وضعیت وخیم در قلب شیراز؛ حافظیه در آستانه فروپاشی

زخم مرمتهای غیراصولی و بیتوجهی به پایش، حافظیه را به کارگاهِ خطر تبدیل کرده است
هفت صبح،محمد عبدالعلیپور| در قلب شیراز، جایی که باید عطر شعر حافظ بر باغ و سنگ سایه اندازد، صدای رطوبت، ترک و سیمان بلند است. تصاویر و گزارشهای منتشرشده از سوی مرمتگران و فعالان میراث فرهنگی نشان میدهد بخشهایی از حافظیه در وضعیت وخیمی قرار گرفته است. از درهای چوبی موریانهخورده و جایگزینی نئوپان تا ترکخوردگی و ریزش تزئینات تاریخی، وضعیتی که نه فقط یک مجموعه تاریخی، که بخشی از حافظه جمعی ما را تهدید میکند.
حافظیه در طول دهههای اخیر همواره محلی برای زیارت، شعرخوانی و خونگرمی فرهنگی بوده است. اما اکنون با افزایش بازدید و تغییر اولویتهای مدیریتی، این مجموعه حساس تاریخی نشانههای آشکاری از سهلانگاری نشان میدهد. مرمتگران محلی میگویند در بسیاری از مقبرهها بهجای مرمتِ تخصصی، از مصالح نامناسبی مانند سیمان و نئوپان استفاده شده است، عملیاتی که نه تنها اصالت آثار را مخدوش، بلکه وضعیتِ ساختاری را تضعیف میکند.
برخی از این دستکاریها بیش از پنج سال پیش انجام شده و اکنون پیشبینی میشود در عرض یکی دو سال بخشهایی از تزئینات از بین بروند مگر اینکه اقدامات فوری و علمی صورت گیرد. یکی از پروندههای هشداردهنده، آویزِ نفیس ایوان حافظشناسی و مقرنسهای ورودی آرامگاه خاندان قوام است که ترک برداشته و رطوبت به بافت آن نفوذ کرده است. مرمتهای مقطعیِ انجامشده، از جمله پرکردن ترکها با سیمان سفید و پودر سنگ، نه تنها مشکل را حل نکرده بلکه باعث گسترش ترکها و تخریب بیشترِ ساختارِ سنتی شده است.
این در حالی است که کارشناسان بارها درباره نیاز به پایش مستمر، تهیه بانک داده آسیبها و تیمهای مرمتیِ ثابت هشدار دادهاند. تمهیداتی که گویا در اولویتِ برنامههای اجرایی وزارت میراث فرهنگی قرار نداشته است. از سوی دیگر ناظران محلی و فعالان میراث میپرسند چگونه مجموعهای با این میزان بازدید و اهمیت ملی میتواند بدون برنامه پایش دائمی و مدیریتِ متخصص رها شود؟ پاسخ بخش قابلتاملی از واقعیتهای مدیریتی امروز است. بودجهها و تمرکز بر پروژههای نمایشی، جشنوارهها و نورافشانیهایی که تصویرسازی میکنند اما حفاظت واقعی را تضمین نمیکنند. گویی وزارت میراث فرهنگِ حفاظت را به گفتمانِ گردشگری و رویداد تقلیل داده است.
واکنشِ اداره کل میراث فرهنگی فارس متناقض و ناقص بوده است. همزمان با انتشار تصاویر و هشدارها، خبرهایی درباره آغاز ساماندهی و مرمت منتشر شد و مقامهای محلی از آغاز عملیات مرمتی و ایمنسازی برخی نقاط خبر دادند. اما این توضیحات رسمی دیرهنگام و اغلب کلیگوییاند و جزئیات فنی، زمانبندی و نحوه نظارت علمی اعلام نشده است.
نگرانکنندهتر آنکه اعلام شروع مرمت در رسانههای رسمی اگرچه خبر خوشی است، اما باید با تضمینِ شفافیت همراه باشد. چه تیمی کار را بر عهده دارد؟ قراردادها چگونه تعریف شده؟ نظارت علمی مستقل چگونه برقرار میشود؟ پیشینه مرمتهای غیراصولی در حافظیه باعث شده تا هر اقدام جدید، پیش از اجرا برای ناظران مستقل قابلبررسی باشد.
پیامدهای ادامه وضعیت کنونی فراتر از یک مجموعه تاریخی است. حافظیه نماد ادب و حافظه فرهنگیِ ایران است. از دست دادن یا آسیبِ شدید آن نه تنها به معماری لطمه میزند، بلکه بخش مهمی از هویتِ فرهنگی و گردشگری شیراز را زیر سوال میبرد. علاوه بر این، تجربه ناموفقِ مرمت و مدیریت در یک مجموعه مهم میتواند الگوی خطرناکی برای سایر آثار ملی از مساجد تاریخی تا خانههای سنتی باشد و به تسریِ ضعف حفاظتی منجر شود.
اعلام فوری نقشه آسیبها و انتشار آن برای ناظران مستقل، توقف هرگونه مرمت تا پیش از ارائه طرح علمی و انتخاب مرمتگران متخصص، ایجادِ تیمِ پایش دائمی شامل مرمتکاران مستقل، کارشناسان مرمت چوب و سنگ و نمایندگان جامعه محلی، اختصاصِ بودجه مشخص و شفاف برای مرمتهای بلندمدت و نه پروژههای نمایشی و در نهایت، پاسخگوییِ شفاف وزارت میراث فرهنگی درباره قراردادها و برنامهها مواردی هستند که میتوانند به برون رفت از این وضعیت کمک کنند.
حافظیه نه فقط یک آرامگاه است، بلکه نماد حافظه فرهنگی ماست. وقتی چنین نمادی ترک میخورد، یعنی حافظه جمعی ما در حال ترک خوردن است. ما نمیتوانیم حافظ را با بیتهایش بستاییم و در همان حال، خانهاش را ویران کنیم. ایران اگر حافظیه را از دست بدهد، بخشی از روح خود را از دست داده است و این بار، دشمن بیرونی نیست، بیمسئولیتی داخلی است که تیغ را بر گلوی میراث گذاشته است.