حقیقتی تلخ درباره لایک و عشق

دنیای پیچیده لایکها و فالوئرهای اینستاگرامی، جاییکههویت معنای خود را از دست میدهد
محسن عسکری جهقی | در عصری که رسانههای اجتماعی به بخش جداییناپذیر از زندگی روزمره بدل شدهاند، اعتیاد به دیده شدن همچون پیچک به تاروپود زندگی انسان تنیده است که با شتابی سرسامآور رشد میکند. اعتیادی که با هر «لایک»، هر «فالوئر»، و هر «بازنشر»، مغز را به ترشح اندکی دوپامین وامیدارد؛ درست بدانسان که مخدرهای سنتی و صنعتی عمل میکنند اما بیآنکه به مصرف مادهای خارجی نیاز باشد.
گای دوبور «جامعه نمایشی» را در کتابی به همین نام جامعهای میداند که در آن، واقعیت جای خود را به بازنمایی میدهد و در آن «بودن»، قربانی «نمایاندن» و نمایش میشود. در چنین جامعهای چگونه اندیشیدن و چگونه زیستن اهمیت خود را از دست داده، جای خود را به چگونه دیده شدن میدهد. در این ساختار معیوب دنبالکنندهها (فالوئرها) مقیاس ارزش اجتماعی انساناند، به همان قیاس که پول، قدرت یا علم معیار ارزشهای اجتماعی تلقی میشوند.
حکومت در ایران به هر دلیلی سبکزندگی بخش عمدهای از جامعه خاصه جوانان را به رسمیت نمیشناسد. فضای عمومی محدود و سهم اندک این بخش از جامعه در گفتمان رسمی، شدت این اعتیاد را درجامعه دوچندان کرده، مردم علاوه بر زندگی عادی و روزانه، لایهای دیگر از زیستن را در فضای مجازی خلق کردهاند که میتوان آن را «زیست اینستاگرامی» نامید. فضایی که در آن «بدن» و «کنشهای نابخردانه» به سرمایه اصلی فرد تبدیل شده، به تبع آن جراحیهای زیبایی و اقدامات جنونآمیز، فرد را برای «نمایش بهتر» آماده میکند. زیبایی ظاهری و کنشهای نابخردانه ابزاری اقتصادی است تا از انسان کالایی برای فروش و سرمایهای برای جلب توجه بیافریند و راه او را برای ورود به باشگاه ناپایدار و بیرحم «اینفلوئنسرها» هموار کند.
در چنین فضایی نهفقط چهره طبیعی افراد، بلکه هویت فردی، آرامش روانی و روابط انسانی اصیل به مسلخ میرود. نوجوانانی که از اندوه «نداشتن فالوئر» دچار بحران میشوند، جوانانی که جراحیهای زیبایی انجام میدهند و انسانهایی که حتی اعضای خانواده خود را برای جذب فالوئر و لایک به ابزار تولید محتوا تبدیل میکنند و از مفاهیمی همچون شادی، سفر، غذا و حتی بارش باران راهی برای تفاخر میجویند. زیگمونت باومن جامعهشناس باور دارد چنین جامعهای در حال «ذوب شدن در سیالیت مصرفگرایانه» است؛ سیالیتی که انسان در آن هرگز راضی و خرسند نیست و پیوسته در حال رقابت، تقلید یا مبارزه نفسگیر با دیگران است و چه راست میگفت سهراب سپهری که «دلِخوش سیری چند؟» معنا، شخصیت و انسانیت در کوره سیالیت مصرفگرایانه ذوب میشود و از آدمی موجوداتی بیقرار، نگران، مضطرب و محتاج تأیید دیگران میسازد، انسانی که به مواد مخدر عصر ارتباطات یعنی «لایک و فالوئر» معتاد است؛ زامبیهایی با گوشیهای هوشمند، که نه برای اندیشیدن، نه برای زیستن، که برای دیده شدن زندگی میکنند غافل از آنکه دیده شدن الزاما بهمعنای ارزشمند بودن نیست.