طنز اقتصادی| دفترخانه زیرزمینی آ.تقی

خواستی سندی تنظیم کنی؟ کفش پلاستیکی بپوش و یک نفس عمیق بکش. اینجا دفترخانه نیست، رمان جناییست
هفت صبح، مهدی فخرزاده| در دل یکی از کوچهپسکوچههای باریک و پیچ در پیچ شهر، جایی در اعماق زمین، دفترخانهای هست به نام دفترخانه اسناد رسمی «آ.تقی» که بیشتر به پناهگاه جنگی شباهت دارد تا مکانی برای ثبت اسناد رسمی. ورود به این دفترخانه با عبور از پلههایی همراه است که وقتی به دنیای زیرین میرسند، احتمالا به گذشتههای پُرابهام حقوقی نیز ختم میشوند.
آقای تقی، سردفتر محترم، مردیست با کت و شلواری که آخرین بار در مراسم افتتاح سد کرج در دهه 40 دیده شده بود و عینکی به چشم دارد که گویی مستقیم از فیلمهای «کارآگاه گجت» قرض گرفته شده است. با نگاهی نافذ به اربابرجوع میگوید: «دو صفحه شد، متأسفم، ولی تعرفه همین است!» و سپس صدای سرفهای از دل دیوارهای مرطوب به گوش میرسد که احتمالا ناشی از قارچهاییست که روی قانون ثبت اسناد هم لایه بستهاند.
اما راز اصلی دفترخانه آ.تقی، همان چیزیست که اسناد را به صفحه دوم میکشاند. در این زیرزمین، یک دستگاه تایپ قدیمی وجود دارد که تنها با فونت درشتتر از تیتر روزنامههای زرد کار میکند. کارمندان محترم دفترخانه فاصله سطور را با دقت خاصی و طوری تنظیم میکنند که اگر ادامه یک سند ساده به صفحه سوم هم کشیده شود، تعجب نکنید. در واقع سند دو خطی، به لطف هنر فاصلهگذاری و تعریف اضافات بیربط، به سندی تبدیل میشود که بیشتر به فیلمنامه فصل سوم سریالهای ترکیهای شبیه است.
برای تنظیم یک وکالتنامه ساده، ابتدا بندهایی مثل «بدینوسیله اینجانب، آگاه، بصیر، ناظر به اقوال، قایل به شروط...» و البته «تحت نظارت جهان هستی و با درنظر گرفتن چرخش فصلها و سکوت شبانه روستاهای اطراف» اضافه میشود، تا سند مزبور از نظر طویلالسطر بودن، رکورد مقدمه کتاب ابن خلدون را بزند.
مردم ناآگاه، با لبخند یا گاهی تعجب، صفحه دوم، سوم و بعضا nام سند را امضا میکنند و در همین حین، آ.تقی با نگاهی عارفانه به دستگاه کارتخوان نگاه میکند که با هر بار بوق زدنش، صدای صندوق عدالت را در دل او زنده میکند.
و اما نکته طلایی. وقتی بپرسی چرا هنوز تعرفه جدید اعمال نشده، پاسخی میشنوی که تنها با صوت شجریان قابل درک است: «برادرجان، این سامانهها همهشون دستی هستن، ما هم دستی وارد میکنیم!» و بلافاصله بند جدیدی به سند اضافه میشود با این مضمون: «و همچنین متعهد میگردد بابت استفاده از صفحه دوم، تا ابد شکرگزار باشد.»
دفترخانه آ.تقی نمونهایست درخشان از سنت و خلاقیت بوروکراتیک ایرانی، جایی که حتی تبصرههای حذفشده، مثل مردگان در فیلمهای زامبی، باز هم از جایشان بلند میشوند تا سهم خود را از جیب ملت بردارند.
خواستی سندی تنظیم کنی؟ کفش پلاستیکی بپوش و یک نفس عمیق بکش. اینجا دفترخانه نیست، رمان جناییست!