حباب مجازی پست، استوری و لایک

کاربران هر روز با خبرهای سیاسی روبهرو میشوند اما فرصتی برای تحلیل و تعمق پیدا نمیکنند
هفت صبح| او هر روز ساعت ۹ صبح، موبایلش را روشن میکند و نخستین چیزی که میبیند، اعلانهای بیپایان از گروهها، کانالها و اکانتهایی است که در آنها عضویت دارد. اخبار سیاسی، تحلیلهای اقتصادی، فراخوانها، فریادهای اعتراضی و گاهی هم شوخیهایی برای فرار از واقعیت. این «او» یکی نیست. میلیونها نفر هر روز همین مسیر را تکرار میکنند. جهان، پشت یک صفحه شیشهای کوچک خلاصه شده و مشارکت سیاسی، به «ریاکت» دادن و بازنشر ختم میشود.
زمان زیادی از آن دوران نمیگذرد که حضور سیاسی، معنایی عینی داشت. شهروندان در کوچه و خیابان، در نشستهای عمومی یا حتی در صف نانوایی، درباره آینده تصمیم میگرفتند. گفتوگو، انرژی اجتماعی تولید میکرد. دیدارها، شکلی از اعتماد جمعی میساخت. امروز، بیشتر این تعاملها به پلتفرمهایی منتقل شدهاند که در آنها، گفتوگو، به پیامهایی کوتاه و تند تبدیل شده. صدا زیاد است اما همدلی کم. همه سخن میگویند اما کمتر کسی میشنود. رسانههای جمعی به میدان رقابت فردی بدل شدهاند. کاربر، رسانهای برای خود شده، بدون سردبیر، بدون استاندارد، بدون مسئولیت.
در چنین فضایی، سیاست هم دچار تغییر شده. هشتگها جای بیانیهها را گرفتهاند. کمپینها، نه در سطح محلهها و تشکلها که در ترندهای روز شبکههای اجتماعی رقم میخورند. انگار فقط کافیست یک پست پربازدید منتشر شود تا گمان برود تغییری در حال وقوع است اما پشت این تصور، واقعیتی خالی از نیرو خوابیده. چیزی حرکت نمیکند. ساختارها تکان نمیخورند.
شبکههای اجتماعی با شتاب خبر میدهند اما فرصت تعمق را از بین میبرند. ذهن کاربر، لحظهای از اعتراض به تصویری از فقر و بلافاصله به طنزی روزمره پرت میشود. خبری تکاندهنده، با چند اسکرول پایینتر، در خاطرهای شیرین یا آهنگی احساسی محو میشود. کاربر، مدام در معرض آگاهیست، بیآنکه فرصتی برای هضم و تحلیل داشته باشد. نوعی اعتیاد به واکنش شکل گرفته؛ واکنشهای سریع، بدون حافظه، بدون استمرار.
این فضا تنها ذهن را تغییر نداده، اقتصاد سیاسی مشارکت را نیز از بنیان دگرگون کرده. الگوریتمها، نه براساس اهمیت محتوا که بر مبنای میزان درگیری مخاطب عمل میکنند. پستهایی که خشم را برمیانگیزند، بیشتر دیده میشوند. محتواهایی که شکافها را عمیقتر میکنند، بهتر توزیع میشوند و آنجا که خشم و دوقطبی دیده شود، صدای گفتوگو و تحلیل فرو مینشیند.
مشارکت سیاسی، زمانی در تعامل با واقعیت شکل میگرفت. اکنون با انفجار دادهها، مرز میان مشارکت و تماشا از بین رفته. کسی که صرفا «لایک» میزند، احساس دخیل بودن پیدا میکند، بیآنکه نقشی واقعی ایفا کند. سیاست، در این بستر، نه با عمل که با حضور مجازی تعریف میشود اما این حضور، هرچقدر پررنگ، زمانی که به تغییر در جهان واقعی منجر نشود، چیزی جز انزوا به بار نمیآورد.
او- همان کاربر اول داستان- شب را با همان گوشی به پایان میبرد. صدها استوری دیده، دهها پست منتشر کرده، چند توئیت بازنشر داده. اما وقتی گوشی را خاموش میکند، احساس خستگی میآید و نوعی تنهایی. تنهایی از جنسی تازه؛ تنهایی سیاسی. در جهانی که حضورش همهجا هست، ولی صدایش جایی شنیده نمیشود.