راند اول تمام شد
ارزیابی از استراتژیهای شش نامزد برای جلب آرای خاکستری مردم
هفت صبح| در هفته اول رقابت کاندیداها مشخص است که سه طبقه اجتماعی هدف اصلی نامزدها هستند. آرای تضمین شده طبقات مذهبی و سنتی، آرای طبقه متوسط و آرای دهکهای پایین شهرهای بزرگ.
1- پزشکیان هنوز ظرفیت شگفتیآفرینی خود را حفظ کرده است. حضور اولیه او در تلویزیون چندان توجهی جلب نکرد اما دوستان وحامیانش این امید را دارند که او لحن خود را تغییر دهد و بر فشار روانی و عصبی مناظرهها غلبه کند و بتواند طبقه هدف گروههای اصلاحطلب و میانهرو یعنی طبقه متوسط را به شرکت در انتخابات و رای دادن تحریک کند.
پزشکیان به عنوان یک نماینده معتمد مردم تبریز به نظر میرسید میخواهد چهرهای مردمیتر از خود به تصویر بکشد طوری که برخی اصلاحطلبان شکایت کردند که او درحال استفاده از الگوی احمدینژاد است. در واقع مشخص است که پزشکیان دو پایگاه رای مختلف و متمایز را هدف قرار داده. یکی طبقه متوسط که اگر برای رای دادن بیایند حامی کاندیداهای اصلاحطلب هستند (طبقه متوسط اینجا الزاما یک رده اقتصادی نیست که منظور حامیان یک نوع سبک زندگی است که شامل آزادیهای بیشتر اجتماعی و تمایل به برخی از ارزشهای زندگی غربی و تلفیق آن با سنتهای ایرانی است) و دیگری طبقات متعلق به دهکهای پایین جامعه.
کارگران و فروشندگان خرد و رانندگان اسنپ و تپسی و...گروههای پرشماری از جمعیت مردم که در حاشیههای شهرهای بزرگ و در شهرکها زندگی میکنند و عموما اقبالی به حضور در انتخابات ندارند. وسوسه پای صندوق رای آوردن این طبقه چنان است که در یک دوره، کروبی از دادن حقوق ماهیانه ثابت به مردم حرف زد و دورهای دیگر قالیباف پرچم چهار درصد در مقابل 96 درصد را بلند کرد و احمدینژاد هم که متخصص بیان منافع این گروه طبقاتی بود.
در واقع دو انتخابات پرجمعیت ما در دو دوره 84 و 88 منطبق بر رغبت این طبقات اجتماعی (متعلق به دهکهای پایین) در انتخابات بوده است. پزشکیان شاید ناخواسته سعی میکند این طبقه خاموش را پای صندوقها بیاورد که آوردنشان از تهییج بخش خاکستری طبقه متوسط هم سختتر است. پزشکیان مجبور است وعدههای مستقیم اقتصادی را مطرح کند. مثل افزایش یارانه و یا ثابت نگه داشتن قیمت بنزین و کم کردن مالیاتها و یا هر وعده اقتصادی دیگری. آن طبقه فرودست از هرگونه تحلیل لیبرالی و مبتنی بر اقتصاد آزاد میهراسد و خب این چالش سختی را برای پزشکیان ایجاد میکند.
2- مسئله اینجاست که جلیلی و زاکانی هم در تهییج این دهکهای پرجمعیت و پایین برای رای دادن به خودشان چندان قدرتمند نیستند. شیوه بیان به شدت ایدئولوژیک آنها، فرصت ارتباط با این طبقه را از آنها سلب میکند. جلیلی و زاکانی هیچ گریزی به جز همان طبقه مذهبی سنتی ندارند و شاید هم میزان محدودی نفوذ در طبقه روستایی کشور.
3- اما قالیباف از هر سه کیک گروه رای دهنده بخشی را میخواهد. میخواهد بخش بزرگی از طبقه رای دهنده مذهبی را به خود متمایل کند و برای این منظور به برخی فراخوانهای رده بالا در بعضی نهادها دلبسته است. او همچنین امیدوار است که بخشی از طبقه متوسط که هنوز به شهرت عملگرا بودن و معتدل بودن قالیباف معتقد هستند را پای کار بکشاند و بخشی از آرای پزشکیان را نیز (اگر پای صندوق بیایند) به خود اختصاص دهد. قالیباف حتی هنوز به جلب نظر دهکهای پایین هم امیدوار است هرچند تجربه قبلیاش در انتخابات 96 در جلب توجه این گروه خیلی موفق ازآب در نیامد. آن وعدهها و آن ادبیات راهی به سپر نفوذ ناپذیر بیتفاوتی آنها پیدا نکرد.
4- اما پورمحمدی با حضور حسامالدین آشنا در گروه انتخاباتیاش بازی سختی را در این میانه شروع کرده است. تنها نامزد روحانی شاید بر اقبال بخش سنتیتر طبقه مذهبی حساب باز کرده. شاید بازاریها و اصناف و حتی بخشهایی از بازرگانان و کسانی که یک رئیسجمهور مذهبی اما بی هیاهو بخواهند. خب پورمحمدی در این میدان میخواهد بازی کند و خب این یک ماموریت غیرممکن است.
5- و بالاخره قاضی زاده هاشمی. که در این نبرد بزرگ بعید است دوام بیاورد.