ترکهای جدید در بزرگترین گنبد آجری جهان

ساختوسازهای بیضابطه در حریم تاریخی گنبد سلطانیه، شکوه دوره ایلخانی را نابود میکند
هفت صبح، محمد عبدالعلیپور| صبح زنجان آرام است، اما در دل این آرامش، گنبد فیروزهای سلطانیه مثل فریادی خاموش در افق میدرخشد. فریادی از قرن هشتم هجری تا امروز. بنایی که روزگاری نشانه اقتدار ایلخانان بود و امروز نشانی از فرسودگی و فراموشی است.
گنبد سلطانیه، شاهکاری از دوران سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) نهتنها بزرگترین گنبد آجری ایران، بلکه سومین گنبد بزرگ جهان پس از کلیسای سانتا ماریا دل فیوره فلورانس و ایاصوفیه استانبول است. ارتفاع ۴۸.۵ متر و دهانهای به قطر ۲۵.۵ متر، آن را به معجزهای مهندسی در قرن هشتم هجری تبدیل کرد؛ بنایی که ساختار دوپوسته آن بعدها الگوی معماران اصفهان، تبریز و سمرقند شد. اما امروز، همان بنایی که یونسکو آن را بهعنوان گواهی از نبوغ ایرانی در فهرست جهانی ثبت کرد، در محاصره بحرانهایی است که منشا آن نه طبیعت و فرسایش، بلکه بیتدبیری و مدیریتهای غیرتخصصی است.
میراثی جهانی در محاصره ساختوساز
بر اساس اسناد رسمی یونسکو، حریم منظر و بصری گنبد سلطانیه از مهمترین مولفههای ثبت جهانی آن است. اما در ماههای اخیر، تصاویر متعددی از ساختوسازهای مرتفع و نامتعارف در فاصلهای کمتر از چند صد متر از این اثر منتشر شده است. ساختمانهایی که با نماهای فلزی و سقفهای شیروانی، افق تاریخی سلطانیه را برهم زدهاند. اینجا این سوال مطرح میشود که چه کسی مجوز این ساختوسازها را صادر کرده است؟ آیا اداره کل میراث فرهنگی استان زنجان از این پروژهها بیاطلاع بوده؟ یا آنکه چشم خود را بر تخلف بسته تا حاشیهای ایجاد نشود؟
کارشناسان میراث فرهنگی هشدار دادهاند که ساخت بناهای جدید در محدوده دیداری گنبد، نه تنها نقض صریح اصول حفاظتی یونسکو است، بلکه میتواند موجب تعلیق پرونده جهانی سلطانیه شود. در حالیکه کشورهای دیگر برای حفاظت از حریم آثار خود کیلومترها محدودیت اعمال میکنند، در ایران مجوزهای محلی میتواند ظرف چند روز تصویری هزارساله را نابود کند.
سال گذشته، مدیران میراث فرهنگی از اجرای طرحهای مرمتی متعدد در گنبد سلطانیه خبر دادهاند. از بازسازی کف محوطه گرفته تا ترمیم دیوارهای داخلی و ساماندهی ورودیها. اما بررسی میدانی خبرنگار هفتصبح نشان میدهد بسیاری از این پروژهها بیشتر جنبه تبلیغاتی داشتهاند تا حفاظتی.
سلامی یکی از کارشناسان سابق پایگاه سلطانیه به هفتصبح میگوید: «مرمتها اساسی انجام نمیشوند. تزئینات داخلی هنوز در خطر رطوبت است، ترکهای گنبد افزایش یافته و سامانههای پایش ترک و لرزش، هنوز نصب نشدهاند.» یافتههای فنی منتشرشده در نشریه Heritage Science نیز تایید میکند که بخشهایی از سازه با آسیبهای جدی روبهروست و در برخی دیوارها ترکهای فعال وجود دارد که در نبود پایش دائمی میتواند گسترش یابد. با این وجود، در گزارشهای رسمی وزارت میراث فرهنگی همچنان از اوضاع مناسب و کنترلشده سخن گفته میشود؛ عبارتی که بیش از آنکه واقعی باشد، سیاسی است. گنبد سلطانیه فقط قربانی نبود بودجه نیست، قربانی سیاستی است که میراث فرهنگی ایران را زمینگیر کرده است.
گماردن مدیران غیرمتخصص در راس مهمترین پایگاههای تاریخی کشور، روندی است که در یکسال و اندی قبل شروع شد و کار را به اینجا رسانید. به جای حضور مدیرانی که سابقه فعالیت در حوزه تاریخ و میراث داشته باشند، تعدادی از مدیران ارشد سابق صداوسیما به این وزارتخانه نقل مکان کردند؛ مدیرانی که سابقه فعالیتشان در حوزه رسانه بود و امروز هم با تاکید بر فعالیتهای رسانهای به دنبال کارنامهسازی هستند، قربانی اما تاریخ و میراث فرهنگی کشور است.
