کاربر گرامی

برای استفاده از محتوای اختصاصی و ویدئو ها باید در وب سایت هفت صبح ثبت نام نمایید

با ثبت نام و خرید اشتراک به نسخه PDF روزنامه، مطالب و ویدئو‌های اختصاصی و تمامی امکانات دسترسی خواهید داشت.

کدخبر: ۶۱۴۲۴۰
تاریخ خبر:
از وصلت با ‌کوالیه تا ‌ازدواج ‌با قوام و شفیق و بوشهری

اخراج ماده ببر از کاخ| درباره اشرف و دشمنی او با مصدق

اخراج ماده ببر از کاخ| درباره اشرف و دشمنی او با مصدق

برگی از تاریخ؛ 10‌مرداد 1331 روزی که اشرف پهلوی به دستور مصدق مجبور به ترک ایران شد

هفت صبح| در برگی از تاریخ ‌امروز و در گاه‌شمار‌ خورشیدی، به اشرف پهلوی ‌می‌پر‌دازیم؛ دقیقا ‌‌روز 10 مرداد 1331 (البته دیروز بود) که اشرف به دستور دکتر مصدق نخست‌وزیر وقت به اتهام کارشکنی و دخالت در امور مملکت از ایران اخراج شد. اشرف که پس از تبعید رضاخان بین سال‌های 1320 تا روی کار آمدن مصدق در اردیبهشت 1330 به یکی از مهره‌های پرنفوذ دربار تبدیل شده بود، با نفرت ذاتی از مصدق که تبار اشرافی قاجاری او به این نفرت بیشتر دامن می‌زد، رودرروی مصدق قرار گرفت.

مهدی بوشهری

‌مصدق هم ‌هیچ نظر مثبتی روی او نداشت. اشرف هم در این بین از هیچ تلاشی برای ساقط کردن دولت مصدق فروگذار نکرد. مصدق ‌اما با ‌به دست آوردن اطلاعات و مدارکی که از توطئه اشرف و مادرش‌ در 23 تیر 1330 در جریان سفر هریمن به ایران و برهم زدن نظم تظاهرات توده‌ای‌ها علیه هریمن، برای ناتوان نشان دادن دولت مصدق در برقراری امنیت در کشور خبر می‌داد، ‌در نامه‌ای به علا تهدید به استعفا کرد. مصدق علت استعفا را کارشکنی‌های اشرف و مادرش عنوان کرد. علا هم قول داد اشرف و تاج‌الملوک برای استراحت به اروپا فرستاده شوند.

 

البته اشرف یک سال بعد و چند هفته پیش از کودتای  ۲۸ مرداد‌، ‌‌سوم مرداد ۱۳۳۲ با نام جعلی و پنهانی به ایران بازگشت و خشم مصدق را برانگیخت. اشرف اما بهانه آورد که فرزندش (شهریار شفیق) بیمار است و برای فراهم کردن هزینه‌های درمان او به تهران برگشته ولی مصدق کوتاه نیامد و ‌فردای همان روز دستور داد که اشرف با اولین پرواز کشور را ترک کند. ‌

 

کمی درباره اشرف

از او چه می‌دانیم؟ اشرف ‌‌خواهر دوقلوی محمدرضا بود و مادرش تاج‌الملوک همسر دوم رضاخان بود. دو خواهر و برادر دیگر او شمس و علیرضا بودند. (رضاخان خب می‌دانید چهار همسر داشت: مریم سوادکوهی، تاج‌الملوک، توران امیرسلیمانی و عصمت دولتشاهی) القصه... اشرف ‌‌ ‌‌به فاصله پنج ساعت بعد از برادرش محمدرضا در چهارم آبان 1298 ‌در تهران به دنیا آمد. نامش ‌هنگام تولد زهرا بود‌ ‌و بعد به اشرف‌الملوک و سپس اشرف تغییر پیدا کرد.

0cb308c5-d92d-49c6-9dcb-069f710abadc

اشرف ‌به اذعان خودش در خاطراتش که بارها آن را عنوان کرده بود؛ از لحظه تولد از مهر و محبت پدر و مادر محروم بود و از همان دوران حس ناخوشایند تنهایی را به تلخی تجربه کرده و به آن پنج دقیقه اختلاف تولد و خرسندی رضاخان از دیدن محمدرضا گفته بود. اشرف می‌گفت ‌وقتی ‌کودک بود، رضاخان به او لقب «جوجه اردک زشت» داده بود. (طفلی چقدر لقب داشت! در ادامه خواهید خواند.)

