کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۶۰۸۷۳
تاریخ خبر:

وعده‌های غیر ممکن

وعده‌های غیر ممکن

نگاه اقع بینانه به ۵ مشکل اقتصادی‌که هیچ رئیس‌جمهوری احتمالا از پس آن بر نخواهد آمد

هفت صبح| فصل انتخابات است و کاندیداها هر زمانی که با مردم صحبت می‌کنند در حال انتقاد از وضعیت فعلی هستند و می‌گویند که آن‌ها شرایط را بهتر خواهند کرد. از سوی دیگر این تصور در عامه مردم وجود دارد که دولت تقریبا همه کاره کشور است و می‌تواند هر معضلی را برطرف کند و اگر آن مشکل حل نشد، دولتی‌ها نخواسته‌اند و در بهترین حالت ضعیف بودند و در بدترین حالت نفعشان در آن بوده که آن مشکل حل نشود. البته همان طور که گفتیم وعده‌های کاندیداها هم این تصورات را تشدید می‌کند. حالا بیایید ببینیم که در موضوعاتی که این روزها دغدغه مردم عادی است دولت‌ها چه سطحی از اختیارات را دارند و آیا می‌توانند واقعا مشکلات را حل کنند یا اینکه همین کاندیداها وقتی رئیس‌جمهور شدند بعدا ده‌ها توجیه می‌آورند که به این دلایل نتوانستند وعده‌های خود را عملی کنند. در بخش اول این مطلب فقط به ۵ مسئله اقتصادی می‌پردازیم. وعده‌های اجتماعی را فردا مرور می‌کنیم.

 

۱. دستمزد: از اقتصاد شروع کنیم. حدود چهل میلیون نفر از جمعیت ایران یا کارگر هستند یا جزو خانواده‌های کارگری و یا بازنشسته تامین‌اجتماعی. مهم‌ترین دغدغه این افراد افزایش دستمزدشان است. حداقل حقوق کارگران در حال حاضر برای افراد مجرد ۹ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان و برای کارگر متاهل با دو فرزند ۱۱ میلیون و ۶۰۰ هزار تومان است. مستمری بازنشستگان هم در حال حاضر حدود ۷ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان است. بنابراین هر کارگر مجرد روزانه ۳۲۰ هزار تومان، هر کارگر متاهل ۳۹۰ هزار تومان و هر بازنشسته روزانه ۲۴۰ هزار تومان درآمد دارد.

 

سوال این است که آیا دولت می‌تواند این درآمد را به سطح قیمت‌های فعلی برساند؟ به سه دلیل این امکان کم است: نخست اینکه این گرایش که با افزایش دستمزد و در نتیجه پول در دست مردم تورم افزایش پیدا می‌کند در عمق اندیشه اقتصادی دولتمردان رسوخ کرده و به سختی می‌توان با آن مقابله کرد، دوم اینکه برای افزایش دستمزد باید در شورایی که کارفرمایان هم عضو آن هستند توافق صورت گیرد و کارفرمایان مطمئنا به راحتی با افزایش دستمزد موافقت نمی‌کنند و سوم اینکه برای افزایش مستمری بازنشستگان سازمان تامین اجتماعی باید منابع مالی داشته باشد ولی در حال حاضر کلیه صندوق‌های بازنشستگی با مشکل منابع روبه‌رو هستند و به سادگی نمی‌توانند این منابع را تامین کنند. (همین سال پیش دولت فقط در قبال اینکه یک درصد به مالیات ارزش افزوده اضافه شود موافقت کرد که همسان‌سازی حقوق بازنشستگان انجام شود که هنوز هم انجام نشده است).

 

۲. مسکن: آخرین گزارش بانک مرکزی می‌گوید متوسط قیمت خانه در تهران ۸۱ میلیون تومان به ازای هر متر شده است. از هر ۴ ایرانی یک نفر مستاجر است و هر سال حدود ۵۰۰ هزار نفر هم با ازدواج خود مطالبه‌گر خانه‌های جدید می‌شوند. تا به حال طرح‌های مختلفی توسط دولت‌ها برای حل مشکل مسکن انجام شده است: از تعاونی‌های مسکن گرفته تا مسکن مهر و مسکن اجتماعی و طرح ملی مسکن. ولی هیچ کدام به نتیجه دلخواه نرسیده است. 

