ممنوعیتهای غریب زندگی در یکصد سال اخیر
روزنامه هفت صبح، ابراهیم افشار | «ممنوعیت». آه چه کلمه معصومانه و طلبکارانهای! آنقدر که ما در طول عمرمان ممنوعیت کشیدهایم خود ابداعکننده کلمه «ممنوعیت»نکشیده است. انگار در طول تاریخ، بدون قدغن شدن چیزی، اموراتمان نمیگذشته است.
این روزها که دارم درباره ممنوعیتهای یکصدسال اخیر کار میکنم راستش عشقم کشید که چندتایی از جالبترین ممنوعیتهای منفی یا مثبت تاریخ سرزمینمان را باهم مرور کنیم. از ممنوعیت چاقچور و دوچرخه سواری و رادیو داری و ولگردی و عکاسی از زنان تا بوتیک داری و فوتبال گل کوچیک و نمایش فیلمهای کاراتهای.
* یک: ممنوعیت عدم چاقچور: این یک اعلان ساده از طرف اداره جلیله نظمیه مرکزی فارس به تاریخ ۱۵ شهر صفر در سال ۱۳۳۷ قمری (مصادف با ۲۷ آبان ۱۲۹۷ یعنی در اواخر دوران احمدشاه ) است متعلق به دوره احمدشاه قاجار. که جناب فضلعلی رئیس نظمیه اعلان داده است:«به عموم مخدرات و محترمات شیراز با نهایت توقیر و احترام اخطار مینماید از تاریخ انتشار این ورقه اخطاریه، احدی از مخدرات بدون استثنا مجاز نخواهد بود که بدون چاقچور و داشتن نقاب مشکی در کوچه و بازار حرکت و گردش نماید! و چنانچه کسی به این صورت در معابر مشاهده شود فقط ماموران اداره نظمیه حق خواهند داشت که او را فورا با کمال ادب به اداره نظمیه جلب نموده و مجازات خواهند کرد.» خب خدا را شکر که «کمال ادب» را رعایت میکردند!
* دو: کرایه دوچرخه: در سال ۱۳۰۵ اداره نظمیه پایتخت کرایه دوچرخه را برای افراد زیر ۱۸ سال ممنوع اعلام کرد:«دوچرخهها باید دارای بوق باشند و سوار کردن بیش از یک نفر و نیز کودکان و نمایش دادن روی دوچرخه و حرکت با یک دست روی آن ممنوع میباشد.» حالا اینکه بایسیکلدارها حتما باید گواهینامه هم داشتند، به کنار. آقا بوق نزن.
* سه: ممنوعیت بنگ: در ۲۵ مرداد ۱۳۰۵ سرهنگ بوذرجمهری کفیل بلدیه اعلام کرد که استعمال حشیش ممنوع است:«چون علاوه بر مضرات محسوسه که دارد از علل ابتلا به مرض جنون است». «به عموم اخطار میشود که خرید و فروش و استعمال از نقطه نظر حفظ الصحه عمومی اکیدا ممنوع و مرتکبین طبق قانون جزای عمومی مجازات خواهند شد.» قابل توجه رفقای گُل کِش!
* چهار: یک زمانی زنها نه تنها حق بازی تیارت که حق عکس برداشتن هم نداشتند. سال ۱۳۰۹ خانم چهره آزاد که به اتفاق مادر و خواهرش جهت عکس انداختن به عکاسی لاله زار مراجعه کرده بودند توسط پاسبانی به کلانتری جلب شدند و بعد از کلی التماس و سپردن التزام آزاد شدند. خانم چهرهآزاد بعدها در مصاحبهای با اطلاعات گفته که «حتی کوتاه کردن مو نیز برای زنان جرم بود» و همشاگردیهایش او را در مدرسه کتک زدهاند که مگر ارمنی شدهای که موهایت را کوتاه کردهای؟
* پنج: ولگردی: در اواسط دوره پهلوی اول، ولگردی ممنوع اعلام شد. به نوشته روزنامه اطلاعات «پلیس در ایام عید اعلام کرده که بیکارهها را جمع آوری و به خارج از شهر اعزام کرده تا دربارهشان تصمیمگیری شود.» بخشی از آنها برای عملگی و راهسازی خط آهن به مازندران فرستاده میشوند. ولگردی بعدها به دوردور تغییر نام یافت.
