کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۳۶۹۳۰
تاریخ خبر:

عصای سفید و درهای سیاه موزه‌ها

عصای سفید و درهای سیاه موزه‌ها

به بهانه روز جهانی عصای سفید و تصمیم وزارت میراث فرهنگی برای ورود رایگان نابینایان به موزه‌ها

هفت صبح| دیروز روز جهانی عصای سفید بود. روزی برای کسانی که با لمس، شنیدن و فهمیدن می‌بینند. در این روز به خصوص قرار است به ما بگوید جامعه فقط آن چیزی نیست که می‌بینیم، بلکه آن چیزی هم هست که باید برایش راه بسازیم. اما در همین روز علی دارابی معاون میراث فرهنگی کشور خبری داد که: «ورود روشندلان و کم‌بینایان با یک همراه به تمام موزه‌ها و اماکن تاریخی کشور  در روز عصای سفید رایگان است.» او گفت این تصمیم در راستای تکریم جایگاه روشندلان و تحقق عدالت فرهنگی گرفته شده است. 

 

این سخنان را می‌توان کاملا نمادین ارزیابی کرد. چون مشکل نابینایان هرگز بلیت موزه نبوده است. به همین دلیل این دست از اقدامات و فعالیت‌ها جنبه نمایشی پیدا می‌کند.  هیچ روشندلی به خاطر نداشتن پول بلیت، پشت در موزه نمانده. مشکل این است که وقتی وارد موزه می‌شوند، هیچ چیز برای لمس‌کردن، هیچ صدایی برای شنیدن و هیچ راهی برای تجربه‌کردن ندارند. در بسیاری از موزه‌های ایران، حتی مسیر ساده‌ای برای حرکت امن یک فرد نابینا وجود ندارد. 

 

کف‌پوش‌های برجسته‌ برای هدایت‌شان دیده نمی‌شود، شاهد تابلوهای بریل نیستیم. بسیاری از موزه‌ها فاقد راهنمای صوتی هستند. حتی ماکت‌هایی که بتوان با انگشتان حس‌شان کرد نیز وجود ندارد. حالا تصور کنید چنین فردی با هزار زحمت و امید وارد موزه‌ای شود که هیچ نشانه‌ای برای او ندارد. آیا این «دسترسی برابر» است؟ آیا رایگان بودن در چنین فضایی معنایی جز یک شوخی تلخ دارد؟ وزارت میراث فرهنگی می‌گوید این اقدام برای «عدالت فرهنگی» است.

 

اما عدالت با نماد و مناسبت برقرار نمی‌شود. عدالت فرهنگی یعنی کسی که نمی‌بیند، بتواند تاریخ را بشنود و حس کند. عدالت یعنی موزه‌ای که برای همه طراحی شده باشد و این همه یعنی کسانی که نابینا هستند. پس عدالت یعنی روز جهانی عصای سفید را بهانه‌ای کنیم برای اصلاح ساختاری که فقدان آن حس می‌شود. از این برگزاری مراسمی یک‌روزه معنای عدالت نمی‌دهد. تصمیم اخیر درست مانند هدیه‌ای است که در بسته‌بندی زیبا پیچیده شده اما درونش خالی است. یک جور حرکتی فصلی برای رفع تکلیف است که  تغییری واقعی در نگرش فرهنگی کشور در آن وجود ندارد.

 

مسئله‌ دیگر، «زمان» است. چرا این تصمیم فقط برای یک روز گرفته شده؟ مگر نابینایان فقط در روز جهانی عصای سفید حق ورود دارند؟ اگر هدف، ترویج عدالت فرهنگی است، این عدالت باید هر روز و در همه‌جا برقرار باشد. یک روز رایگان قطعا دستاورد فرهنگی محسوب نمی‌شود. همچنان که خدمت اجتماعی هم نیست . 