 

 

آیا دولت این مشکل را می‌تواند حل کند؟ بسیار سخت است. چرا؟ چون کلاف پیچیده‌ای دارد که هر طرفش را بخواهی حل کنی یک طرف دیگر آن مشکل پیدا می‌کند. مثلا فرض کنید که دولت زمین‌هایی که خود در اختیار دارد را به مردم بدهد تا آن‌ها در آن خانه بسازند. خانه ساختن نیاز به سیمان و فولاد و ... دارد. این کالاها صادراتی هستند. یعنی تولیدکننده می‌تواند آن را صادر کند و به صورت دلاری قیمت آن را بگیرد. حالا فرض کنید که دولت تولیدکنندگان سیمان و فولاد را مجبور کند که به قیمت پایینی محصولات خود را به سازندگان مسکن برسانند. از کجا معلوم که سیمان با قیمت پایین توسط فردی خریداری شود ولی بعد از آن به واسطه فروخته نشود که با قیمتی بیشتر صادر شود؟ از سوی دیگر در این صورت بورس ریزش خواهد کرد چرا که صنایع بزرگ و سودده بورس همین سیمان و فولاد هستند. حالا فرض کنید که اصلا خانه ساخته شد، مسئله زیرساخت چه خواهد شد؟ آب، گاز و برق. کشور در هر سه مورد ناترازی جدی دارد یعنی میزان تقاضا بیش از تولید یا منابع موجود است.

 

در یک موقعیت ایده‌‌آل فرض کنید که دولت بگوید من پول همه این‌ها را می‌دهم. به هر فرد هم خانه ۶۰ متری داده شود. قیمت ساخت هر متر خانه هم ۱۰ میلیون تومان باشد. با هم ببینیم که چه میزان پول فقط برای ساخت مسکن برای آن ۵۰۰ هزار زوج جوان نیاز است: ۳۰۰ هزار میلیارد تومان یا ۵ میلیارد دلار. جالب است بدانید که رقم کل بودجه عمرانی کشور برای همه امور یعنی فرودگاه و راه و بیمارستان و مدرسه و ... در سال جاری ۳۰۰ هزار میلیارد تومان پیشنهاد شده که معلوم هم نیست که در نهایت تخصیص داده شود.

 

۳. مالیات: حدود ۱۰ میلیون کسب و کار در ایران وجود دارد. این افراد در حال حاضر با معضلی به نام مالیات روبه‌رو هستند. آن‌ها تصور می‌کنند که دولت به صورت غیرمنصفانه‌ای از آن‌ها مالیات می‌گیرد.

 

دست کم می‌توان امید داشت که این مشکل حل شود. چرا؟ چون دولت این امکان را دارد که نرخ مالیات را کم کند. ولی این طور نیست. حل کردن این مشکل هم بسیار پیچیده است. بگذارید با یک دو دوتاچهار تا برویم جلو. منابع درآمدی دولت در ایران چه چیزهایی هستند؟ به طور عمده نفت و مالیات. کسب درآمد از نفت سخت شده است. چرا؟ چون اولا نیاز به سرمایه‌گذاری کلان دارد و در حال حاضر سرمایه‌گذار خارجی به ایران نمی‌آید و ثانیا باید بتوانید نفت را با قیمت مناسب بفروشید و پول آن را بگیرید که در شرایط تحریمی کار ساده‌ای نیست.

 

پس دولت به سمت مالیات رفته است. مگر عیبی دارد؟ نه. خیلی از کشورهای پیشرفته جهان هم با مالیات اداره می‌شوند ولی اداره شدن کشور با مالیات دو پیش شرط دارد: نخست اینکه رونق اقتصادی در بازار وجود داشته باشد که دولت بتواند از درآمدها مالیات بگیرد. این رونق در حال حاضر در بازار ما نیست. پس دست دولت به سمت مالیات بر سرمایه دراز شده است. خانه، ماشین و طلایی که مردم اندوخته‌اند. عیبی دارد؟ خیر. در بسیاری از کشورهای جهان برای این کالاها و نقل و انتقال آن‌ها مالیات وجود دارد ولی در آن کشورها، قیمت ارز رشد چند برابری ظرف چند سال ندارد، در آن کشورها مدت‌هاست که تورم به زحمت و به طور مقطعی به ۱۰ درصد رسیده نه اینکه تورم ۴۰ درصدی برای دولت یک دستاورد در کاهش میزان تورم باشد و در آن کشورها دولت از تورمی که خود عامل آن است مالیات نمی‌گیرد.

 

از سوی دیگر پیش شرط دوم اداره کشور با مالیات این است که نظر تامین‌کنندگان پول برای دولت یعنی مردم در مصرف آن هم سنجیده شود. بنابراین هر چه دولت بیشتر به سمت مالیات به عنوان منبع کسب درآمد برود و از آن طرف منابع خود را خرج هزینه‌هایی کند که اکثریت در مورد آن قانع نشدند یا دست کم سوالاتی جدی دارند (مثل صداوسیما یا نهادهای فرهنگی دیگر) شکاف بین دولت و مردم افزایش پیدا می‌کند.

