بیگبنگ
تحلیلی درباره گرایشهای سیاسی در بخشهای فراموش شده جامعه ایرانی
روزنامه هفت صبح، ساعد برقی| یک تحلیلگر سایت اصولگرای الف نوشته بود که کاهش مشارکت در انتخابات به خاطر توجه بیش از حد به طبقه متوسط و خواستههایشان از سوی حاکمیت بوده و فراموشی طبقات فرودست. جدا از اینکه آیا واقعا حاکمیت به خواستههای طبقه متوسط توجه کرده (و یا برعکس این توجه اصلی نصیب خواستههای طبقه سنتی و مذهبی بوده)، این ایده یک پارادوکس بزرگ در بطن خودش دارد.
چرا که کلا دو پایگاه بزرگ رای دادن در انتخابات، در طبقه متوسط (به معنای طبقهای که به برخی ارزشهای زندگی غرب معتقد هستند و آن را با برخی ایدههای شرقی و سنتی تلفیق کردهاند) و طبقات مذهبی، متمرکز شدهاند. رویارویی این دو طبقه به بیگبنگهای انتخاباتی بدل میشوند. اتفاقا طبقات فرودست بخصوص در شهرهای بزرگ اصولا رغبت به حضور در بازی دموکراسی ندارند.
یکی از دوستان از آماری حرف میزد که نشان میداد در شهرکهای اقماری جنوب و جنوب غرب تهران میزان مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری در کمترین حد ممکن است و گفتمان سیاسی در این مناطق طرفداری ندارد. دغدغهها عموما اقتصادی هستند و توجه چندانی به ایدههای افزایش فضای باز که از طرف طبقه متوسط هندل میشوند و ایدههای مذهبی و انقلابی که از سوی طبقه سنتی حمایت میشوند، ندارند.
البته که همپوشانیهایی بین همه این تقسیمات وجود دارد. مذهبیهای طبقه فرودست و یا سیاسی بازهای این طبقه. در انتخابات مجلس، در شهرک بهارستان میزان مشارکت مردم 35 درصد اعلام شده است که مطمئنا بخشی ازآن به سهم مذهبیها در این شهرک بر میگردد و برخی هم به خاطر وعدههای اقتصادی نمایندهها. این تصور که دولت و یا اصولگرایان پایداری، نماینده ایدههای طبقه فرودست هستند را فراموش کنید.
برای جلب اعتماد این گروه تاثیرگذار در کشور تلاش خارقالعادهای لازم است. ما متوجه زحمات جناب رئیسی برای خدمت به این طبقه هستیم. دستشان هم درد نکند اما هرچقدر ایشان در اثرگذاری بر طبقات کشاورز و یا روستایی میتوانند موفق باشند اما ادبیات طبقه فرودست از دسترس ایشان خارج است. تنها کسی که توانست این گروه اجتماعی را به حضور سیاسی مثبت وادارد احمدینژاد بود.
چرا که -چه بد و چه خوب- به زبان آنها مسلط بود اما حجتالاسلام رئیسی این توانایی را تابه حال نداشتهاند هرچند به شدت تلاش میکنند. این زبان را دیگر چهرههای اصولگرا نیز بالکل فاقد هستند. رسایی، ثابتی، نبویان ...آنها چنان زبانشان با ایدههای ایدئولوژیک سیاسی آغشته شده که شانسی برای نفوذ به قلب این طبقات را ندارند.
طبقه کارگرها، رانندههای محترم اسنپ و تپسی، فروشندههای خرد و...اگر این طبقه صدایی برای خود پیدا نکند تا کنشگری مثبت سیاسی داشته باشد، هرزمان امکان دارد تا به درون دالانهای خشم و عصبانیت فرو بغلتند. اصولگراها و اصلاحطلبان باید راهی برای نفوذ به قلب این گروه پرشمار اجتماعی پیدا کنند. با بضاعت فعلی و حتی با چند برابر کردن حسن نیت، باز هم دورنما روشن نیست.