داستان خواندنی فریدا کالو که با آمبولانس به نمایشگاه نقاشی رفت
دیهگو هرچقدر در هنرش بسیار خوب بود اما در ازدواجش مدام به فریدا خیانت میکرد
هفت صبح| پروفایل امروزمان را به فریدا کالو اختصاص دادیم. نقاش متولد سال 1907 (1286 خورشیدی) در کویوآکان مکزیکوسیتی از پدری آلمانیتبار که از هنرمندان عکاس مشهور مکزیک بود و مادری دورگه (اسپانیایی و بومی مکزیک) در خانهای که اکنون موزه فریدا است. این خانه موسوم به «خانه آبی» در شهرک کوچکی بهنام کویوآکان است.
از او چه میدانیم؟
نقاش سورئالیست مکزیکی که یکی از برجستهترین زنان تاریخ هنر معاصر بود . فریدا در شش سالگی به علت ابتلا به فلج اطفال چندین ماه در خانه بستری شد. این بیماری انحرافی ماندگار در پای راستش باقی گذاشت و باعث شد تا پای راست او همیشه لاغرتر از پای دیگرش باشد و سبب شد تا پایان عمر همهجا با دامنهای بلند ظاهر شود.

از پزشکی تا نقاشی
او به رشته پزشکی علاقهمند شد و توانست در مدرسه پزشکی که تنها ۳۵ دختر در مقابل ۱۹۶۵ پسر شرکت کردند، ادامه تحصیل دهد. فریدا دانشجوی 18ساله رشته پزشکی در تصادف شدید اتوبوس از ناحیه شانه، سینه، کمر، لگن و پا دچار شکستگیهای متعدد میشود. بهدنبال جراحتی که بر اثر فرورفتن میلهای آهنی بررحم او ایجاد شد، تا پایان عمر از داشتن فرزند محروم ماند.
پس از تصادف هم نامزدش از ازدواج با او منصرف میشود. فریدا چندین هفته بیهوش بود و زمانی که به هوش آمد، اولین خواستهای که از پدرش داشت، لوازم نقاشی بود. فریدا اعتقاد داشت که نقاشی تنها راهی است که به او قدرت میدهد و برای زندگی دوباره آماده میکند.
اولین نمایشگاه انفرادی
زنی عجیب، هنرمند و قدرتمند که وقتی اولین نمایشگاه انفرادیاش را در مکزیک برگزار کرد، خودش را با آمبولانس به افتتاحیه رساند و تمام عصر را از تختی که در نمایشگاه برای او قرار داده بودند، به گفتوگو با بازدیدکنندگان گذراند.
ازدواج با دیگو ریورا
بعد از آن تصادف فریدا رشته پزشکی را فراموش میکند و به نقاشی رو میآورد.او پس از بهبودی، پرتره خودش را برای «دیهگو ریورا» نقاش مکزیکی برد؛ اینجا بود که مسیر زندگی او تغییر کرد. نقاشیها توجه ریورا را به خود جلب کرد و پس از چندی زندگی مشترک این دو هنرمند آغاز شد. دیهگو ۴۲ ساله بود و فریدا ۲۲ سال داشت. مادر فریدا که با ازدواج آن دو مخالف بود، به آنها لقب «فیل و فاخته» را نسبت داد. فریدا از دیهگو باردار میشود و همین به دلیل مشکلات جسمی که داشت، به سقط ناخواسته جنین میانجامد.
خیانت به فریدا
دیهگو هرچقدر در هنرش بسیار خوب بود اما در ازدواجش مدام به فریدا خیانت میکرد. فریدا میدانست که او با زنان دیگر در ارتباط است اما هیچ وقت به روی دیهگو نیاورد اما حادثه روحی بزرگ هنگامی رخ داد که 10 سال پس از زندگی مشترک، فریدا همسرش را همبستر با خواهر کوچکترش کریستینا دید و از دیهگو جدا شد. او خود در مورد دوران جداییشان چنین گفته بود:«دیگر دیهگو هم با من نیست، رهایش کردم. حالا خودم هستم. نقاشی میکنم. این بار خودم را میکشم. دست در دست خودم، با خودم ازدواج کردهام. راستی، آیا من برای خود کافیام؟»
ازدواج مجدد!
در شرایطی که توان بلند شدن از تخت را نداشت، همسرش در بیمارستان بار دیگر از او خواستگاری کرد، فریدا هم به او پاسخ مثبت داد. روزهای بدتر اما فرا رسید؛ به دلیل وخامت بیماری قانقاریا مجبور شدند یکی از پاهای فریدا را قطع کنند.او که یک سال آخر عمرش را بر صندلی چرخدار میگذراند، برای تحمل دردهای جسمی و روحی به اعتیاد روی آورده بود. فریدا درنهایت سال 1954 در ۴۷ سالگی از دنیا رفت.