 

نکته‌ دردناک‌تر، غیبت صدای خود نابینایان در تصمیم‌گیری است. آیا کسی از انجمن‌های نابینایان یا متخصصان دسترس‌پذیری دعوت شد تا در این سیاست‌گذاری شرکت کنند؟ آیا کسی از آن‌ها پرسید که برای لذت‌بردن از یک موزه چه نیازهایی دارند؟ تجربه‌ جهانی نشان داده که هیچ سیاست موفقی برای گروه‌های خاص، بدون مشارکت خودشان شکل نمی‌گیرد. اینجا به نظر می‌رسد که تصمیم برای گروهی از مردم، بدون مردم اتخاذ شده است. نتیجه هم معمولا همین است. یک تصمیم برای یک روز و فراموشی تا سال دیگر.

 

لحن اطلاعیه معاون میراث فرهنگی هم جای تامل دارد. وقتی او از «تکریم و احترام به روشندلان» سخن می‌گوید، ناخودآگاه یاد نگاه خیریه‌ای می‌افتیم. این نوع لحن، اما عملا فاصله‌ای می‌سازد میان «ما» که لطف می‌کنیم و «آنها» که باید ممنون باشند. در حالی که مسئله نابینایان، لطف نیست، حق است. حق دیدن تاریخ با حواس دیگر. حق لمس کردن میراثی که به همه تعلق دارد. وقتی عدالت فرهنگی را به سطح «تکریم» تقلیل می‌دهیم، در واقع آن را از حوزه‌ حقوق انسانی خارج و وارد قلمرو لطف و خیرات می‌کنیم.

 

در دنیای امروز، موزه‌ها در حال بازتعریف مفهوم «دیدن» هستند. در پاریس، لندن، استانبول و توکیو، موزه‌هایی وجود دارد که برای نابینایان طراحی شده‌اند. می‌توان از اپلیکیشن‌های صوتی، ماکت‌های سه‌بعدی و نمایش‌های لمسی گفت. در عین حال که در آنجا بازدیدکننده نابینا را مهمان موقت نمی‌دانند.

 

او صاحب حقیقی فضاست. در ایران اما هنوز در ابتدای راه‌ قرار داریم. بسیاری از موزه‌ها حتی برای افراد سالم هم دسترس‌پذیر نیستند، چه برسد به کسانی که محدودیت بینایی دارند. بناهای تاریخی در مناطق دورافتاده، رمپ ندارند، تابلوهای راهنما ندارند، حتی سرویس بهداشتی استاندارد ندارند. پس هنگامی که وزارت میراث از «تمامی موزه‌ها و اماکن کشور» حرف می‌زند، این ادعا بیشتر شبیه یک شعار تبلیغاتی است تا واقعیتی میدانی.

 

از این زاویه، رایگان‌کردن ورود نابینایان در یک روز خاص، گرهی را  باز نمی‌کند. این مسئله نشان می‌دهد فاصله‌ تا درک واقعی مفهوم دسترس‌پذیری است. در حالی که می‌شد همین مناسبت را به فرصتی برای آموزش تبدیل کرد. آموزش راهنمایان موزه‌ها درباره‌ چگونگی تعامل با نابینایان، آموزش بازدیدکنندگان درباره‌ درک متفاوت دیگران از جهان و حتی آموزش مدیران درباره‌ اینکه دسترس‌پذیری را یک سرمایه‌گذاری فرهنگی مهم بدانیم.

 

این روزها در جهان، مفهوم «دسترس‌پذیری فرهنگی» به یکی از شاخص‌های توسعه اجتماعی تبدیل شده است. جامعه‌ای پیشرفته تلقی می‌شود که همه اعضایش بتوانند از تجربه‌های فرهنگی بهره‌مند شوند. یعنی این دسترس پذیری محدود به گروهی خاص نشود. در چنین جامعه‌ای نابینایان بخشی از جریان زندگی‌اند.

 

در ایران اما هنوز باید برای ابتدایی‌ترین حقوق فرهنگی مثل ورود به موزه، سر خط خبر شویم. مسئله این که نگاه ما به مسائل نابینایان باید حقوقی باشد. باید از برابری و حق بگوییم. با این نگاه می‌توانیم سوال کنیم که اگر یک نابینا وارد یکی از موزه‌های بزرگ ایران شود، چه چیزی از آن موزه نصیبش می‌شود؟ آیا او فقط بوی کهنگی را حس می‌کند یا می‌تواند داستان اشیا را بشنود، حس کند و تجربه کند؟ 

 

آخرین تحولاتاجتماعیرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۳۶۹۳۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر