رابطه عجیب سنگ مرداب و تب دنگی در مترو!
روایتی از فروشندگان مترو که برای فرار از پشه آئدس، سنگ و روغن میفروشند
هفت صبح| خبرها در مترو زودتر از همه جا پخش میشود. اصل خبر هم دست فروشندههای متروست که ایستگاه به ایستگاه به گوش هم میرسانند و در کمتر از یک ساعت همه میدانند چه اتفاقی افتاده. مثلا همین چند روز پیش، یکی از فروشندهها در خط صادقیه به ایستگاه امامخمینی، چرخش را گم کرده بود یا یکی به قول خودش آن چرخ بزرگ را کش رفته بود؛ حدود 10دقیقه بعد، در خط ایستگاه امامخمینی به تجریش همه فروشندهها میدانستند، چرخ سمیه گم شده و حتی بعضی از آنها میدانستند، کار کیست.
خبر پشه آئدس و تب دنگی هم چند روزی است که در مترو میچرخد. خبری که شاید در شهرهای مبدا که توسط وزارت بهداشت معرفی شدهاند، این طور به آن پرداخته نشده و کسی به آن اهمیت نداده. اما در مترو به قول یکی از فروشندهها باید از آب، کره گرفت چون دیگر ماست برای کره گرفتن گران شده و صرف نمیکند.
برای همین اگر تا چند وقت پیش با تغییر فصل روی یک جنس خاصی زوم میکردند و ناگهان همه با هم شال خنک تابستانی و قمقمه و شلوار و تیشرت مخصوص فصل میآوردند، حالا همه به فکر سلامتی مسافرها هستند و نسخه خاصی برای فرار از پشه آئدس دارند. نسخه مخصوص، یک ظرف کوچک پودر است که فروشنده به آن سنگ مرداب میگوید.
داستان این سنگ مرداب هم مفصل است. همین سنگ مرداب را تا هفته پیش به عنوان ضد عرق میفروختند. حتی یک بار هم سر خطرناک بودن استفاده از آن یک دعوای مفصلی هم شکل گرفت و چند تا مسافر و فروشنده به جان هم افتادند. خانم مسافر میگفت این پودرها بهداشتی نیستند و اگر کسی استفاده کند، خدای ناکرده مریض میشود.
اما خانم فروشنده اصرار داشت هیچی نمیشود و سنگ مرداب معجزه میکند و سر اینکه چرا به سنگ مردابش توهین شده، وسط واگن میپرید بالا و قوطی پودر سنگ مرداب را به سمت زن مسافر که شاکی بود، پرتاب میکرد. شاید تصور این صحنه برای کسانی که خیلی کم از مترو استفاده میکنند یا اصلا با مترو جایی نرفتهاند، خیلی سخت و در حد فیلمهای کریستوفر نولان باشد، اما برای افرادی مثل من که هر روز حداقل سه قطار برای رسیدن به محل کار و سه قطار برای رسیدن به خانه عوض میکنند، خیلی هم راحت و عادی است.
تا دلتان بخواهد در مترو دعوا دیدهام؛ از دعوا و حراج دو دست فروش که شالهایشان را زیرقیمت خرید ریختند وسط واگن تا دعوای دو جورابفروش که چرخهایشان به هم گیر کرده بود و خودشان به هم و وسط جمعیت همدیگر را میزدند. اما داشتم از تب دنگی و پشه آئدس میگفتم. هوا که گرم میشود، سر و کله این پشهها در شهرهایی که دریاچه و دریا و رودخانه دارند هم پیدا میشود.
تب دنگی یا تب استخوانشکن از طریق نیش این پشه منتقل میشود و پشه ناقل، ویروس را وارد جریان خون میکند. حالا اگر از تجمع پشهها و جایی که آب جمع شده دور باشید، از نیش پشه هم خبری نیست. اما همین موضوع و داغ شدن خبر تب دنگی در فضای مجازی باعث شده، بعضی از فروشندهها از این پشه هم پول در بیاورند.
درست مثل خانمی که تا دیروز سنگ مرداب ضد عرق زیربغل و بوی پا میفروخت، اما ناگهان سنگ مردابش پشهکش از آب در آمد. زن فروشنده طبق معمول با چرخش وارد واگن بانوان شد. با صدای خیلی بلند شروع به صحبت کرد و از همه خواست به او توجه کنند. وقتی دید کسی به او توجه نمیکند با صدای بلند گفت، اگر نمیخواهید استخوانهای بدنتان بشکند، حتما این سنگ را بخرید. به اینجا که رسید همه خانمهای واگن بانوان قطاری که به سمت تجریش میرفت، توجهشان جلب شد.
زن صدایش را بالاتر برد و قوطی سنگ مرداب را طوری در دستش گرفت که همه ببینند. شروع کرد به توضیح دادن که اگر اندازه یک نوک انگشت از این پودر به دست و زیر گوش و گردن و پاهایت بزنی، پشه دونگی سمتت نمیآید. مسافرها که پچپچ را شروع کردند، زن صدایش را بالاتر برد و گفت: «اسم مریضیش هم آدسه. بگیری خیلی خطرناکه.» قیمت یک قوطی از سنگهای مردابش 180هزار تومان بود.
تا این را گفت یکی از مسافرهای مترو گفت، همین را دیروز 60هزار تومان میفروختی، تازه اسم پشه، آئدسه و اسم مریضی، تب دنگی، نه تب دونگی! جملهاش تمام نشده بود که زن با صدای بلند گفت: «هر وقت از شما سوال کردند، جواب بده.» نزدیک بود که دعوا شود یک خانم مسن گفت: «اسم مریضیش چی بود، عدس؟ مگه عدس هم مریضی میشه؟!!»