کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۵۵۳۷۳۶
تاریخ خبر:

روپایی زیر ‌آسمان ‌ر‌شت

روپایی زیر ‌آسمان ‌ر‌شت

مصاحبه با سمانه نیکدل که تمرینات با توپ او جلب توجه‌ کرده است

روزنامه هفت صبح|  «با 114 کیلو وزن و پاهای مصدوم، می‌توانم بیش از یک ساعت بدون اینکه توپ زمین بخورد روپایی بزنم. کسی در جهان با وزن من هست که این همه روپایی بزند؟»  این را سمانه نیکدل می‌گوید؛ دختری 36 ساله که روز ۲۲ بهمن ویدئوی روپایی زدنش زیر پل یخسازی رشت وایرال شد.

 

صدای پشت ویدئو می‌گوید: «بیش از ده دقیقه است که اینجا هستم و یک بار هم توپ به زمین نخورده. مطمئنم که تا ده دقیقه دیگر هم توپ روی پای او باقی می‌ماند.» برای پیدا کردنش از راننده‌ تاکسی‌ها و چای فروش‌های‌ همان محل سراغ او را گرفتم. می‌گفتند هر روز و گاه یک روز در میان زیر این پل و یا محله گلباغ ، می‌آید و ساعت‌ها برای خودش روپایی می‌زند.

 

ویدئوی او را دیده بودند و بعضی‌ها اسمش را هم می‌دانستند. وسط پرس و جوها دیدم با همان روسری آبی که در ویدئو به سر داشت، از آن طرف پل، توپ به بغل و هندزفری در گوش می‌آید. انگار که به سلام غریبه‌ها عادت داشته باشد، گرم جوابم را داد.

 

از پل یخسازی تا پارکی همان نزدیکی‌ها با او قدم زدم و هر ثانیه آدم‌ها، پیر و جوان حال و احوالش را می‌پرسیدند و به او آفرین می‌گفتند. خودش می‌گفت: «از وقتی ویدئوی توپ زدنم منتشر شده این‌طور من را می‌شناسند.

 

می‌خواهم آن کسی که ویدئوی من را منتشر کرد پیدا کنم و از او تشکر کنم.» کامنت‌های زیر ویدئویی هم که اولین بار در صفحه اینستاگرامی رسانه محلی گیلان منتشر شد، بسیاری او را می‌شناختند و می‌گفتند از بچگی فوتسال بازی می‌کرده و هنوز هم در کوچه و خیابان با بچه‌ها بازی می‌کند. در ادامه حرف هایش  با هفت صبح را می‌خوانید.

 

‌بچه که بودم برادرهایم فوتبال نگاه می‌کردند .من می‌خواستم کارتون ببینم اما آن‌ها کانال را عوض می‌کردند. تنها کارتونی که با هم می‌توانستیم ببینیم فوتبالیست‌ها بود. آنقدر فوتبال دیدم که عاشق فوتبال شدم. از کوچکی توپ پلاستیکی داشتم و با دیوار تمرین می‌کردم. آن زمان دخترها اصلا فوتبال بازی نمی‌کردند. 

 

اما پسرها وقتی به کوچه می‌آمدند می‌گفتند با ما بازی کن. در نوجوانی به زمین چمن می‌رفتم و با مردهای بزرگتر از خودم بازی می‌کردم. بچه بودم اما هیکل درشتی داشتم و خوب بازی می‌کردم. حتی گل قیچی برگردان هم می‌زدم و من را صدا می‌کردند دیگو مارادونا.

 

از بیش از بیست سال پیش فوتسال را شروع کردم. مهاجم بودم. یک دورانی هم در ملوان بودم و خانم مریم ایراندوست مربی من بود. در بقیه باشگاه‌های داخل رشت و فومن هم بازی می‌کردم. یک فوتبالی می‌کردم که باید می‌دیدی.

 

اما بدشانسی آوردم و پای چپم مصدوم شد. در سرعت بالا پایم پیچ خورد اما من به بازی کردن ادامه دادم و مصدومیتم بیشتر شد. حالا پای راستم هم گاهی خیلی درد می‌گیرد. با اینکه هم وزن زیادی دارم و هم مصدوم هستم بیشتر از یک ساعت، با درد به روپایی زدن ادامه می‌دهم. 

