد.
در ازدواج دوم خداوند به او چهار فرزند عطا کرد و همگی برای تحصیل راهی سوئیس شدند و آنجا با تکیه بر ثروت پدر پانسیون شدند. وقتی محسن آزمایش در سال 1358 به سوئیس رفت هدفش زندگی در کنار همسر و چهار فرزندش بود. امیرمسعود بزرگترین فرزندش 19 ساله بود و نازنین 8 ساله. سالهای آخر زندگی او سراسر رنج و ناامیدی بود.
نبود کار و درآمد و همچنین هزینههای سرسامآور زندگی در خارج از کشور و وضع روحی و بیماری او را بهشدت ناراحت میکرد. شرایط سخت خانوادگی محسن آزمایش باعث شد که در سال ۱۳۶۶ از همسرش جدا شود.
چند سال آخر زندگیاش مریض شد و چیزی که از درون باعث متلاشیشدن او میشد این بود که فردی که از دوران کودکی تکیهگاهی برای دیگران بود اکنون وابسته به دیگران شده بود سرانجام در سال ۱۳۷۱ و در سن 66 سالگی در غربت و در شهر رباط پایتخت مراکش از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد.