تورم بیرحم است اما بیطرف نیست!

مرکز آمار با اعلام تورم 34/5 درصدی از کوچکتر شدن سفرههای مردم خبر داد
هفت صبح| وقتی صحبت از تورم میشود، بسیاری از ما آن را با قیمتها میسنجیم: گرانی نان، افزایش بهای گوشت، جهش قیمت لبنیات، یا قبضهایی که هر ماه سنگینتر میشوند اما تورم فقط گرانی نیست. تورم، مثل یک جریان آرام و نامرئی، سفرهها را کوچک میکند، نابرابری را بزرگتر و امید را کمرنگتر.
در سادهترین تعریف، تورم یعنی کاهش قدرت خرید پول. یعنی اگر تا دیروز با 100 هزار تومان میشد یک سبد کوچک خرید، امروز همان سبد، 30 درصد گرانتر شده و دیگر با آن پول نمیتوان همان کالاها را تهیه کرد. این یعنی تورم، بیآنکه مستقیماً از کسی چیزی بگیرد، عملاً باعث میشود مردم کمتر داشته باشند؛ بهویژه آنهایی که درآمد ثابتی دارند یا سرمایهای برای مقابله با تورم ندارند.
برای فهم بهتر تورم، تصور کنید در جامعهای زندگی میکنیم که در آن پول چاپ میشود و بیشتر و بیشتر وارد چرخه اقتصاد میشود اما در عوض، تولید و عرضه کالا همانقدر باقی میماند یا حتی کمتر میشود. در چنین حالتی، پول زیاد میشود اما کالا کمیابتر. نتیجه؟ قیمتها بالا میرود. این افزایش قیمت، نه به دلیل رشد واقعی اقتصاد، بلکه به دلیل افزایش حجم نقدینگی و کاهش ارزش پول است.
تورم ثروتمندان را ثروتمندتر، فقرا را فقیرتر میکند
اما چرا تورم تا این اندازه ناعادلانه است؟ پاسخ ساده است: تورم از همه یکسان نمیگیرد. ثروتمندان، داراییهایی دارند که با تورم رشد میکند. طلا، ملک، سهام، ارزهای خارجی. این داراییها نهتنها ارزش خود را از دست نمیدهند، بلکه در شرایط تورمی گرانتر هم میشوند. آنها که پول دارند، پولشان را حفظ میکنند یا حتی سود میبرند.
در مقابل، اقشار کمدرآمد یا متوسط، بهویژه آنهایی که تنها منبع درآمدشان حقوق ماهانه است، نهتنها عقب میمانند، بلکه هر ماه سفرهشان کوچکتر از قبل میشود. آنها نه امکان سرمایهگذاری دارند، نه توان خرید حجم زیادی از کالاهای بادوام. تمام داراییشان در اسکناسهایی خلاصه میشود که هر روز بیارزشتر میشود.در واقع، تورم مثل مالیاتی است که از فقرا گرفته میشود اما نه از طریق برگه مالیاتی، بلکه از طریق فروشگاهها، نانواییها، داروخانهها، و قبضهای آب و برق.
وقتی جامعه در وضعیت رونق اقتصادی قرار دارد، حس خوشبینی در میان مردم افزایش پیدا میکند. کارخانهها کار میکنند، مشاغل جدید ایجاد میشود، حقوقها افزایش مییابد و حتی اگر شکاف درآمدی هم وجود داشته باشد، همه احساس میکنند در حال پیشرفتاند. در چنین وضعیتی، شاید برخی بیشتر سود ببرند اما کمتر کسی ضرر میکند. مردم خوشحالاند، چون چرخ اقتصاد میچرخد.
اما در وضعیت تورمی، این چرخ برای عدهای تندتر و برای اکثریت کندتر یا حتی ایستاده است. جامعه به دو بخش تقسیم میشود: اقلیتی که هنوز میتوانند بخرند، سرمایهگذاری کنند و از شرایط سود ببرند و اکثریتی که هر روز از پس تأمین نیازهای ابتداییشان هم برنمیآیند. همینجاست که تورم، از یک پدیده اقتصادی صرف، به یک مسئله سیاسی-اجتماعی تبدیل میشود.
شکاف طبقاتی، نارضایتی عمومی، سرخوردگی نسل جوان، مهاجرت، بیاعتمادی نسبت به آینده و فشارهای روانی، همگی از عوارض جانبی تورم مزمناند. در چنین شرایطی، جامعهای شکل میگیرد که گروهی از آن شادماناند و گروهی دیگر خشمگین، محروم و در حال انزوا.
دولتها و تورم
دولتها ممکن است نتوانند یکشبه تورم را مهار کنند اما نمیتوانند چشم خود را هم بر پیامدهای اجتماعی آن ببندند. وقتی سفرههای مردم کوچک میشود، صبرشان هم کوتاهتر میشود. تورم فقط عددی در گزارشهای ماهانه نیست. تورم، واقعیت روزمره میلیونها خانوادهایست که هر روز باید بین گوشت و دارو، یا بین اجاره و آموزش فرزندانشان انتخاب کنند.
وقتی این انتخابها هر روز سختتر میشود، جامعه دیگر فقط فقیر نمیشود، بلکه خسته، بیاعتماد و نگران هم میشود. تورم باعث میشود پدرها لقمه فرزندانشان را بشمارند و مادران هرروز برای پختوپز غذای روزانه حواسشان به کوچک شدن کیسه برنج کنار آشپرخانه باشد.
عددهای خرداد فریاد میزنند
در خردادماه ۱۴۰۴، شاخص قیمت مصرفکننده در کشور به عدد ۳۴۸.۱ رسید؛ عددی که شاید برای بسیاری از مردم بیمعنا باشد، اما برای سفرهشان، بهروشنی معنا دارد: گرانی، کوچکی سفره، حذف تدریجی اقلام ضروری و سختی انتخاب بین خوردن و نگران نبودن.