* شش: فرشتکانی و شستن رخوت: در سال ۱۳۱۳ بلدیه تهران اعلام کرد که تکاندن فرش در معابر عمومی ممنوع است:«در تعقیب اعلانهای سابق مجددا به عموم اهالی اخطار مینماید از نظر حفظالصحه عمومی و جلوگیری از آلودن شدن آب مشروب، شستوشوی رخوت و البسه و ظروف و غیره در مجاری و پاکنهها و منگلهای قنوات داخل و خارج شهر اکیدا ممنوع است و علاوه بر اینکه مرتکبین شدیدا مجازات خواهند شد بلکه آنهایی را که شستوشو میدهند اگر رخت و لباس باشد سوزانده شده و بقیه به نفع بلدیه ضبط میشود. همچنین ریختن لجن حوض و کثافات دیگر و نیز تکانیدن فرش در معابرعمومی ممنوع است و مرتکبین تعقیب و مجازات میشوند.» از خدا پنهان نیست از شما چه پنهان که از «رخوت» جمع رختها خوشمان آمد.
* هفت: رادیوبازی: در دهه بیست استفاده از رادیو بدون داشتن مجوز از نهادهای انتظامی ممنوع بود و شهربانی کل کشور باید برای آن برگه مجوز استفاده از رادیو به امضای «رئیس اداره کارآگاهی- پاسیار یکم حسام وزیری» صادر میکرد. در آن پروانه اعلام میشد که«به دارنده این رادیو اجازه داده میشود بر طبق درخواستی که در دفاتر مربوطه بایگانی ست یک دستگاه رادیو کنسرت گیرنده کارخانه رادیولا به آدرس(منزل)…. نصب نماید. در صورت انتقال رادیوی مزبور به اشخاص دیگر باید انتقالدهنده شهربانی را مطلع نماید و پروانه خود را مسترد دارد.» چه از چشمها افتادی رادیوجان!
* هشت: موزیک و نمایش: سال ۱۳۳۶ شهربانی کل کشور اعلام کرد«همزمان با ایام شهادت و سوگواری مولای متقیان تماشاخانهها و نوشابه فروشیها تعطیل و اجرای هر گونه نمایش و اتراکسیون و پخش موزیک در کلیه اماکن ممنوع است.»
* ۹: بوقلمونچرانی: اواخر دهه سی وقتی بوقلمونچرانها گلههای بوقلمون خود را دسته دسته در خیابانهای تهران کیش میکردند آژانها اعلام کردند «بوقلمونچرانی در تهران ممنوع است.» چند سال است صدای بوقلمون در تهران نشنیدهای برادر؟
* ۱۰: مغازله: اوایل دهه ۵۰ بعد از آنکه مامورین کلانتری نارمک در محل گشت خود زن و مردی را در داخل اتومبیل پیکان شماره ۵۴۲۷۹ در حین مغازله دیدند و جلبشان کردند مجله جوانان ضمن چاپ این ماجرا، ماده قانونیئی را چاپ کرد که«به موجب آن عشقبازی در ملأعام ممنوع است و مجازاتی همچون زندان و جریمه نقدی دارد.» اتفاقا الان هم توی ماشینها هیچ خبری نیست!
* ۱۱: دختربازی: در سال ۱۳۵۱ سر تراشیدن و تبعید دختربازها و نیز مزاحمین تلفنی رایج بود. وقتی سه نفر ژیگولو مقابل دبیرستانهای دخترانه ژاندارک و میعادگاه پشت سفارت انگلیس به دام ماموران افتادند. روزنامهها در فروردین ۵۱ نوشتند «از فرمانداری نظامی کسب اطلاع شد که از این پس کسانی را که به وسیله تلفن مزاحم مردم میشوند بلافاصله بعد از دستگیری و سر تراشیدن، به خارک تبعید کنند.
همچنین مامورینی با لباسهای مبدل در جلوی مدارس دخترانه کشیک میدهند تا چنانچه کسی قصد مزاحمت داشته باشد آنها را جلب نمایند.»کمی بعد به دستور تیمسار وثیق بیش از ۲۰۰ مامور پلیس با ۱۲ اتومبیل بیسیم دار و سه کامیون ۵۲ جوان مزاحم را دستگیر کردند و مبارزه بر ضد مزاحمین شدیدتر شد. درخیابانهای نواب، حشمتالدوله، سلسبیل و آیزنهاور.