 

بعد از اینکه مصدوم شدم دیگر نتوانستم ورزش حرفه‌ای را ادامه دهم. در همین پارکی که نشسته‌ایم برای خودم ورزش می‌کردم و روپایی می‌زدم. کم کم، حدودا دو سال پیش رفتم زیر پل یخسازی و آنجا روپایی زدم. حالا محله گلباغ هم می‌روم. بعضی وقت‌ها شهرداری و سبز میدان هم می‌روم اما زیاد نه. این کار شغل من است و کاری جز توپ زدن بلد نیستم.

 

از ظهر بیرون می‌آیم و تا ساعت 9 شب یا بیشتر در خیابان می‌مانم. پول آنچنانی هم در خیابان در نمی‌آورم. شاید هر روز پنج یا شش نفر فقط به من پول بدهند. دنبال این بودم که یک اسپانسر پیدا کنم تا حمایتم کند اما تا به حال پیدا نکردم. حالا که ویدئوی من منتشر شده امیدوارم کسی حاضر شود از من حمایت کند. آرزو دارم دور جهان را بگردم و روپایی بزنم.

 

از سمت خانواده حمایتی ندیدم. به من می‌گفتند فوتبال برای پسرهاست. البته مادرم بعدها با باشگاه رفتن من مخالفتی نداشت اما نتوانستند من را در باشگاه خوبی ثبت‌نام کنند. به من می‌گفتند فوتبال کار نمی‌شود اما من فقط همین کار را دوست دارم.

 

در مدرسه هم رشته‌ام علوم انسانی بود اما تا دوم دبیرستان بیشتر ادامه ندادم. دو همکلاسی داشتم که معتاد بودند و می‌خواستند من را هم تزریقی کنند. ترسیدم معتاد شوم و دیگر مدرسه نرفتم. اینجا هم خانواده من را حمایتی نکرد که من را مدرسه بهتری ثبت نام کنند.

 

مدرسه که بودم همیشه در حال ورزش بودم. به جز فوتبال، والیبال، هندبال، بسکتبال و ... هم بازی می‌کردم. شاید اگر از لحاظ مالی حمایت داشتم به جاهای خوبی می‌رسیدم. خیلی از این بابت ناراحتم و بعضی مواقع گریه می‌کنم. اگر حمایت می‌شدم در خیابان روپایی نمی‌زدم.  

 

تا به حال دقیق نشمردم اما تا دو ساعت بدون وقفه روپایی زده ام.سرعتم هم بالاست. فکر می‌کنم دو هزار تا زده باشم. با این وزن و مصدومیت‌های من دو ساعت رکورد محسوب نمی‌شود؟ در جهان کسی به درشتی من اینقدر تا به حال روپایی زده است؟ 

 

بیشتر آدم‌ها وقتی می‌بینند تشویق می‌کنند. معدود افرادی هم هستند که اذیتم می‌کنند و روحیه‌ام را خراب می‌کنند. از خاطرات خوب اگر بخواهم بگویم، مثلا یک بار رستوران رفته بودم. صاحب رستوران گفت اگر بتوانی بی‌وقفه صد تا روپایی بزنی بهت 50 هزار تومان می‌دهم. با اینکه بدنم آماده نبود صد تا را زدم.

 

به جای پنجاه هزار تومان من را کباب که صد و خورده‌ای بود مهمان کرد. یک بار هم یک بستنی فروشی که به آن بدهکار بودم گفت روپایی بزن، بدهی‌ات را می‌بخشم.   پرسپولیسی هستم. آقا علی دایی اسطوره من است. بیشتر بچه‌های قدیمی را دوست دارم. آقای عابدزاده، محمد خاکپور، نیکبخت واحدی با اینکه استقلالی بود بازی‌اش را خیلی دوست داشتم. بچه‌های الان را نمی‌شناسم و علاقه‌ای ندارم.

 

کدخبر: ۵۵۳۷۳۶
تاریخ خبر:
ارسال نظر