مرکز آمار ایران در تازهترین گزارش خود اعلام کرده که تورم ماهانه خرداد به ۳.۳ درصد رسیده؛ یعنی در تنها ۳۰ روز، خانوادهها بهطور میانگین ۳.۳ درصد بیشتر هزینه کردهاند تا همان کالاهایی را بخرند که در اردیبهشت میخریدند. اما همهچیز در همین میانگین خلاصه نمیشود؛ آنچه نگرانکنندهتر است، جزئیات در گروه خوراکیهاست؛
جایی که تورم به ۴.۹ درصد رسیده و در برخی گروهها، مانند شیر، پنیر و تخممرغ، به رقم خیرهکننده ۱۰.۱ درصد در یک ماه رسیده است. برای خانوادهای که نان و پنیر صبحانهای همیشگی بوده، این افزایش قیمت، فقط یک عدد نیست؛ یک تصمیم است: بخرند یا نخرند؟ کم بخرند؟ یا حذفش کنند؟
وقتی گوشت و لبنیات از سفرهها عقبنشینی میکنند
در میان اقلام خوراکی، سبزیجات و حبوبات تنها گروهی بودند که کاهش قیمت (تورم منفی) داشتند؛ آنهم در حالیکه تورم نقطه به نقطه این گروه (یعنی نسبت به خرداد پارسال)، بیش از ۶۱ درصد است. یعنی اگر لوبیا در خرداد ۱۴۰۳ کیلویی ۷۰ هزار تومان بود، حالا ۱۱۲ هزار تومان شده است، حتی اگر ماه گذشته مثلاً ۱۱۵ هزار تومان بوده باشد.
در مقابل، لبنیات بهویژه شیر، پنیر و تخممرغ، با جهشی ۱۰.۱ درصدی در تنها یک ماه، عملاً از «اقلام ثابت سفره» به «اقلام لوکس و مشروط» تبدیل شدهاند. تصمیم خانوادهها دیگر برسر نوع برند یا کیفیت نیست؛ بحث بر سر اصل خریدن یا نخریدن است.
در کنار لبنیات، گوشت قرمز، مرغ، روغن و حتی میوههای فصلی، همگی در روندی افزایشی قرار دارند. و این گرانیها، برخلاف خوشبینیهای رسمی، هنوز به نقطهای نرسیده که مردم بتوانند بگویند «قیمتها تثبیت شدهاند».
تورم سالانه و نقطه به نقطه: معنای عددها در زندگی واقعی
تورم سالانه کشور در خرداد ۱۴۰۴، به ۳۴.۵ درصد رسیده. این یعنی اگر خانوادهای در خرداد ۱۴۰۳ با ۱۰ میلیون تومان زندگی میچرخاند، حالا برای همان سطح زندگی باید بیش از ۱۳ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان هزینه کند، در حالی که بسیاری از درآمدها و حقوقها، حتی نزدیک به این میزان افزایش نداشتهاند.
تورم نقطه به نقطه (تغییر قیمت نسبت به خرداد سال گذشته) هم ۳۹.۴ درصد گزارش شده. این یعنی در مجموع، سفره مردم نسبت به پارسال، حدود ۴۰ درصد گرانتر شده است. اما وقتی این تورم را در گروههای خوراکی و دهکهای درآمدی بررسی کنیم، واقعیت تلختری نمایان میشود.بررسیهای مرکز آمار نشان میدهد که در ظاهر، تورم برای همه دهکها (از فقیرترین تا ثروتمندترین) حدود ۳۴ تا ۳۵ درصد است. اما این فقط ظاهر ماجراست.
در گروه خوراکیها، دهک اول (فقیرترین گروه) تورم ۳۱ درصدی را تجربه کرده، و دهک دهم (ثروتمندترین) تورم ۳۳.۲ درصدی را. شاید در نگاه اول، این اختلاف کم بهنظر برسد اما تفاوت اصلی در نحوه اثرگذاری تورم بر زندگی این دو دهک است.
خانوادهای در دهک دهم، ممکن است فقط ۲۰ درصد درآمد ماهانهاش را صرف خوراک کند؛ در حالیکه خانوادهای در دهک اول، بیش از ۶۰ درصد درآمدش را خرج همین مواد خوراکی میکند. بنابراین، همان افزایش قیمت، بار بسیار سنگینتری را بر دوش فقیرترها میگذارد.
در بخش غیرخوراکیها و خدمات (از اجارهخانه و حملونقل تا آموزش و درمان)، فشار تورمی بر دهکهای پایین بسیار بیشتر است. تورم این بخش برای دهک اول ۳۷.۴ درصد اعلام شده، در حالیکه برای دهک دهم ۳۴.۷ درصد است. این یعنی حتی در حوزههایی که بهظاهر «غیرخوراکی» هستند، فقرا تورم بیشتری را تحمل میکنند.
تورم بیرحم است اما بیطرف نیست
شاید در تریبونها بگویند تورم یک عدد ملی است اما واقعیت این است که تورم، برای هر کس، تجربهای متفاوت دارد. برای ثروتمند، تورم شاید فقط یک تغییر عدد در نمودارها باشد؛ اما برای فقیر، تورم بهمعنای حذف، عقبنشینی و گذشتن از نیازهای ابتدایی است. وقتی مردم گوشت را کنار میگذارند و پنیر را در مصرف روزانه سهمیهبندی و نان را جیرهبندی ذهنی میکنند، دیگر تورم فقط عدد نیست؛ فاجعهای انسانی است که در سکوت، سفرهها را تحلیل میبرد.