درسهایی که باید از دیپلماسی روسی یاد بگیریم
بوگدانوف مرد جاافتادهای است که پوتین در اعمال سیاستهای خود در حوزه سیاستخارجی به او مانند چشمانش اعتماد دارد
هفت صبح| هیئتی روسی روز سهشنبه 9 بهمنماه در دمشق از هواپیمای خود پیاده شد و مستقیم به دیدار مقامات ارشد دولت جدید سوریه رفت. میخائیل بوگدانوف، مرد 72 ساله روس و دست راست پوتین در مسائل مرتبط با خاورمیانه، هیئت دیپلماتیک را رهبری میکرد. او در حالی وارد دمشق شد و دست دوستی را به سوی ابومحمد الجولانی که این روزها خودش را نام احمد الشرع معرفی میکند، دراز کرد که بشار اسد بیش از یک ماه است که به مسکو فرار کرده و ظاهرا در یک مجتمع مسکونی گران و مجهز ساکن شده.
بوگدانوف مرد جاافتادهای است که پوتین در اعمال سیاستهای خود در حوزه سیاستخارجی به او مانند چشمانش اعتماد دارد و حوزه غرب آسیا و آفریقا را به دست او سپرده. بوگدانوف اخیرا و در پی ترور سیدحسن نصرالله از این ترور بهشدت انتقاد کرده و جزو دیپلماتهایی است که با صدای بلند فکر میکند و از انجام امور شجاعانه در حوزه دیپلماسی هراسی ندارد. این دقیقا همان نقطهای است که سیاستخارجی روسها را در مقایسه با بسیاری از دیگر کشورها، از جمله ایران متفاوت میکند.
هرچقدر که ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه نسبت به کشورهایی که پیشتر جزئی از شوروی بودهاند، حساس و سختگیر است، در قبال کشورهایی که فاصله بیشتری با مرزهای روسیه دارند آسانگیر بهنظر میرسد. البته او این خاصیت را از سال 2017 که ترامپ بهعنوان رئیسجمهور ایالات متحده انتخاب شد، تقویت کرده است. در سالهای حضور ترامپ در کاخ سفید، روسها تلاش کردند تا زخمهای کهنه خود با غرب را ترمیم کنند.
از آنجایی که ترامپ ارادت ویژهای به پوتین داشت، رئیسجمهور روسیه دست خود را برای بلندپروازی در دیپلماسی باز میدید. با خروج او از کاخ سفید و آغاز به کار بایدن، روسیه محافظهکاری بیشتری را به روابط خود اضافه کرد و بعد با وقوع جنگ اوکراین دستکم در بلوک غرب، برای خود دشمنان زیادی تراشید.
اما کماکان دیپلماتهایی مانند بوگدانف در مسکو، میتوانند در ایجاد روابط روسها با دیگران اثرگذار باشند و ابتکارعمل را به دست بگیرند. دیپلماتهای ریسکپذیر همان افرادی هستند که هر کشوری به آنها نیاز دارد. افرادی که میتوانند گرههای قدیمی یا پیچیده را نه با دندان، بلکه با استفاده از دستهایشان باز کنند.
روسیه علاوه بر دراز کردن دست دوستی با الجولانی، بهتازگی اقدام دیگری هم داشته است. مسکو برخلاف دیگر کشورهایی که از پذیرش طالبان بهعنوان دولت رسمی افغانستان سرباز میزنند، اعلام کرده که مایل است این گروه را بهعنوان سردمداران افغانستان به رسمیت بشناسد.
چنین رویکردی البته در شرایطی مطرح شده که در کابل تصمیمگیران، نیمی از جمعیت، یعنی زنان را از حق تحصیل و کار و بلند حرف زدن در خیابان منع کردهاند و غربیها و آنهایی که دل خوشی از طالبها ندارند، مسکو را به دلیل اینکه برای شناسایی روسیه قدم جلو گذاشته، سرزنش میکنند.
با همه اینها حتی این تصمیم روسیه هم نشان از دیپلماسی فعالی دارد که پوتین برای کشورش تعریف کرده است. بهنظر میرسد نگاه او از فرای جنگ اوکراین، به دنبال تقویت حضور روسیه در نقاطی چون خاورمیانه، آسیا و آفریقاست و طرحها و نقشههای فراوانی برای آنها دارد.
پوتین و دیپلماتهایی مانند بوگدانف، در مسیر تحقق رویای خود، از فشردن دست دشمنان و رقبای قدیمی ابایی ندارند. بهنظر میرسد در دنیایی که ترامپ در یک سوی آن قدرت گرفته و چین مدام با تکنولوژی و اقتصاد غافلگیرمان میکند، سیاستخارجی مبتنی بر دشمنی حداقلی و دوستی حداکثری، مطمئنترین راه باقی ماندن روی سطح آب است و دیپلماتهایی که بتوانند ابتکار عمل را فوری و بدون واهمه در دست بگیرند، برنده بازی میشوند.