* ۱۲: گوینده زن: در اولین روزهای پیروزی انقلاب که ریاست تلویزیون در دست صادق قطبزاده افتاده بود ناگهان ظهور گویندگان زن بر صفحه تلویزیون ممنوع اعلام شد. البته مجله جوانان نوشته بود«چون اتاق گریم برچیده شده گویندگان زن دوست ندارند بدون گریم وقتی که چین و چروک و لک و پیسشان معلوم شده بر صفحه تلویزیون ظاهر شوند.»
* ۱۳: اعتیاد: در ششم دی ماه ۵۸ شورای انقلاب به ادارات کارگزینی کلیه وزارتخانهها و موسسات و شرکتهای دولتی و شهرداریها اعلام کرد «کارکنانی که معتاد به تریاک و مشتقات آن هستند باید ظرف مدت ۴ ماه از تاریخ صدور این بخشنامه، ترک اعتیاد نمایند. در غیر این صورت از خدمت منفصل و اخراج خواهند شد.» داداژ! مرگ من یواژ!
* ۱۴: اردو: سال ۵۸ که تیم ملی فوتبال ایران در بوشهر اردو زده بود تا برای شرکت در مقدماتی المپیک مسکو ۱۹۸۰ آماده شود ناگهان یک روز جماعتی افراطی ریختند دم هتل و فریاد زدند که اردوی تیم ملی تعطیل باید گردد. حسن حبیبی باخونسردی و مدیریت خود توانست تیمش را از این مخمصه بیرون بکشد و به شیراز ببرد. البته در لحظه خروج از هتل، بخش دیگر مردم بوشهر هم وقتی شنیدند عدهای دنبال ممنوعیت اردوها هستند آمدند و بعضیهایشان جلوی اتوبوس هتل خوابیدند که نمیگذاریم از این شهر بروید. آنها فریاد میزدند که «رنجش تیم ملی رنجش قلبهای ماست». اما خب ممنوعکنندگان اردو سمبه-شان پرزور بود و تیم حسن آقا از بوشهر اخراج شد.
* ۱۵: ممنوعیت فیلمهای کاراتهای: دوازده تیر ۱۳۵۸ نمایش فیلمهای کاراتهای درایران ممنوع شد. محمدعلی نجفی سرپرست اداره ترویج و نمایش فیلم فرهنگ و هنر این خبر را به روزنامهها اعلام کرد وافزود«این تصمیم به منظور حمایت از فیلمسازان کشورمان اتخاذ شده است.» کجایی بروسلی داداشتو کشتن!
* ۱۶: فردوسی: مرداد ۵۸ دانشگاه فردوسی مشهد اسم حکیم ابوالقاسم فردوسی را از روی خود برداشت و چندی بعد اوضاع چنان درهم و برهم شد که اسم بردن از حکیم ابوالقاسم فردوسی هم تبدیل به نوعی ممنوعیت خفیف شد اما بزرگان به دادش رسیدند. آن روزها موج علیه شاهنامه از آقای خلخالی تشدید شد که برای تبلیغات درباره نامزدی ریاست جمهوریاش به مشهد رفته بود و آنجا با صدای غرا اعلام کرد که فردوسی یک کلمه از انسان و انسانیت و نیز خراسانی رنجدیده نامی در کتابش نبرده و سراسر اثرش نیرنگ و دروغ و سرگرمکننده مردم بدبخت ماست. حکیم جان از دست ما چه کشیدهای در طول تاریخ.
* ۱۷: لژیونرها: سال ۱۳۵۹ عضویت بازیکنهای ایرانی در تیمهای خارجی ممنوع اعلام شد و پروانه بازیکنان ایرانی برای بازی در باشگاههای خارجی لغو شد. دنیای ورزش نوشت «این تصمیم درباره بستن مرزها به روی بازیکنانی که این روزها جذبشان توسط تیمهای خارجی شدت پیدا کرده موقتی میباشد و صرفا به خاطر نیرومند شدن تیم ملی ایران برای اعزام به انتخابی المپیک مسکو ۱۹۸۰ در سنگاپور اتخاذ گردیده است.» مجسم کن الان طارمی با یک همچین قانونی مواجه شده بود!
