افسردگی(۱)
هفت صبح| حوریه پورعلی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی- افسردگی واژهای که زیاد میشنویم، خیلی ها ازآن به عنوان سرماخوردگی روان یاد میکنند.برای فهم بهتر از این اختلال خلقی مثالی میزنم:
یک ماه گذشتهی خود را مرور کنید. ممکن است در اکثر زمینه ها عادی به نظر برسد و مشغول فعالیتها و کارهای روزمره و همیشگی خود بودید و فعالیتهای خود را انجام میدادید. این امکان هم هست که در یک ماه گذشته گاهی اوقات دمغ بوده و از اتفاقاتی که برایتان افتاده ناراحت شده باشید، دوستی با شما قطع رابطه کرده و یا هر اتفاق ناراحت کننده دیگربرایتان رخ داده باشد. اما اگر شبیه بقیه آدمها باشید میدانید که این خلق شما گذرا خواهد بود و این ناراحتی ها و کج خلقی ها میگذرند و همان آدم سابق خواهید بود و اگر این احساسات ناخوشایند را تجربه نکنید و گاهی کم انرژی و بیحوصله نباشید جای تعجب خواهد داشت.
اما تجربه افسردگی و اختلالی که میتواند بسیار جانکاه باشد متفاوت از این احساسات گذراست،افسردگی مانند افتادن در یک گودال تاریک عمیق است که نمیتوانید به راحتی از آن بیرون بیایید تشخیص اختلال افسردگی بر اساس ملاکهایی است که متخصص پس از بررسی آنها میتواند تشخیص این اختلال را بدهد.
اما چه عاملی باعث میشود که فردی احساس افسردگی داشته باشد و دیگری در شرایطی مشابه درگیر افسردگی نباشد؟
حتما تا بحال دیدهاید که هنگام زمین خوردن و مثلا پیچ خوردگی مچ پا یک نفر درد و ناراحتی زیادی را تجربه میکند و فردی دیگر راحتتر از آن میگذرد. برای درک رفتارها و هیجاناتی که افراد در شرایطی مشابه از خود نشان میدهند و به اصطلاح با یک مسأله و اتفاق یکسان افراد به گونه هایی متفاوت پاسخ میدهند یکی بسیار خشمگین میشود و دیگری غم را تجربه میکند، توجه به محیط و بافتاری که فرد در آن رشد کرده، کودکی خود را گذرانده و چگونگی شکلگیری دلبستگی در اوایل کودکی ضروری است، نه اینکه صرفا علت را نقصانهای درونی افراد بدانیم .
در واقع بیماری روانی یک نوع سبک زندگی(life style) است، ارسطو تمایز بین قلمرو ضرورت و قلمرو آزادی را اینگونه تعریف میکند، مادامی که آدمی در دایره ضرورت زندگی میکند یعنی تحصیل میکند ،کار میکند و پول در میآورد تا زندگی بهتری برای خودش بسازد و همهی عمر صرف همین میشود، قلمرو آزادی را تجربه نخواهد کرد. اتفاقی که امروزه متاسفانه در کشورمان به دلیل شرایط بد اقتصادی بسیار شاهد آن هستیم ،قلمرو آزادی یعنی خودشکوفایی، جایی که فرد به رشد فردی خودش میپردازد، پتانسیل هایی که هر فردی برای رشد فردی خودش داراست یکی با دنیا گردی و سفر، دیگری با تحصیل و... برای خود معنایی میسازد و به رشد فردی خود می اندیشد و از قلمرو ضرورتها خارج میشود اینجاست که سبک زندگی و محیط بسیار به افراد کمک میکند که گرفتار اختلال خلقی و افسردگی نشوند* لذا توجه به محیط و بافتاری که فرد در آن زندگی میکند و کسب مهارتهای لازم برای مقابله با رویدادهای سخت زندگی و توجه به رشد فردی ،داشتن زندگی هدفمند و با معنا و هچنین داشتن همدم عاطفی و روابط مثبت با اطرافیان، بسیار به افراد کمک میکند تا با تاب آوری بیشتری با مسایل خویش مواجه شوند و در تله افسردگی ،اعتیاد و دیگر رفتارهای مخرب نیفتند.
*دکتر عباس بخشیپور