این رویه در سطح استانی هم در حال تکمیل است. در بسیاری از استانها، مدیران میراث فرهنگی نه از رشته باستانشناسی یا مرمت، بلکه از حوزههایی کاملا بیارتباط انتخاب میشوند. افرادی که نگاهشان به میراث، نه علمی بلکه اداری و رسانهای است. نتیجه این رویکرد، تبدیل پایگاههای میراث جهانی به سکوی تبلیغاتی و حاشیهای برای مدیران محلی است. در واقع، میراث فرهنگی در ایران بیش از آنکه ماموریتمحور باشد، چهرهمحور است؛ پروژهها نه براساس ضرورت حفاظتی بلکه برای دیده شدن انجام میشوند. گزارش عملکردها پر از عدد و آمار است، اما وقتی به محل میروید، میبینید از حفاظت خبری نیست؛ از دانش تخصصی، اثری نیست.
سلطانیه در آستانه بحران شهری
شهر سلطانیه با جمعیتی کمتر از ۸ هزار نفر، باید شهری آرام و تاریخی میبود. اما توسعه شهری بیبرنامه، بدون در نظر گرفتن حریم آثار، سیمای تاریخی آن را دگرگون کرده است. ساختمانهای نوساز، تیرهای برق بلند و تابلوهای تجاری در نزدیکی گنبد چنان رشد کردهاند که مرز میان میراث جهانی و حاشیه بازار محلی از بین رفته است. کارشناسان یونسکو پیشتر هشدار دادهاند که منظر فرهنگی گنبد سلطانیه در معرض تهدید مستقیم توسعه شهری است. اما نه شهرداری زنجان برنامهای دارد، نه اداره میراث فرهنگی استان توان اعمال محدودیتها را. نتیجه، هرجومرجی است که گنبد سلطانیه را در محاصره ساختمانها و تابلوهای تجاری قرار داده است.
گنبدی که سند افتخار ایران بود، در آستانه بیاعتباری جهانی
گنبد سلطانیه در سال 1384 به عنوان هفتمین اثر ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو ثبت شد. ثبت جهانی یعنی تعهد بینالمللی دولت ایران برای حفاظت موثر، پایدار و علمی از این اثر. اما اکنون کارشناسان میگویند در صورت ادامه وضعیت فعلی، امکان دارد یونسکو از ایران توضیح بخواهد یا حتی وضعیت اثر را در فهرست میراث در خطر بررسی کند.
یونسکو به صراحت اعلام کرده که«هرگونه تغییر در منظر فرهنگی، تهدیدی جدی برای ارزش جهانی استثنایی اثر محسوب میشود.» اما در ایران، گزارشهای یونسکو تنها ترجمه میشوند، نه اجرا. هیچیک از توصیههای این نهاد درباره تقویت حریم بصری و کنترل توسعه شهری در اطراف گنبد بهدرستی اجرا نشده است.
گنبد سلطانیه در گذشته نهفقط مقبره سلطان محمد خدابنده، بلکه نمادی از علم و هنر ایرانی بود. کاشیهای لاجوردی و فیروزهای، آیات قرآنی، کتیبههای گچی و هندسه پیچیده آن نشان میدهد که ایرانیان در قرن هشتم هجری به اوج درک فضایی و مهندسی رسیده بودند. اما اکنون، همان شاهکار تاریخی با ترکهای پوسته خارجی، نشت رطوبت در دیوارهای داخلی و فرسودگی تزئینات مواجه است.
منتقدان میگویند هیچ طرح ملی برای تثبیت وضعیت سازهای گنبد وجود ندارد. هر سال، بخشی از بودجه صرف اقدامات پراکنده میشود و پس از پایان دوره مدیریتی، پروژهها متوقف میمانند. گویی میراث جهانی، قربانی چرخه تغییر مدیران است.
کارشناسان میگویند نجات گنبد سلطانیه تنها با بازگشت به عقلانیت و تخصص ممکن است. باید مدیران متخصص در راس میراث فرهنگی استان منصوب شوند، حریم بصری اثر بازتعریف و هرگونه ساختوساز جدید در اطراف آن ممنوع گردد، سامانههای پایش لرزش، ترک و رطوبت نصب و بهصورت آنلاین در دسترس پژوهشگران قرار گیرد، بودجههای تبلیغاتی به طرحهای حفاظتی واقعی اختصاص یابد، و از همه مهمتر، وزارت میراث فرهنگی از رویکرد نمایشی و سیاسی فاصله بگیرد.
زیرا اگر امروز اقدام نکنیم، فردا نه از گنبد سلطانیه جز تصویری در کتابهای تاریخ باقی میماند و نه از اعتبار جهانی ایران نشانی. گنبد سلطانیه، سومین گنبد بزرگ جهان، هنوز ایستاده است؛ با زخمهایش، با شکوهش، با صبوریاش. اما هیچ گنبدی تا ابد بر بیتدبیری تاب نمیآورد. تاریخ را نمیتوان با همایش و بنر نجات داد؛ تنها با دانش، تعهد و عمل این مهم امکان پذیر است.