* ۱۸: بوتیکداری: اردیبهشت ۱۳۶۱ در پی اعلام خبری مینی بر اینکه «شغل بوتیکداری به جرم اشاعه فساد و فحشا ممنوع میشود» اطلاعات نوشت که« ۲۰۰ باب مغازه بوتیک به عنوان اشاعه دهنده فساد در تهران تعطیل شدند. تاکنون پاساژهای چرچیل و صفویه توسط اماکن عمومی کمیته انقلاب اسلامی شهر تهران کلا تعطیل و از فعالیت آنان ممانعت به عمل آمده است.»
اطلاعات نوشت«این مکانها اکثرا لباسهایی که عکسهای مبتذل، کلمات لاتین با محتوای غیراخلاقی در آنها نقش بسته بود به فروش میرساندند و صاحبان پارهای از این اماکن تحت این شغل به اعمال منافی عفت، فروش و تکثیر عکسها و نوارهای مبتذل ویدئویی و فروش ارز خارجی میپرداختند.» همچنین در ۱۸ اسفند ۶۲ شغل بوتیک داری غیرقانونی اعلام شد.«کلیه بوتیکداران موظف شدند سریعا نسبت به تغییر شغل خود و انتخاب یک شغل شرافتمندانه از سری مشاغل مجاز اقدام کنند.
وزارت بازرگانی با صدور این اطلاعیه اعلام کرد به عنوان مسئول عالی هیات نظارت بر شوراهای مرکزی اصناف و مجری قانون نظام صنفی «بوتیک و بوتیکداری هرگز با فرهنگ اسلامی سنخیت نداشته و به هیچ وجه جذب جامه اصناف محترم نخواهد شد. از این پس نام و محتوای بوتیک و بوتیکداری وجود حقوقی و قانونی ندارد و هرگونه فعالیتی با این نام و محتوا فاقد مجوز قانوین است.» خسته نباشید.
* ۱۹: ممنوعیت فوتبال گل کوچیک: خرداد ۱۳۶۲ پلیس تهران طی اعلامیهای اعلام کرد فوتبال در خیابانهای تهران ممنوع شد. اطلاعات در شماره ۲۶ خرداد نوشت پلیس گفته «با همکاری کمیته انقلاب اسلامی با کسانی که با بازی فوتبال در خیابانها آسایش همشهریان را سلب میکنند برخورد قاطع خواهیم داشت.»
با فرا رسیدن تابستان و تعطیلی مدارس بعدازظهرها بهخصوص شبها در برخی از محلات و خیابانهای تهران جوانان با ایجاد سدمعبر به بازی فوتبال میپردازند. با توجه به اینکه ساعات شب خاصه ایام مبارک رمضان موقع استراحت مردم است و سروصدای ناشی از بازی فوتبال موجب سلب آسایش اهالی میگردد لذا کمیته انقلاب اسلامی و پلیس تهران به عوامل مربوطه اعلام نموده در صورت برخورد با چنین صحنههایی متخلفین را به علت ایجاد مزاحمت به کلانتری هدایت و برابر مقررات با آنان رفتار نمایند.
* ۲۰: حمل ساز: در دهه شصت طبق یک قانون نانوشته حمل ساز نیز در خیابانها ممنوع بود و وزارت ارشاد به دارندگان ساز حکم جواز حمل و استفاده از آن ساز را میداد. در گواهیای که این وزارتخانه به یکی از خوانندگان معروف داده آمده«وی میتواند ضمن حمل و استفاده از ساز تخصصی خود سه تار از آن جهت سرودهای انقلابی و آموزشی استفاده کند. صاحب این گواهی تعهد کتبی کرده که حق استفاده از ساز خود در محافل غیرشرعی و مراکز عمومی غیررسمی را ندارد و ماموران دولت در صورت تخلف میتوانند ساز مزبور را توقیف و گواهی مربوطه را جهت ابطال به این نهاد ارسال فرمایند.» همگی خسته نباشید. تا برنامه بعدی.