 

ازدواج با کوالیه

اشرف خودش در خاطراتش گفته بود: 15‌سال و نیم داشتم که پدرم ‌‌در کاخ سلطنتی، در تالار بزرگ تاج‌گذاری ‌مرا صدا کرد و پسر یکی از شیوخ عشایر حاشیه فارس را به من معرفی نمود. این شخص بزرگ‌تر از من بود و پدرم گفت این کاوالیه (سوارکار) شوهر تو خواهد بود. من قبول کردم و شوهرم مرا با خود به جنوب کشور که در آنجا طوایف بزرگ زندگی می‌کنند، برد .عروسی را دیدم ولی از عشق بی‌اطلاع بودم. من نتوانستم مدت مدیدی زندگی محدود و محصوری را که بر من تحمیل شده بود، طاقت کنم.  نزد پدرم استغاثه و تضرع کردم که این ازدواج را فسخ و مرا به تهران احضار کند. پدرم موضوع طلاق مرا پذیرفت و فسخ ازدواجم را اعلام داشت.‌ در آن تاریخ این عمل یعنی طلاق مانند یک انقلاب در دربار تلقی می‌شد .

 

ازدواج با قوام و شفیق و بوشهری

اشرف‌ هنگامی که 17 سال داشت به دستور رضاخان با علی قوام ازدواج کرد‌ که داستان انتخاب همسر برای او و خواهرش شمس هم جالب توجه بود و ‌عوض کردن شوهرها خود حکایتی داشت که قبلا داستانش را اینجا برای‌تان نوشته بودم. خب بی‌بندوباری‌ها و فساد اشرف برکسی پوشیده نیست برای همین این ازدواج اجباری خیلی دوام نیاورد و ‌اشرف پس از تبعید رضاخان در شهریور 1320 از قوام جدا شد. بعد از آن اشرف دو بار دیگر ازدواج ‌کرد (احمد شفیق و مهدی بوشهری) ولی این ازدوا‌ج‌ها هم مانع داشتن روابط آزاد او با سایر مردان نشد و در این راه به بدنامی شهره شد.

 

پلنگ سیاه یا ببر ماده‌؟

شهرت اشرف به عنوان چهره مهم سیاسی ایران که در بسیاری از وقایع و تحولات دست داشت‌‌، از مرزهای کشور فراتر رفت. ‌طوری که روزنامه‌های‌ اروپا او را «پلنگ سیاه» خطاب می‌کردند یا در جایی‌ به تعبیر خودش گفته بود «ماده ببر»... ‌اشرف اما از این القاب ناراحت بود. او در گفت‌وگویی با خبرنگار روزنامه فرانسوی ایسی‌پاری در‌  ۲۴ شهریور ۱۳۳۲ در هتل مارتین فرانسه گفته بود: «من مانند یک جهانگرد تعطیلات خود را می‌گذرانم و اسم من مادام شفیق است همین و بس!

 

در روزنامه‌های فرانسه من  را «پلنگ» خطاب می‌کنند. این موضوع بسیار زننده و رنجش‌آور است. من می‌خواهم یک زن باشم نه یک حیوان وحشی. من تاکنون فکر می‌کردم که فرانسوی‌ها بیش از این مودب هستند. من زنی نیستم که به آسانی مغلوب شوم. شاید از آن جهت که من در خلال زندگی پرطوفان خود همیشه موفق شده‌ام، هرچه را می‌خواهم حتی از ماورای شهرهای دوردست‌ یا از اراده‌ای که قوی‌تر از اراده من می‌بود، به دست آورم اگر معنی پلنگ بودن این است من می‌خواهم پلنگ باشم حتی برای فرانسوی‌ها...»

 

یا در اوایل مهر ۱۳۳۲ مجله آلمانی دوتیش ایلوستریت مصاحبه‌ای ‌از اشرف پهلوی منتشر کرد که در آن به شدت از سقوط دولت ملی ابراز شادمانی کرده بود. مجله خواندنی‌ها در تاریخ هفتم مهر ۱۳۳۲ این مصاحبه را بازنشر کرد که در بخش‌هایی از آن درباره این القابی که به او نسبت داده بودند، ناراحتی خودش را نشان داده بود.

 

اشرف گفته بود: «‌من به اندازه‌ای از سقوط مصدق خوشحالم که هیچ پروایی از ابراز آن ندارم؛ زیرا اکنون کسی که به من لقب «ببر ماده» داده بود، در چنگال من اسیر است؛ و او راست می‌گفت، زیرا من در انجام مقاصد خودم مانند یک ببر رفتار می‌کنم.»

 

تازه‌ترین تحولاتگوناگونرا اینجا بخوانید.
کدخبر: ۶۱۴۲۴۰
تاریخ خبر:
ارسال نظر
 
پربازدیدترین گوناگون