 

۴. یارانه: این وعده‌ای است که معمولا در ایام انتخابات داده می‌شود. اینکه یارانه‌ها افزایش پیدا خواهد کرد. یارانه چیست؟ مبلغی که مردم بابت افزایش قیمت برخی کالاها مثل سوخت یا کالاهای اساسی دریافت می‌کنند. در واقع استدلال دولت این بوده که وقتی این کالا مثلا بنزین به صورت ارزان به مردم داده شود ثروتمندان بیشتر از آن سود می‌برند پس ما این کالا را به صورت آزاد یا با قیمتی گران‌تر به مردم می‌فروشیم و در قبال آن مابه‌التفاوت آن با قیمت واقعی را به مردم می‌دهیم تا فقرا بتوانند هزینه‌های خود را جبران کنند. طرح به نظر یک طرح منطقی می‌آید. ولی به یک شرط. قیمت‌ها ثابت بمانند. یعنی چه؟

 

مثلا دولت می‌خواهد بنزین را از سه هزار تومان به چهار هزار تومان افزایش بدهد. یک خانواده مثلا ۴ نفره هم در یک ماه ۲۰۰ لیتر بنزین می‌سوزانده است. در این شرایط این خانواده ۲۰۰ هزار تومان یارانه می‌گیرد تا کالا را به قیمت واقعی بخرد. ولی مشکل این است که بعد از مدت کوتاهی نه آن ۴ هزار تومان دیگر برای دولت صرفه دارد و نه آن ۲۰۰ هزار تومان برای مردم. برای دولت چرا صرفه ندارد؟ چون قیمت دلار افزایش داشته و مثلا قیمت بنزین به اصطلاح فوب خلیج فارس حالا از چهار هزار تومان هم گران‌تر است. ۲۰۰ هزار تومان هم برای مردم صرفه ندارد چون بقیه کالاها هم به تبع افزایش قیمت بنزین (و افزایش قیمت حمل‌ونقل خرد مثل وانت‌بارها) افزایش داشته است.

 

ولی چرا امکان افزایش یارانه برای دولت وجود ندارد؟ اگر ۸۰ میلیون نفر در ایران یارانه بگیرند و دولت فقط بخواهد ۱۰ هزار تومان یعنی پولی کمتر از پول یک چیپس را به یارانه اضافه کند باید هر ماه ۸۰۰ میلیارد تومان یارانه بیشتر به مردم بدهد. یعنی در یک سال حدود ۱۰ هزار میلیارد تومان. این مبلغ اصلا کمی نیست. قرار است این منبع از کجا تامین شود؟ از گران کردن دوباره کالاها؟

 

۵. زیرساخت: آخرین مسئله هم زیرساخت است. کاندیداها به هر شهری که سفر کنند مردم خواسته‌هایی دارند. یکی راه می‌خواهد، دیگری راه‌آهن، یکی بیمارستان، آن یکی فرودگاه و دیگری مدرسه. بیایید با هم قیمت برخی از این زیرساخت‌ها را دربیاوریم.

 

دو روز پیش یک بزرگراه در شیراز افتتاح شده به نام رئیس جمهور فقید. ۴ کیلومتر به عرض ۵۵ متر. هزینه ساخت؟ ۲ هزار و ۲۰۰ میلیارد تومان.

 

یک ماه پیش ۳۰ کیلومتر راه‌آهن در محور اقلید به یزد افتتاح شده است. هزینه آن ۲۸۵ میلیارد تومان اعلام شده است.

 

آقای رئیسی در یکی از آخرین سفرهای استانی خود به مازندران یک بیمارستان ۳۰۰ تختخوابی را در قائمشهر افتتاح کرد. فقط دولت برای این بیمارستان هزار میلیارد تومان خرج کرده بود.

 

فاز دوی فرودگاه امام خمینی که قرار است چینی‌ها آن را بسازند بودجه5/2میلیارد دلاری دارد. با دلار ۴۱ هزار تومانی دولتی یعنی ۱۰۲ هزار میلیارد تومان.

 

فروردین امسال اعلام شده که هزینه ساخت هر کلاس درس در کشور ۱ و نیم میلیارد تومان است.

 

حالا در این شرایط در نظر بگیرید که کشور حدود ۸۰ هزار طرح نیمه تمام هم دارد. به نظرتان آیا منطقی است که یک کاندیدا طرح جدیدی را با وجود این همه طرح نیمه تمام و این هزینه‌ها وعده بدهد؟

 

 

کدخبر: ۵۶۰۸۷۳
تاریخ خبر:
ارسال نظر